سیدحسین موسویان در یادداشتی برای روزنامه شهروند نوشت: گزارشهای معتبر حاکی است که ترامپ قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لیست گروههای تروریستی را در دست بررسی دارد؛ هر چند که برخی از سازمانهای نظامی-امنیتی آمریکا در این مورد به کاخ سفید هشدار دادهاند.
واقعیت انکارناپذیر این است که نیروی قدس سپاه پاسداران ایران و ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا سه دهه است که در چالش سنگین به سر میبرند. هر دو نیرو نیز در اوایل دهه هشتاد، بعد از تجاوز نظامی عراق به ایران تشکیل شدند و مأموریتهای فرامرزی کشور خود را عهدهدار هستند.
مسئولیت سنتکام شامل فرماندهی نیروهای ارتش آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی است. این حوزه جغرافیایی شامل ایران، کشورهای همسایه ایران و حوزهای که تأثیر فوری بر امنیت ملی ایران دارد و لذا حوزه اصلی نیروی قدس سپاه پاسداران ایران است. جغرافیایی شامل ایران، کشورهای همسایه ایران و حوزهای که تأثیر فوری بر امنیت ملی ایران دارد و لذا حوزه اصلی نیروی قدس سپاه پاسداران ایران است.
آمریکا و ایران هر دو مأموریتهای برونمرزی نیروهای نظامی یکدیگر را مداخله در امور داخلی دیگر کشورها و مناطق خوانده و یکدیگر را به داشتن استراتژی «هژمونی و سلطه» متهم میکنند. اما واقعیت این است که نه تنها ایران و آمریکا بلکه ارتشهای بسیاری از کشورها مأموریت فرامرزی دارند همچون حضور نیروهای نظامی عربستان در بحرین، عملیات نظامی ترکیه در سوریه و عراق، حمله نظامی عربستان به یمن و حضور نظامی روسیه در سوریه. حضور نظامی آمریکا در سایر کشورها، مهمترین نمونه تاریخی در این مورد است؛ ازجمله حضور گسترده نظامی درحوزه خلیج فارس.
چهار دلیل اساسی وجود دارد که قراردادن سپاه پاسداران ایران در لیست گروههای تروریستی، خطرناک و ضربه به امنیت ملی آمریکا و مخل ثبات و امنیت در منطقه خواهد بود. نکته کلیدی نخست این است که سنتکام و نیروی قدس قدرتمندترین و با نفوذترین بازیگران در سوریه، افغانستان، عراق، لبنان و خلیجفارس هستند، حتی در یمن نیز آمریکا و عربستان نفوذ نیروی قدس سپاه ایران را مهمترین مانع خود میدانند. لذا واضح است که همکاری با سپاه ایران جزء لاینفک هرگونه راهحل مسالمتآمیز بحرانهای موجود منطقه خواهد بود.
لذا قراردادن سپاه ایران درلیست گروههای تروریستی، درها را به روی فرصتها برای استفاده از دیپلماسی برای حل بحرانها خواهد بست. نکته مهم دوم اینکه سپاه پاسداران ایران بخش لاینفک نیروهای مسلح کشور ایران است و لذا قراردادن سپاه پاسداران ایران در لیست گروههای تروریستی موجب خواهد شد که ایران هم ارتش طرف مقابل را یک گروه تروریستی تلقی کند. چنین وضعیتی به معنی اعلان جنگ غیررسمی ارتشهای آمریکا و ایران خواهد بود و حداقل نتیجه آن اینکه راه هرگونه همکاری مستقیم یا غیرمستقیم دو کشور در مورد بحرانهای منطقه بسته خواهد شد.
سومین نکته اینکه ترامپ اعلام کرده که مبارزه با داعش و ریشهکن کردن این گروه تروریستی، مهمترین دستور کار دولت او خواهد بود. نیروهای مسلح ایران در خط مقدم مبارزه با داعش در سوریه و عراق و منطقه هستند. پیشرفتهای روسیه در مبارزه با داعش در سوریه و آزادی حلب، بدون همکاریهای گسترده با ایران مقدور نبود. مقامات دولت کردستان عراق اعلام کردند که بدون کمک ایران، اربیل پایتخت کردستان عراق سقوط کرده بود. امروز هم نقش نیروهای مسلح ایران در آزادی موصل از اشغال داعش کلیدی است.
تقابل ارتش آمریکا با ارتش ایران، میتواند موثرترین ضربه به روند مبارزه با داعش باشد. در تهران با وجود اختلاف دیدگاهها بین گروههای سیاسی همه نیروهای سیاسی و ملت ایران در حمایت از سپاه و نیروهای مسلح کشور یکپارچه و متحد هستند. ترامپ در آغاز کارش، با صدور فرمان منع ورود مسلمانان هفت کشور ازجمله ایران، عملا دشمنی خود را با ملت هشتاد میلیونی ایران به نمایش گذاشت و حقوق و منافع جامعه چندصدهزار نفری ایرانی- آمریکایی مقیم آمریکا را نقض کرد.
نشانهگیری وی به سمت نیروهای مسلح ایران، به معنی میخ نهایی بر تابوت شانس هر گونه پیشرفت در روابط خواهد بود. ژنرالها در آمریکا قدرت را به دست گرفتهاند. هر کس با آنها صحبت کند، آنها از کشتهشدن ٢٤١ آمریکایی در انفجار بیروت یا کشتهشدن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان، گلایه و سپاه ایران را متهم خواهند کرد.
هر کس هم با مقامات ایران صحبت کند، آنها نیز از حمله ارتش آمریکا به تأسیسات دریایی ایران، حمله به هواپیمایی مسافربری و کشتهشدن ٢٩١ مسافر بیگناه ایرانی شامل ٦٦ کودک، حمایت از تجاوز صدام به ایران که صدها هزار کشته و مجروح به جای گذاشت و کمک آمریکا به صدام جهت بکارگیری سلاحهای شیمیایی و کشته و زخمیکردن دهها هزار ایرانی شکوه خواهند کرد. لیست گلایهها طولانی است اما همین گلایهها و تاریخ سیوهشت سال بعد از انقلاب ١٩٧٩ ایران حاکی از اهمیت حفظ زمینههای ارتباطی نیروهای مسلح ایران و آمریکاست.
در اواخر دهه ٨٠، بوش پدر، رئیسجمهوری وقت آمریکا، از ایران برای آزادی گروگانهای غربی در لبنان کمک خواست و به هاشمی رفسنجانی رئیسجمهوری وقت ایران قول داد که درصورت کمک ایران، حسن نیت مهمی نشان خواهد داد. در آن موقع من در وزارت خارجه ایران و جزو دونفری بودم که از سوی رئیسجمهوری ماموریت یافتیم به آزادی گروگانهای آمریکایی کمک کنیم. این ماموریت طی چند ماه با موفقیت انجام شد و گروگانهای آمریکایی آزاد شدند.
این موفقیت صرفا به خاطر همکاری فوقالعاده نیروی قدس سپاه و وزارت اطلاعات ایران صورت گرفت. اما متاسفانه دولت آمریکا بعد از آزادی گروگانهای آمریکایی از ایران تشکر نکرد و نهتنها به عهد خود در مورد حسن نیت متقابل عمل نکرد بلکه فشارها علیه ایران را افزایش داد. نمونه دیگر بعد از حادثه تروریستی ١١ سپتامبر ٢٠٠١ در نیویورک بود که بوش پسر، رئیسجمهوری وقت آمریکا دست کمک به سوی ایران برای همکاری در «جنگ علیه ترور» دراز کرد و خواستار کمک ایران شد. در آن زمان من امور سیاست خارجی دبیرخانه شورای امنیت ملی ایران را عهدهدار بودم.
با وجود همه بیاعتمادیها، ایران به درخواست آمریکا پاسخ مثبت داد و با همکاری نیروی قدس سپاه پاسداران، طالبان از کابل بیرون رانده شدند. اما به محض ورود نیروهای آمریکا به کابل، بوش ایران را محور شرارت خواند. در حمله سال ٢٠٠٣ آمریکا به عراق هم نیروهای معارض صدام که سالها در ایران تحت پوشش و حمایت نیروی قدس، آموزش دیده و ارتش مردمی قدرتمندی شکل داده بودند، عملا با نیروهای مسلح آمریکا در عراق علیه صدام همکاری کردند اما بعد از سقوط صدام، آمریکا راه مقابله و حذف ایران در عراق را در پیش گرفت.