محرم که می رسد شروع می کنیم از حسین(ع) گفتن، درس دادن و درس آموختن از او، و همیشه هم این درس ها از حرکت امام (ع) از مدینه و شروع می شود و به صحرای کربلا ختم می شودو معمولا همراه انبوهی از روایات و احادیث معتبر و مشکوک است که دهان به دهان و سینه به سینه نقل شده اند،کهگاهی انسان با خود می اندیشد اگر از تمامِ زندگی ۵۷ ساله امام (ع) هم همین مقدار حدیث و روایت باقی مانده بود شیعیان و حسین پژوهان باید تمامِ عمر خود را صرف مطالعه بخشی از این میراث به جا مانده می کردند! اما آن چه معرفت به سیره حسین(ع) را تهدید می کند همین از انتها مطالعه کردن زندگی اوست؛ یا به عبارتی مطالعه وارونه!
حالا امام(ع) با علم امامت می داند که کوفیان به عهد خود پایبند نیستند و از طرف دیگر هم اگر دعوت انها را رسما" رد میکرد تا اخر تاریخ مغرضان میگفتند دلیل انحراف دین رد قبول دعوت کوفیان از طرف امام (ع) بوده امام (ع) مسلم را زودتر به عنوان پیک خود به سمت کوفه روانه میکند و خود امام(ع) هم با خانواده به سمت کوفه یا ایران حرکت میکند جناب مسلم در کوفه دستگیر و به شهادت می رسد و تمام مردم می فهمند که کوفیان به عهد خود پایبند نبودند ولی یزید ملعون چون می دانست اگر از اینگونه دعوت ها باز هم صورت بگیردمعلوم نیست که باز هم بشود مثل دفعه قبل خنثی کرد به عوامل خود دستور میدهد که جلوی امام(ع) را در نیمه راه بگیرند و از او بخواهند که یا با یزید بیعت کند یا اینکه کشته شود بیعت کردن که امکان نداشت زیرا معنای بیعت این بود که امام(ع) باید اقرار میکرد که یزید ملعون خلیفه برحق می باشد، که نشدنی بود و امام(ع) حتی از آن ملعون ها خواست که به سمت دیگری برود ولی قصد انها گرفتن بیعت یا کشته شدن بود و مابقی ماجرا را هم می دانید.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر امامى که نداند چه به سرش مىآید (از خیر و شر و بلا و عافیت) و به سوى چه مى رود (از مرگ و شهادت) او حجت خدا بر خلقش نیست.(کافی ج۱ص۳۸۳ش۱)
امام باقر علیه السلام فرمود: خداى تعالى نصرت خود را بر امام حسین علیه السلام فرود آورد تا آنجا که میان آسمان و زمین قرار گرفت (و نزدیک شد که او را بر کوفیان پیروزى دهد) سپس او را مخیر ساخت که او یا پیروزى و یا ملاقات خدا را انتخاب کند، آنحضرت ملاقات خداى تعالى را اختیارکرد. (کافی ج۱ص۳۸۷ش۸)
. . . حریز گوید: بامام صادق علیه السلام عرضکردم : قربانت گردم، با وجود احتیاجى که مـردم به شـمـا دارنـد چـقـدر عـمـر شـمـا اهـل بـیـت کـوتـاه و اجـل شـمـا خانواده به یکدیگر نزدیک ست؟!! فرمود: براى هر یک از ما صحیفه و مکتوبى است که آنچه در مدت عمرش راجع به برنامه کارش احتیاج دارد در آن نوشته است، چون او امر و دسـتـوراتـیـ کـه در آن اسـت پـایـان یـابـد، امـام مـى فـهـمـد کـه اجـل او رسـیـده اسـت .
سـپـس پیغمبر صلى اللّه علیه و آله نزد او آید و خبر مرگش را به او گـویـد، و آنـچـه نزد خدا دارد، به او گزارش دهد، و امام حسین علیه السلام مکتوبى را که بـاو دادنـد، قـرائت کرد، و خبر مرگش که در پیش داشت برایش تفسیر شد، ولى چیزهائى در آن مـکـتـوب بـاقـى بـود کـه هنوز انجام نشده ، او براى جنگ بیرون رفت ، و چیزهائیکه بـاقـى بـود، ایـن بود که ملائکه یارى کردن او را از خدا خواسته اند و خدا اجازه فرموده است ملائکه مهیا و آماده جنگ گشته و در انتظار بودند تا آن حضرت شهید شد، ملائکه فرود آمدند، در زمانیکه عمر آن حضرت تمام شده و شهید گشته بود. مـلائکـه گـفـتـنـد: پـروردگـارا! تو به ما اجازه فرود آمدن و اجازه یاریش را دادى ، ولى ما فرود آمدیم و تو قبض روحش نمودى !! خدا به ایشان وحى کرد: شما بر سر قبر او باشید تـا او را بـبـینید که بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید، اکنون گریه کنید بر او و بر از دست رفتن یارى او از شما، زیرا شما براى او و گریه بر او اختصاص یافته اید، پس آن مـلائکه براى عزا دارى امام حسین و براى افسوس از دست رفتن یاریش گریستند و چون بیرون آید(رجعت) یاور او باشند. (ترجمه اصول کافى جلد 2 صفحه 31 روایة 4)