دو محکوم به اعدام که پس از ٩سال از جنایتهایشان درنهایت موفق به جلب رضایت اولیای دم شده بودند، صبح دیروز در دادگاه کیفری استان تهران از جنبه عمومی جرم محاکمه شدند. در یکی از این پروندهها پسر جواني که ٩سال پیش مادر خود را کشته و به درخواست دادستان به قصاص محکوم شده بود، بالاخره توانست یکی از بستگان دور مادرش را پیدا کند و از او رضایت بگیرد. در دومین پرونده نیز مرد جواني در زندان یک سارق قاتل را کشت و او نیز بعد از ٩سال موفق به جلب رضایت و نجات از اعدام شد.
نخستین پرونده مربوط به حمید است. حمید پسر جوانی که چهارم تیرماه ٨٧ مادر ٤٧سالهاش را در خیابان تهرانپارس کشت. آن روز وقتی به ماموران پلیس تهران خبر یک جنایت رسید آنها بلافاصله برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شدند. وقتی به محل حادثه رسیدند با جسد زن میانسالی روبهرو شدند. وقتی تحقیقات آغاز شد پسر این زن خودش را تسلیم پلیس کرد و گفت که مادرش را کشته است.
بنابراین او بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت و به ماموران گفت: «٩سال پیش پدر و مادرم از هم جدا شدند. چون پدرم اعتیاد داشت مادرم دیگر نتوانست در کنار او زندگی کند. من هم تنها فرزند خانواده بودم برای همین برای زندگی به چالوس رفتم. اما در آن مدتی که مادرم تنها زندگی میکرد رفتارهای بد و مرموزی داشت. چندین بار به او تذکر دادم ولی بیفایده بود. حتی چند بار محل زندگی او را تغییر دادم و خانه جدیدی برایش اجاره کردم اما باز هم دست بردار نبود. برای همین درنهایت تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. روز حادثه به خانهاش رفتم و بعد از جر و بحثی که با هم داشتیم با طناب او را خفه کردم. بعد از آن با چاقوی آشپزخانه چند ضربه به او زدم و پلیس را خبر کردم. وقتی ماموران رسیدند خودم را تسلیم کردم.»
با اعترافات این پسر وی صحنه قتل مادرش را بازسازی کرد و درنهایت پای میز محاکمه ایستاد. او چون اولیای دم نداشت دادستان برایش درخواست قصاص کرد. این حکم در دیوانعالی کشور نیز تأیید شد و به مرحله اجرا درآمده بود که با گذشت ٩سال از وقوع جنایت شناسایی یک ولی دم مسیر پرونده را تغییر داد. حمید با تلاش یکی از دوستانش و مسئولان زندان توانست یکی از بستگان دور مادرش را بهعنوان ولی دم پیدا کند. بنابراین او رضایت ولی دم را جلب کرد و از قصاص رهایی یافت. بنابراین پروندهاش بار دیگر برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. وی صبح دیروز در این شعبه به ریاست قاضی امین مقدم زهرا از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. در این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و با توجه به رضایت تنها ولی دم برای متهم از جنبه عمومی جرم تقاضای مجازات کرد.
پس از آن متهم به هیأت قضائی گفت: «بعد از قتل مادرم از بستگانم هیچ اطلاعی نداشتم. مادرم یک پسردایی داشت که فقط آنها را میشناختم. از پدرم هم هیچ خبری نداشتم، چون کارتنخواب شده بود. برای همین سعی کردم بهدنبال پسردایی مادرم بگردم تا آنها را پیدا کنم. ولی هیچ اطلاعی نداشتم. آنها هم تصور میکردند این عدم پیگیری موجب سبکتر شدن مجازات من میشود و بهزودی آزاد میشوم. اما بعد از ٩سال با کمک دوستم و مسئولان زندان و اجرای احکام، پسر دایی مادرم را پیدا کردم. او هم بلافاصله پس از اطلاع از وضع من رضایتش را اعلام کرد و من از اعدام رها شدم. حالا هم تقاضای تخفیف مجازات دارم. باور کنید خیلی پشیمانم و قصد قتل نداشتم.» بعد از صحبتهای متهم در پایان جلسه هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی این پرونده را صادر کنند و احتمالا متهم بهزودی آزاد میشود.
بخشش سارق قاتلدومین پرونده نیز مربوط به بهنام ٤٠ ساله است. این مرد در یک درگیری درست وقتی که ٢٢ روز به آزادیاش از زندان گذشته بود، یک اعدامی را به قتل رساند و گرفتار شد.
ماجرا از این قرار بود که مقتول به نام نادر بهمنماه سال ٨١ به همراه بهنام دست به سرقت مسلحانه زد. در آن سرقت نادر یک عابر پیاده را با شلیک گلوله به قتل رساند و به زندان افتاد. او که با حکم دادگاه به قصاص محکوم شده بود در زندان در انتظار اجرای حکمش بود. در این میان بهنام نیز توانست با گرفتن عفو مشروط آزاد شود. اما به خاطر رانندگی بدون گواهینامه بار دیگر بازداشت شد و به زندان برگشت. بهنام درحالیکه ٢٢ روز به آزادیاش باقی مانده بود با نادر همدستش درگیر شد و درنهایت در این درگیری او را با چاقوی دست ساز به قتل رساند. بنابراین خودش در زندان ماند و با حکم دادگاه به قصاص محکوم شد. بهنام درحالیکه قرار بود حکمش اجرا شود، پس از ٩سال توانست رضایت خانواده مقتول را جلب کند.
بنابراین پروندهاش بار دیگر به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و این مرد صبح دیروز در این شعبه محاکمه شد. وی به هیأت قضائی گفت: « من با مقتول دوست بودم و با هم دست به سرقت مسلحانه زدیم. اما از همان زمان سرقت با هم اختلاف حساب داشتیم و در زندان خیلی درگیر میشدیم. تا اینکه من آزاد شدم و دیگر او را ندیدم. اما باز هم به خاطر نداشتن گواهینامه زندانی شدم. آنجا بود که بار دیگر نادر را دیدم. او باز هم اختلافات گذشته را پیش کشید و با هم درگیر شدیم. از من باج میخواست. من هم سعی میکردم به او اهمیت ندهم. اما روز حادثه به رویم چاقو کشید و مرا تهدید به مرگ کرد. من هم چاقو را از دستش گرفتم و ضربهای به او زدم و او راکشتم. اما باور کنید همه چیز اتفاقی رخ داد و الان هم طلب بخشش دارم.»
بعد از صحبتهای متهم، در پایان این جلسه هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی این پرونده را صادر کنند. بهنام نیز بهزودی از زندان آزاد خواهد شد.