فرارو- مدتهاست که نخ تسبیح اصولگرایان پاره شده ولی محمدرضا باهنر همچنان معتقد است که محوریت اصولگرایان در انتخابات آتی با جامعه روحانیت مبارز هست. وی در همین رابطه میگوید:« ما به نظر آیتالله مصباح نیاز داریم اما محور وحدت جامعه روحانیت است».
محمدرضا باهنر در شرایطی به دنبال محوریت جامعه روحانیت است که این تشکل سالهاست در رسیدن به شخصیت و چهرهای قابل اتکا برای هدایت و رهبری ناتوان بودهاند و این مسئله تبدیل به پاشنه آشیل این جریان شده است. مرور انتخاباتها و حوادث سیاسی گذشته نشان میدهد اردوگاه اصولگرایی به ویژه بعد از فوت آیت الله مهدوی کنی، به طور جدی با بحران ریش سفیدی روبرو شده و این اتفاق به چند پاره شدن این تشکل منجر شده است.
محمدرضا باهنر بیتوجه به عملکرد این تشکیلات و سرمایههای از دست رفته آن به دنبال احیاء جایگاه پیشین جامعه روحانیت است. وی بدون آنکه آسیبها و چالشهای پیشروی جامعه روحانیت را مد نظر قرار دهد تنها به دنبال بازسازی نوستالژی دوران طلایی جامعه روحانیت است.
جامعه روحانیت چگونه یاران خود را کنار گذاشت؟
حسن روحانی از اعضای برجسته جامعه روحانیت است. به همین دلیل اصولگرایان در ابتدای دولت وی امیدوار بودند تا بتوانند با بالا رفتن جایگاه جامعه روحانیت مبارز تشتت آراء و اختلافات سیاسی درون این اردوگاه را سامان دهند. به بیانی دیگر به دنبال آن بودند تا روحانی را به زمین خود بکشانند و از این طریق به تقویت تشکیلات خود کمک کند. اما نه تنها این اتفاق نیافتد بلکه روز به روز فاصله حسن روحانی و افراد دیگری نظیر ناطق نوری نیز نیز با تشکیلات پیشینشان، زیادتر شد؛ به طوریکه علیرغم درخواست چندباره اعضای ارشد جامعه روحانیت از ناطق نوری و روحانی، این دو نفر نیز همانند هاشمی رفسنجانی در جلسات آنان شرکت نکردند.
مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت از تلاشهای این تشکل برای تقویت بدنه خود و استفاده از تجارب نیروهای با سابقه خود سخن میگوید. وی در مورد دعوت از روحانی، هاشمی و ناطق و امامی کاشانی اینگونه توضیح میدهد: «این بزرگان جلسه قبل قرار بود دعوت بشوند و این کار صورت گرفت، امیدواریم آقایان هم مرحمت کنند بیایند. آنها عضو بنیانگذار هستند، لذا ما امید و انتظار خود را برای تشریففرمایی آنها اعلام میکنیم، راهی هم جز این نداریم».
از همین رو، با فاصله گرفتن تشکیلاتی و گفتمانی هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و حسن روحانی از جامعه روحانیت و همچنین فوت بزرگان جریان اصولگرایی مانند حبیبالله عسگراولادی در حزب موتلفه و مهدویکنی در جامعه روحانیت این پایگاه با بحران ریش سفیدی و راهبری روبرو شد. مشکلی که حتی شخصیتی مانند موحدی کرمانی نیز در رفع آن ناتوان است و وی نتوانست اقدام موثری در انتخابات مجلس فعلی صورت دهد تا اختلافات درونی این پایگاه برطرف شود.
چه شد اختلافات درونی اصولگرایان آشکار شد؟
پاسخ این سوال تنها یک جمله است؛ جنگ قدرت برخی در اردوگاه اصولگرایان. به بیانی دیگر میتوان گفت، به قدرت رسیدن حسن روحانی نه تنها موجب تقویت پایگاه اصولگرایی نشد بلکه منجر به برجسته شدن شکافهای درونی این پایگاه، در مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری 92 میان حسن روحانی و سعید جلیلی گردید. سعید جلیلی که در عمل گزینه قم و جامعه مدرسین بود در عمل مقابل حسن روحانی قرار گرفت و جامعه روحانیت نیز از عضو تشکیلاتی خود پشتیبانی نکرد.
به همین دلیل به نظر میرسد برخی از بزرگان اصولگرا تجربه انتخابات مجلس دهم، ریاست جمهوری و مجلس نهم و حتی مجلس هشتم را مقابل خود گذاشته و از آن درس گرفتهاند؛ در همین باره محمدرضا باهنر میگوید: « اما برای مولفه شاکله سازمانی اصولگرایان در انتخابات اعتقاد داریم مجموعه اصولگرایان باید حول محور جامعه روحانیت جمع شوند. اگر محورها را بیشتر کنیم وحدت ما با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد. این جملات تعارضی با هم ندارد ما به نظر آیتالله مصباح نیاز داریم اما محور وحدت جامعه روحانیت است.».
در ایام انتخابات مجلس، با وجود تلاشهای چند باره موحدی کرمانی وی نتوانست علی لاریجانی را به حضور در جلسات انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان بکشاند و با ریش سفیدی اختلافات درونی این جریان را رفع کند. به همین دلیل بود که علی لاریجانی و نزدیکان او جزو کسانی بودند که زودتر از سایر اصولگرایان از بحران درونی اصولگرایان باخبر شدند و پایشان را از این ماجرا کنار کشیدند. رئیس علیرغم تاثیر بسزایی که میتوانست در آینده سیاسی این جریان داشته باشد اما رغبتی به حضور در نشستهای انتخاباتی آنها برای مجلس دهم نشان نداد و حتی از فرستادن نماینده نیز امتناع کرد.
فاصله زیاد اصولگرایان با وحدت
دستیابی به محوریت واحد در جبهه اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری پیشرو نیز دور از انتظار است. چراکه نه تنها از انتخابات مجلس تاکنون اصولگرایان هنوز دست به ترمیم زخمهای ناشی از اختلافات پیشین خود نزدهاند بلکه در پارهای از موارد منجر به عمیقتر شدن آنها شدهاند.
به نظر میرسد جامعه روحانیت مبارز همانند آنکه محمدرضا باهنر گفته است مترصد دستیابی به جایگاه محوری در میان اصولگرایان است؛ اما این تلاشها در همین ابتدای راه سست و متزلزل است. چرا که بر طبق گفتههای اعضای ارشد این تشکیلات، جامعه مدرسین هنوز تمایلی به نقش محوری این تشکل نشان نداده است. در همین رابطه موحدیکرمانی، دبیرکل جامعه روحانیت میگوید: «قرار است بنده بهعنوان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، با آیتالله یزدی رئیس جامعه مدرسین درباره انتخابات 96 دیدار داشته باشم اما این دیدار هنوز برگزار نشده است.» وی همچنین درباره زمان دیدار با آیتالله یزدی نیز گفت: هنوز صحبت خاصی درباره زمان این دیدار انجام نشده است اما امیدوارم بهزودی انجام شود.
دبیر کل این 83 ساله جامعه روحانیت با ابراز اینکه، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز آمادگی دارند نیروهای انقلاب و جریان اصولگرا را در رسیدن به مکانیزم وحدت همراهی کنند، به وحدت و همدلی توصیه میکند و میافزاید: «توصیه ما به نیروهای انقلاب، اتحاد و همدلی است و ما امیدوار هستیم بهلطف و عنایت خداوند زمینه وحدت و اتحاد بیشتر در بین نیروهای انقلاب فراهم شود.»
اختلافات این جریان سیاسی بسیاری جدیتر از این مسائل است. اختلافات درونی گروهی آیت الله محمد یزدی با مصباح یزدی در قم از سویی و تعارضات پیشین حداد عادل با علی لاریجانی در مجلس از سویی دیگر نشان میدهد نه در اتاق فکر و ریش سفیدان اصولگرا اجماع و وحدت دست یافتنی است و نه در میان نیروهای اجرایی آنها میتوان به وحدت و عمل به شخص محوری و راهبر امید داشت.
در نهایت...
با وضعیت موجود اصولگرایان، دیگر نمیتوان از یک نوع اصولگرایی سخن گفت. اصولگرایان بارها علیه یکدیگر مواضع جدی گرفتهاند و یکدیگر را به خارج شدن از دایره اصولگرایی متهم کردهاند. حتی در پارهای از مواردی یا مانند علی لاریجانی به طور مستقل وارد رقابت با اصولگرایان شدهاند یا همانند علی مطهری با لیستی ترکیبی از افراد مستقل و اصولگرا و معتدل توانستهاند رفقای دیروز خود را شکست دهند.
اصولگرایان نگران سفره های خالی مردم هستند
قدرت طلبی و شیفته دنیا بودن و استفاده ابزاری از دین باعث نابودی این جریان است
حتی به خودشون هم رحم نمی کنند و به همین خاطر فرزندانشون هم قبولشون ندارند