یادداشت دریافتی- کاوه بهلولی قشقایی؛ امروزه به یمن فراگیری شبکه های ارتباطی، داستانها و حکایات و همچنین سرگذشتهای درس آموزی از تاریخ بشریت، در اقصی نقاط عالم می شنویم و گاها شاهد به کاربست این تجربیات در زندگی افراد امروزی در فراسوی عالم نیز می باشیم.
حتما داستان تاجر و ماهیگیر را در کنار برکه، خوانده یا شنیده اید. تاجری که به ماهیگیر پیشنهاد می دهد: اگر به جای نصف روز، یک روز کار کنی، می توانی در کوتاه مدت قایقی بخری و سپس دستگاه ماهیگیری خود را مجهز تر کنی و صید خود را چند برابر کرده و نهایتا در بلند مدت یک سرمایه دار و سهام دار بزرگ شوی.
ماهیگیر در جواب می گوید: این دردسر ها را برای چه باید به جان بخرم؟ تاجر در جواب می گوید: برای اینکه با پولدار شدنت، مثل من از زندگی لذت ببری. ماهیگیر در جواب می گوید: نیازی به این کارها برای رسیدن به لذت نیست چرا که من هم اکنون، در حال لذت بردن (فرح) از زندگی هستم!
اساسا تمام مکاتب، ادیان و ایدئولوژی ها و حتی ایسم ها در چشم اندازهای خود، رفاه را وعده می دهند (رفاه به معنای موهبات مادی دنیوی) و رفاه را ابزاری برای رسیدن به فراح (نشاط) و شادی قلمداد میکنند که در جهان بینی دینی و عرفانی،"فرح "به اوج معنویت و کمال ترجمه می شود.
پر واضح است که هیچ دینی در اموزه های خود، با لذت و فرح مخالفتی ندارد و حتی، غایت بشریت را به فرح وعده می دهند (وعده لذتهای بهشت) اما تمام مشاجرات بر سر فراح دنیوی است که بعضی از تفاسیر دینی، فرح را در این دنیا، نکوهیده می شمارند که داعش از ان فرقه می باشد. به گونه ای هیچ جامعه مرفه یا مفرحی را در این دنیا بر نمی تابند و همه را آنجهانی میدانند! و این در تفسیر متضادی از ادیان واقعی قرار دارد.
معدودی از مکاتب نیز، جامعه مرفه و سپس مفرح را لزوما در یک راستا تعریف نمی کنند و معتقدند، می توان میانبر زد و بدون رسیدن به رفاه، به فراح (نشاط) رسید که بخش اعظمی از مرتاضین، به این روش اعتقاد دارند. مرتاضین به نادیده گرفتن محض رفاه اعتقاد دارند اما ادیان، قائل به هر دو (رفاه و فراح) هستند.
در یک نگاه زیستی (مجرد از ادیان)، فلسفه خلقت انسان، زندگی و حیات خوب می باشد که این واژه "خوب"در مکاتب و ایدئولوژی ها تفسیر و تعیین می شود و، تفاسیر آنقدر موسع اند که گاها در تضاد با هم قرار می گیرند.
جامعه کنونی ما، هم اکنون با یک پرسش جدی و اساسی مواجه است که آیا، برای رسیدن به جامعه مفرح، لزوما باید از مسیر جامعه مرفه حرکت کنیم و اگر جواب این سئوال مثبت باشد سئوال دوم سریعا به ذهن متبادر می شود که با کدام رفاه؟!!!
پر واضح است که رفاه و مختصات آن، امری نسبی و نسبت به شرایط، متغییر می باشند لذا در مواجهه با یک امر نسبی و متغییر، نمی توان حد یقفی قائل بود و هدف غایی (فرح) را موکول به مقدمه ای کرد که نسبی می باشد. بنابراین با احتساب مقتضیات فعلی جامعه ایرانی، به ناچار باید رفاه را دور زد یا حداقل، حد مشخصی برای آن تعریف کنیم تا، در مسیر رفاه باقی نمانیم و اندکی نیز، از فرح و لذت (معنویت و کمال در نگاه دینی) نصیب جامعه کنیم.
قطعا جامعه ایرانی، این رویکرد را خواهد پذیرفت اما به صورت مشروط! همانگونه که آن ماهیگیر، رفاه را دور زد و به آسانی به فراح رسید. البته حدی از رفاه، برای همه افراد جامعه، ضروری و لازم است که تامین این حد و زمینه سازی دسترسی به آن، از وظایف اصلی دولتها می باشد که در آن، هیچ بحثی نیست.
چرا مشروط؟ همه میدانیم که مقولاتی نظیر خوشبختی، بدبختی، موفقیت و نهایتا تبعیض، از سنخ احساسند تا واقع. لذا بیش از اینکه وقوع یافته باشند احساسی هستند که در ذهن افراد متجلی می شوند پس ما با احساسات سر و کار داریم تا با واقعیات.
شاید برای تغییر واقع، هزینه و زمان زیادی صرف بشود لیکن برای تغییر احساس، هیچ کدام از این دو مقوله، نیاز نیست بلکه اندکی، زیرکی و هوش لازم است و اگر مخاطبین باهوش بودند صداقت لازمه و پیش نیاز می باشد.
امروزه جامعه ایرانی بسیار باهوش است پس صداقت لازمه القای احساس مثبت می باشد و این میسر نخواهد شد الا از رهگذر شفافیت؛ شفافیت، بدنبال خود صداقت را می اورد و صداقت موجب نزدیکی افراد به دولتها و حکومتها می شود و شکاف دولت –ملت را تنگ تر می کند و ایثار و از خود گذشتگی و پایمردی مردم در قبال دولت را بهمراه می اورد و اینجاست که مسئولیت تامین رفاه، کمرنگ شده و مسیر را برای رسیدن به فراح، کوتاه تر می کند.
شفافیت دولتمردان و مسئولان در اختصاص بودجه، عملکرد ها، عزل و نصب ها، فیش های حقوقی و پاداش ها، مراودات بین المللی و غیره، همگی از مقولات اعتماد زا می باشند که خودبخود، شکاف دولت ـ ملت را کاهش داده و موجب گذشت و تخفیف مردم از رفاه (نسبی) می شود و مسیر بلند تامین رفاه را بسیار کوتاه کرده و جامعه با میانبر و طی زمان خیلی کم، تبدیل به جامعه مفرح می شود.