٩سال زندگیشان با رفتوآمد به تهران گذشت. اوایل هفتهای چند بار و بعدها هرماه در اتوبان کرج- تهران برای دیدن مریضشان بودند. مریم هرسال حداقل چهار بار در بخش روانپزشکی بیمارستان طالقانی بستری میشد و بعد از هر بار مرخصشدن از بیمارستان هم باید دو هفته یکبار دکتر او را میدید. «یکسال پیش، دکترش با دکتری در کرج مکاتبه کرد تا اینجا تحتنظر باشد. رفتوآمد واقعا خستهکننده بود».
اعظم، خواهر مریم بارها برای پیداکردن بخش اعصاب و روان، بیمارستانهای مختلف شهر کرج را گشته بود. «هیچکجا چنین بخشی نداشتن. ناچار شدیم بریم بیمارستان طالقانی. اونجا هم که به کرج خیلی دوره». مسیری که برایشان در روز اول بستری، سختترین مسیر دنیا بود. روزی که مریم بیتابتر از همیشه دادوفریاد میکرد. «اگرچه با ماشین شخصی بودیم، وقتی به ترافیک میرسیدیم، لحظه سختمون شروع میشد و اگر هم با آژانس بودیم که همون اول راه مریم گاهی دادوبیداد میکرد و حرفهای نامربوط میزد که توضیح دادنش به راننده سخت بود.» در بیمارستان هم معطلی برای بیماران کرجی کم نبود. گاهی باید ساعتها در اورژانس منتظر میماندند تا بالاخره زمان بستری برسد. روز اول، تلخترین روز بود.
دوری راه فقط در روز بستری به چشم نمیآید. این مسیر برای خانوادههایی که گاهی باید هر روز ٣٠ کیلومتر دور از خانه به بیمارشان سر بزنند، مصیبت است. باید هر روز کیسههای خوراکی و لوازم مورد نیاز را کول کنند و سرگردان اتوبان و مترو شوند و مثل خیلیهای دیگر مسافر ناخواسته مسیری باشند که دلشان نمیخواهد. اعظم میگوید «بیماران روان معمولا مشکل جسمی ندارن و میتونن غذاهای عادی بخورن اما به خاطر دوز بالای داروها در مدت بستری در بیمارستان، خیلی پرخور و پراشتها میشن. یکی از مشکلات اصلی هم رسوندن غذای تازه خونگی و میوه است. مثلا اگر مریم در بیمارستانی در کرج بستری میشد، میتونستیم حداقل روزی یکبار براش غذای تازه بیاریم. همینطور میوه و سبزیجات.
دیدن روزانه ما تو روحیهاش هم خیلی اثرگذار بود. اونا خیلی شکننده هستن. بیشترشان توهم اینرو دارن که بیمار نیستن و خانواده به زور و به دروغ به آنجا آوردنشون. اگر خانوادهها در این مدت بهشون توجه کنن، احساس امنیت و اعتمادبهنفس میکنن. اما طیکردن مسافت هر روزه کرج تا تهران خیلی سخت و عملا غیرممکنه.» برای همین هم اغلب ملاقاتها طولانیتر میشود و وقتهایی هم میرسد که بیمار چشمانتظار است. این اتفاق در جلسات مشاورهای که بیمارستان برای خانواده بیماران برگزار میکند هم اثر دارد. جلساتی که معمولا تمام اعضای خانواده باید در آن شرکت کنند. «اگر بیمارستانی در کرج پذیرای این بیماران باشه، خانوادهها راحتتر میتونن در این جلسات شرکت کنن.»
طول مدت بستریشدن این بیماران معمولا بیش از یک ماه است. یک یا دو ماه. این بیماران به وسایل بهداشتی روزمره، همینطور کتاب یا چیزهایی از این دست نیاز دارند. اما نمیشود مثلا برای مصرف یک ماه برایشان لباس زیر، دستمال یا شامپو خرید، چون جای زیادی برای نگهداریشان ندارند. بنابراین این مایحتاج هم تقریبا باید به صورت روزمره تهیه شود. خیلیوقتها بیمار ممکن است چند روز بیوسیله بماند. «مشکل دیگه اینه که نمیشه بهشون اعتماد کرد و پول زیادی پیششون گذاشت، چون هر چی پول دارن به نگهبان میدن تا برایشون خوراکی بخره.»
ممکن است خانوادهای به دلیل مسائلی از این دست که در نگاه اول ساده و پیشپاافتاده بهنظر میرسد، از بستریکردن بیمارش در بیمارستان سر باز زده و منتظر شود تا مریض در خانه خوب شود. این مسأله برای بیمار گران تمام میشود، چون نهتنها خوب نمیشود، بلکه وضع روزبهروز بد و بدتر میشود. روزهایی که روانپزشکان هم خاطرات خوبی از آن ندارند.
پریسا نریمانی، روانپزشک مقیم کرج است که مریضانش را با ویزیتهای نزدیک و مراقبت بیشتر نگه میدارد «در اکثر موارد مجبوریم بیمار را سرپایی مداوا کنیم. دارو تجویز میکنیم و از خانواده میخواهیم که هفته بعد بیمار را دوباره به مطب بیاورند. در این زمان بیمار را به خانواده میسپریم، درحالیکه میدانیم نگهداری از بیماری در چنین شرایطی چقدر سخت است. فقط در موارد خیلی حاد بیمار را به بیمارستانهای تهران ارجاع میدهیم.» درمان بیماران کرجی از نظر دکتر نریمانی در اکثر موارد نصفهونیمه باقی میماند و پروندههای پزشکی آنها اغلب از زیر دست چند دکتر رد میشود. برای همین هم ممکن است اختلال دارویی یا مشکلات دیگر بیمار و خانوادهاش را درگیر کند. «بعضی از بیماران را با ترس به خانواده میسپریم، بیمارانی که با پرخاشگریهای حاد میتوانند به خودشان و بقیه صدمه بزنند. ترس از چنین بیمارانی نهفقط با خانوادههاشان که با ما هم همراه است.»
منتظران بستری
خانواده مجید بیشتر از چهارماه در نوبت بودند تا بالاخره توانستند او را در یکی از تختهای بیمارستان باهنر بستری کنند. تنها بیمارستان شهر کرج که فقط هشت تختش را به بیماران اعصاب و روان داده است. چهار ماهی که برای خانم کریمی، مادر مجید، به اندازه چهل ماه گذشت «نگهداری از مریضی که وضع وخیمی داره واقعا سخته. فقط کسی میتونه حرف منو درک کنه که خودش تو همچین شرایطی قرار گرفته باشه.»
مجید بعد از بارها بستریشدن در مراکز دیگر، نخستین بار است که در بیمارستان باهنر بستری میشود. بیمارستانی که اغلب روانپزشکان کرج هم بهراحتی نمیتوانند در آن جایی برای بیمارشان پیدا کنند. نریمانی میگوید «هربار برای بستریکردن بیماری با بیمارستان باهنر تماس گرفتم، جا نداشتن. تختهای این بیمارستان اغلب برای روانپزشکانی که در این مرکز مشغول به کار هستن، استفاده میشود و نمیتوان توقع داشت که از بیرون هم بیمار قبول کن.» مجید، قبل از بستریشدن در بیمارستان باهنر، مثل خیلی دیگر از بیماران اعصاب و روان کرج به (مرکز آموزشی درمانی روانپزشکی ایران) در کیلومتر ٧ جاده مخصوص کرج برده میشد «وضعیت اونجا از هر نظر بهتر از اینجا بود اما رفتوآمد سخت. پیر شدیم تو مسیر.»
این مرکز آموزشی-درمانی، نزدیکترین مرکز برای بیماران کرجی است تا شاید کمتر اسیر راه شوند. راهی که دکتر امیرحسین جلالی، روانپزشک که در این مرکز مشغول به کار است هم آن را مانعی بزرگ برای مداوا میداند «تعداد بیمارانی که از کرج به این مرکز مراجعه میکنند بسیار زیاد است. با وجود اینکه کرج کلانشهر پرجمعیتی است اما حتی یک بیمارستان تخصصی اعصاب و روان ندارد و این موضوع میتواند در روند بهبود بیمار اثر منفی داشته باشد.» به گفته دکتر جلالی، تنها بستریکردن بیمار مهم نیست و آنچه اهمیت بیشتری دارد پیگیریهای بعد از مرخص شدن از بیمارستان است «بستری ابتداییترین بخش درمان است و قسمت کوچکی از این پروسه را شامل میشود. آنچه مهم است پیگیریهای بعدی برای جلوگیری از عود کردن مجدد بیماری است که باید به صورت مرتب بیمار به مرکز درمانی مراجعه کند و دور بودن مسیر میتواند مانع بزرگی در این خصوص ایجاد کند.»
فاطمه چراغی هم در تحقیقی با عنوان «بررسي نيازهاي درماني و مراقبتي خانواده بيماران رواني پس از ترخيص از مركز روانپزشكي» که روی ٢٠٠ خانوار انجام شده، پیگیریهای پس از درمان را یکی از اصلیترین مواردی میداند که بیماران و خانوادههای آنها را درگیر کرده است. «در ارتباط با نيازهاي مراقبتي و پرستاري، نياز به پيگيري درمان پس از ترخيص، نياز به مراقبت پرستاري در منزل و رعايت حقوق بيماران حایز اهمیت بسیار زیادی است که پیگیری درمان نیازمند توجه بیشتری است و همچنین در رابطه با نيازهاي درماني و دارويي، نياز بـه پوشش بيشتر خدمات بيمهدرماني، دسترسي آسان و بيـشتر بـه خدمات بهداشـت روان و كمك بـه كـاهش هزينـههـاي درمان هم ازجمله موارد مورد نیاز بیماران این حوزه است».
وضعیت برای کرج متفاوت است. کلانشهری
٢ و نیممیلیون نفری که در حوزه درمان، مسمومیت، سوختگی و از همه مهمتر روانپزشکی، بخش تخصصی ندارد و هیچ یک از بیمارستانها هم به وظیفه ذاتی خود، یعنی اختصاص ١٠درصد از تختهای بیمارستانهای عمومی به این حوزه عمل نکردهاند. خبری که دکتر پرویز مظاهری، دبیر انجمن روانپزشکان مدتی پیش اعلام کرد «بیمارستانها زیر بار اختصاص ١٠درصدی تختها به اختلالات روانی نمیروند.»
این درحالی است که بیماریهای روانی بهگفته دکتر احمد حاجبی، رئیس اداره سلامت روان سومین بیماری شایع کشور است «بعد از حوادث و بیماریهای قلبی، بیماریهای روانی در رتبه سوم قرار دارند و۲۰درصد جمعیت کشور دارای درجات مختلفی از اختلالات روانی هستند.» با وجود این موارد اما مسئولان بیمارستانهای عمومی همچنان علاقهای به پذیرش بیماران اعصاب و روان ندارند و با وجود اجبار برای اختصاص ١٠درصد از تختهای بیمارستانشان به این بیمارها همچنان با بهانه کمبود تختهای بیمارستانی از پذیرش سر باز میزنند. چنانچه حاجبی نیز از این مورد گلایه میکند «کمبود تعداد تختهای روانپزشکی در بیمارستانها، کمبود روانپزشکان نسبت به تعداد بیماران و همچنین پذیرشنکردن بیماران روانی در بیمارستانهای عمومی بسیار ناراحتکننده است. با وجود اینکه وزارت بهداشت یارانه مناسبی برای بستری فرد مبتلا به بیماری شدید روانی به بیمارستانها پرداخت میکند، ولی تعداد کمی از بیمارستانها نسبت به اختصاص تخت به این بیماران اقدام میکنند.»
سهسال پیش حسین امامیرضوی، معاون وزیر بهداشت هم در گفتوگو با فارس، کمبود تختهای بیماران روانی را مشکلی جدی عنوان کرده و گفته بود «٢٠ تا ٣٠هزار تخت جدید قرار است به مجموعه بیمارستانی کشور اضافه شود که از این تعداد حدود هزار عدد به تخت بیمارستان روانی اختصاص داده میشود. در ۸۰درصد موارد با کمبود تختهای روانی مواجه هستیم و با وضع موجود فکر میکنم حدود ۵ تا ۶هزار تخت موجود است درحالیکه نیاز ما ۵ برابر بیش از آن است.» تختهایی که اگر به شبکه درمان اضافه شدند، دردی از بیماران کرج درمان نکردند و آنها همچنان با همان هشت تخت بیمارستان باهنر روزگار میگذرانند. همان هشت تختی که برای بستریشدن در آنها باید ماهها در صف انتظار بایستند.
افسردگی خانواده بیماران
نیازی به اتاق عمل و جراحی ندارند. فقط اتاقهای آرام و مراقبتهای مخصوص میخواهند. دوره درمانشان طولانی است و شرایطشان خاص. هزینهها بالا. برای همین هم در میان بخش خصوصی تمایلی برای تأسیس بیمارستانهای اعصاب و روان وجود ندارد. «تختهای بیمارستانها عموما برای جراحی و اتاق عمل استفاده میشوند. مواردی که بیمارستانها برای کسب درآمد به آنها وابستهاند و به همین دلیل هم تأسیس و زیرپوشش قرار دادن مشکلات بیماران اعصاب و روان باید زیر نظر دولت باشد. خیریهها هم میتوانند در این راستا کمکرسان باشند.» این را علی کرد، مدیر درمان دانشگاه علومپزشکی البرز میگوید.
بهگفته کرد در دوسال اخیر سعی شده تختهای بیشتری به مجموعه بیمارستانهای کرج اضافه شود. «سال قبل ٧٢٠ تخت به شبکه درمان اضافه شد تا سال آینده هم باید ٥٠٠ تخت دیگر به بیمارستانهای کرج برسند.» تختهایی که معلوم نیست چه تعداد از آنها قرار است بیماران اعصاب و روان را در خود جا دهند. بیمارانی که حتی در طول ٦سال گذشته که کرج استان شده هم تغییری در وضعیتشان ایجاد نشده است. خانم کریمی میگوید «ما سالهاست درگیر بیماری مجید هستیم. در این سالها هیچ چیز عوض نشده. هزینههای درمان بالاست و هرچه سن ما و سن مجید بیشتر میشود، مشکلات بیشتر به چشم میآیند.»
سن و سالی که خانم کریمی از آن صحبت میکند در تحقیق علی نویدیان با عنوان «فرسودگی و خستگی روانی مراقبان خانوادگی بیماران روانی» هم مورد بررسی قرار گرفته. مطالعه توصیفی- تحلیلی روی ١٢٥نفر مراقب خانوادگی بیماران روانی مراجعهکننده به مرکز روانپزشکی نشان داده که «هرچه سن بیماران بالاتر میرود، میزان فرسودگی و خستگی روانی متوسط و شدید در مراقبان نیز افزایش مییابد. بهدلیل دوام بیماری، مزمنشدن بیماری و در نتیجه آن افزایش سن بیمار، فشار روحی و روانی مراقبان افزایش مییابد. همچنین نتایج بررسی نشان داد که مراقبت از بیماران روانی مرد بیشتر باعث ایجاد فرسودگی و خستگی در مراقبان خانوادگی میشود و مردان بیشتر از زنان دچار سیر روبه نابودی و پسرفت بیماریهای روانی میشوند. به همین دلیل است که مراقبت از بیماران مرد بهخاطر تخریبهای اخلاقی، روانی و اجتماعی شدیدتر، بیشتر از مراقبان استرسزاست.»
مراقبان بیماران اعصاب و روان مشکلات بسیاری را تحمل میکنند، چراکه نگهداری از این بیماران بهراحتی نگهداری از بیماران جسمی نیست. کسانی که اطرافیان آنها را بهراحتی نمیپذیرند و همین هم عاملی است تا خستگی و فرسودگی مراقبانشان همراه با بیماران بیشتر شود. کسانی که حتی به اندازه خود بیماران هم دیده نمیشوند. براساس تحقیق نویدیان «از مجموع مراقبان، ٤/٢٦درصد فرسودگی و خستگی روانی خفیف، ٨/٦٠درصد متوسط و ٨/١٢درصد فرسودگی و خستگی شدید داشتند. میانگین فرسودگی و خستگی روانی حاصل از نگهداری و مراقبت بیماران اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک بیشتر از بیماران با تشخیص اختلال خلق گزارش شد. ٦/٧٣درصد مراقبان خانوادگی در این مطالعه فرسودگی و خستگی روانی متوسط تا شدید داشتند.»
برای کرج که پیش از این حاشیه تهران بود و اهالیاش برای خیلی از موارد راهی پایتخت میشدند، استان شدن اما و اگرهای بسیاری داشت. کرد میگوید «در این سالها که کرج استان شده، هنوز نتوانسته خود را پیدا کند هرچند در سالهای اخیر درخصوص زیرساختهای بخش سلامت و درمان پیشرفتهای خوبی داشتهایم و تلاش کردیم بیمارستانهای قدیمی را نوسازی و بهسازی کنیم.» بیمارستانهایی که عمر بسیاری از آنها طولانی است اما بهدلیل تشریفات اخذ مجوز برای ساخت بیمارستان جدید و مشکلاتی که در این راستا وجود دارد، سریعترین راه ممکن این بود که بیمارستانهای موجود بهینه شوند. اما همچنان مشکل نبود بیمارستان تخصصی اعصاب و روان است. مشکلی که کرد میگوید بخشی از آن تا پایان سال جاری حل خواهد شد.
«بیمارستان امامحسین در محمدشهر کرج، ازجمله طرحهای درحال ساختی است که قرار است این بیمارستان با ١٧٠ تخت با گرایش روانپزشکی ساخته شود. به این ترتیب ١٠٠ تخت این بیمارستان به بیماران این حوزه اختصاص پیدا میکند و ما امیدواریم تا ٢٢ بهمن امسال بتوانیم این بیمارستان را آماده کنیم.» بیمارستانی که حتی اگر در موعد مقرر بازگشایی شود، باز هم نمیتواند تمامی نیاز بیماران این شهر را مرتفع کند و همچنان لازم است بیمارستانهای عمومی هم خدمات اعصاب و روان داشته باشند. کرد معتقد است آمار دقیقی از مبتلایان به انواع بیماریهای اعصاب و روان در کرج وجود ندارد و به صورت دقیق نمیتوان گفت که چه تعداد بیمار اعصاب و روان در این شهر زندگی میکنند.
اما با توجه به آخرین پیمایش ملی سلامت روان در کشور که در سال ١٣٩٠ انجام گرفته «بهطور کلی ٦/٢٢درصد از افراد ١٥ تا ٦٤ ساله ساکن کشور، دچار یک یا چند اختلال روانپزشکی هستند. این رقم در مردان ٨/٢٠ درصد و در زنان ٥/٢٦درصد است که نشاندهنده شیوع بیشتر و معنادار اختلالات در زنان است.» نگاه به همین آمار هم میتواند وضع شیوع اینگونه بیماریها را نشان دهد. آن هم برای شهری که هر روز بر تعداد مهاجرانش افزوده میشود. مهاجرانی از تمام نقاط کشور همراه با کولهباری از وسایل و غمها و مشکلات به این شهر میآیند.