یک آدمربا، دو متجاوز و یک قاتل با صدور کیفرخواست پروندههایشان بهزودی در مقابل قضات جنایی دادگاه از خود دفاع میکنند. در این پروندهها دو پسر، یک نوجوان ١٦ ساله را مورد تجاوز قرار دادند و مرد آدمربایی نیز پیرمرد ثروتمند را گروگان گرفت. یک قاتل هم بهخاطر شوخی مرگبار دوستش را کشت.
نخستین پرونده مربوط به دو پسر جوان است كه بعد از مصرف شيشه، نوجواني را در كوچه فريب دادند و در خانه به او تعرض كردند. ماجرای این جنایت به روز پنجشنبه، ٢٤ ديماه سال گذشته برمیگردد. آن روز پسر ١٦ سالهای با مراجعه به پلیس از دو متجاوز شکایت کرد و گفت: «بعد از تعطيلي مدرسه در راه خانهمان بودم كه پسر جواني داخل كوچهاي مرا ديد و خواست كمكش كنم تا يك تخته فرش را از زيرزمين خانهشان به داخل اتاقش ببريم. من هم قبول كردم. وقتي وارد خانه آنها شدم با پسر ديگري روبهرو شدم.
همان لحظه متوجه شدم كه آنها نيت شومي دارند به همين دليل خواستم برگردم كه چاقويي به پهلويم گذاشتند و تهديدم كردند. ابتدا مقابل آنها مقاومت كردم، اما با چاقو به پهلويم ضربهاي زدند كه زخمي شدم. بعد از آن مرا مورد تعرض قرار دادند.»
با اعلام این شكايت، به دستور قاضي مدير روستا، بازپرس شعبه ششم دادسراي جنايي تهران موضوع در دستور کار مأموران پليس قرار گرفت. درنهایت مأموران متهم را شناسايي و بازداشت كردند. جابر در بازجوييها به جرم خود با همدستي پسر جواني به نام طالب اعتراف كرد و گفت: مدتي است معتاد به شيشه هستم و در خانه دوستانم میخوابم. روز حادثه وقتي دوستانم به محل كار رفتند، طالب پيش من آمد. ما با هم شيشه مصرف كرديم. بر اثر مصرف شیشه توهم زده بودیم كه طالب به كوچه رفت و با پسر نوجواني که او را فریب داده بود به داخل خانه آمد. بعد از آن، او را مورد آزار و اذیت قرار داديم. طالب هم او را با چاقو زخمي كرد.»
با اعتراف این پسر همدستش نیز دستگير شد و به جرم خود اعتراف کرد. درنهایت صبح دیروز کیفرخواست این پرونده صادر و برای رسیدگی به دادگاه کیفری فرستاده شد.
سناریوی آدمربایی ٢٠٠ میلیونی در بانک
دومین پرونده نیز مربوط به مرد جواني بود كه به خاطر مشکلات مالی صاحب یک باشگاه ورزشی را ربود و درست هنگام نقد کردن چک میلیونیاش دستگیر شد. ٢٤ اسفند سال گذشته بود که مردی به پلیس مراجعه کرد و گفت: «پدرم ٦٠سال دارد و در باشگاه ورزشياي که در شرق تهران دارد، کار میکند. امروز صبح مثل همیشه پدرم برای کار از خانه خارج شد، ولی چند ساعت بعد موبايلم زنگ خورد شماره پدرم روي گوشي افتاده بود. اما پس از پاسخ به این تماس، آن طرف خط مرد ناشناسي بود كه مدعي شد پدرم را ربوده و براي آزادياش درخواست ٣٠٠ ميليون تومان پول كرد.»
با اعلام اين شكايت، موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و به دستور سعيد احمدبيگي بازپرس شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران، تيمي از كارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي تهران تحقيقات خود را در اين باره آغاز كردند. در شرایطی که کارآگاهان درحال انجام تجسسها روی این پرونده بودند تا سرنخی از مرد ربوده شده بهدست آورند، آدمربا، بار ديگر با پسر گروگان تماس گرفت و اين بار رقم پول را كم كرد و خواستار ٢٠٠ ميليون تومان شد. بارديگر آدم ربا با پسرشاكي تماس گرفت و تهديد كرد كه اگر هرچه زودتر ٢٠٠ ميليون تومان پول را جور نكند، جان پدرش در خطر میافتد. برای همین پسرگروگان هم از ترس جان پدرش با متهم قرار گذاشت و يك چك ٢٠٠ ميليوني تحويل آدم رباي باج گير داد. اما متهم پیرمرد را آزاد نکرد.
تجسسها در این رابطه ادامه یافت تا اینکه نخستین سرنخ بهدست آمد و مشخص شد که متهم قصد دارد براي نقد كردن چك ٢٠٠ ميليوني به بانك برود. به همین دلیل ماموران راهي بانك شدند و این پایان راه مرد گروگانگیر بود. او دستگیر شد و ساعتي بعد هم پيرمرد گروگان كه در خانهاي در شرق تهران زنداني بود از سوي كارآگاهان آزاد شد.
این مرد در اعترافات خود گفت: «وضع مالی بدی نداشتم. اما چند ماه پیش چون میخواستم کار جدیدی را شروع کنم، پول نزولی گرفتم ولی از عهده پرداخت آن برنیامدم. به همین دلیل ورشكست شدم و کلی بدهي بالا آوردم. شرایط خیلی بدی داشتم. برای همین درنهایت درست وقتی که همه درها به رویم بسته شده بود، نقشه آدمربايي و اخاذي را کشیدم. برای اجرای نقشهام این پیرمرد را انتخاب کردم. او صاحب باشگاه ورزشي بود كه گاهي به آنجا ميرفتم. برای همین ميدانستم وضع مالي خيلي خوبی دارد و میتوانم از طریق او به پول زیادی برسم. برای اجرای نقشهام، به بهانه پرسيدن آدرس سوار ماشينش شدم. اما پس از سوار شدن با تهديد او را گروگان گرفتم و پس از آن او را به خانهام در شرق تهران بردم.
در آن مدت با تلفن همراه خودش با خانوادهاش صحبت ميكردم، اما شارژ گوشي تمام شد و مجبور شدم با موبايل خودم تماس بگيرم. فرداي آن روز متوجه شدم كه ماموران هويت مرا شناسايي كردهاند و سايه به سايه دنبال من هستند براي همين از ترس پيرمرد را آزاد كردم و از او خواستم تا به خانهاش برود اما او قبول نكرد و تصميم گرفت كنار من بماند. دلش به حال من سوخته بود و از آنجاییکه مدتي پيش من بود متوجه مشكلات مالي زيادم شد. من هم وقتی دیدم او به خانهاش نمیرود، به كار خود ادامه دادم و درنهایت چك را از خانوادهاش گرفتم.»
با اعترافات این مرد، تحقیقات این پرونده کامل شد و درنهایت با صدور کیفرخواست پرونده به دادگاه جنایی ارسال شد.
قتل بهخاطر یک شوخی ساده
مرد جوانی که کارگر ساختمانی را بهخاطر یک شوخی دوستانه به قتل رسانده بود نیز بهزودی در دادگاه محاکمه میشود. ساعت ١٥ روز پنجم آبان ماه، ماموران کلانتری ١٢٦ تهرانپارس در جریان یک درگیری مرگبار قرار گرفتند. با حضور ماموران در محل حادثه که یک ساختمان نیمهساز بود و انجام بررسی نخست مشخص شد که پسر جوانی که جعفر نام داشت در این ساختمان بهعنوان کارگر مشغول به کار بوده، مورد اصابت چاقو از ناحیه قفسه سینه قرار گرفته و به کام مرگ رفته است. در بررسیها مشخص شد که قاتلِ متواری شده از محل جنایت به نام عیسی ٢٢ ساله از کارگران ساختمانی بوده است. با اظهارات شاهدان صحنه جنایت کارگران افاغنه ساختمان، پیش از وقوع درگیری منجر به جنایت درحال آب دادن دیوارهای سیمانی ساختمان بوده که به شوخی مقداری آب را روی سایر کارگران ازجمله عیسی که در طبقه پایین مشغول به کار بودند، پاشیده و همین موضوع باعث اعتراض عیسی و در ادامه درگیری لفظی بین قاتل و مقتول با یکدیگر شده است. در ادامه، عیسی از طبقه پایین به طبقه بالا رفته و با چاقو یک ضربه به قفسه سینه جعفر زده و بلافاصله از محل متواری شده است.
باتوجه به متواری شدن متهم، اقدامات پلیسی برای دستگیری وی در دستور کار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت. در ادامه و با انجام اقدامات پلیسی، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران اطلاع پیدا کردند که متهم پس از متواری شدن از تهران، به استان سیستان و بلوچستان – شهر زابل متواری شده و در یک مغازه سوپرمارکتی بهعنوان کارگر مشغول بکار شده است.
با شناسایی مخفیگاه متهم در شهر زابل، هماهنگیهای لازم قضایی انجام و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با اخذ نیابت قضایی به شهر زابل اعزام و ٤ ماه بعد از جنایت موفق به دستگیری متهم شدند.
متهم در همان تحقیقات نخست به جرم خود اعتراف کرد و صحنههای جنایت خود را به تصویر کشید. او در بازجوییها گفت: «یک ماه بود که در این ساختمان کار میکردم. وقتی روز حادثه آب پاشی افغانها شروع شد درگیری لفظی پیش آمد. من برای جدا کردن آنها رفتم ولی افغانها به من ناسزا گفتند. درگیر شدیم که با چوب به من حمله کردند و به سرم زدند. که ناگهان چاقویم را بیرون آوردم و ضربهای به بالا تنه مقتول زدم.چاقو که خونی بود را به یکی از کارگران افغانی دادم و پا به فرار گذاشتم. چاقو مال خودم بود. غلاف قرمز رنگ داشت در آشپزخانه از آن استفاده میکردم. اگر مقتول به من حمله نمیکرد من هیچ دشمنی با او نداشتم.»
با ادعاهای این پسر، صبح دیروز کیفرخواست این پرونده نیز صادر شد و قرار است بهزودی متهم در مقابل قضات جنایی بایستد.