bato-adv

عباس کیارستمی از نگاه بنیاد کارنگی

تاریخ انتشار: ۱۶:۱۹ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۵
فرارو- فوت مناقشه برانگیز عبلس کیارستمی در چهاردهم تیر  سال جاری؛ به انتشار دیدگاه های مختلفی درباره شخصیت  و  آثار این فلیسماز ایرانی منجر شد."كريم سجادپور" عضو پيوسته برنامه خاورميانه در بنیاد کارنگی هم هجدهم همین ماه  یادداشتی با عنوان  "سايه طولاني عباس کيارستمي" در وبگاه این بنیاد منتشر کرد.

به گزارش فرارو، وی در  این مطلب نوشته است:  اولین  زمانی که با عباس کيارستمي دیدار کردم، وی مجذوب يک سايه شده بود. ما در محل سکونت سفير ايتاليا در منطقه فرمانيه در شمال تهران جمع شده بوديم. سفير ايتاليا از دوستداران سينما بود و بیشتر فيلم سازان ايراني را براي اکران جديدترين آثارشان در باغ سرسبز  خود دعوت مي کرد. آن روز عصري دلگیر بود ژوئن سال 2005 میلادی؛ همزمان با انتخاب محمود احمدي نژاد شهردار تهران به عنوان ریيس جمهوری ایران.

هنرمندان حاضر در این مهمانی در خصوص برگزیده شدن احمدی نژاد ابراز نگراني مي کردند و گویا  کشورشان در حال بازگشت به دهه 80 میلادی است و آزادی ها موجود هم به شدت محدود می شود؛ البته این نگرانی ها به جا بود سياست موضوع اصلي بحث ها پشت ميز شام را تشکيل مي داد. نقاشان و نويسندگان درباره رفتن به تبعيد موقت در پاريس و مونترال سخن مي گفتند. مجموعه داران آثار هنري درباره فعاليت در دبي صحبت مي کردند.

کيارستمي - ميهمان افتخاري که براي نمايش جديدترين فيلم خود به نام "بليط ها"در آنجا حضور داشت - اين سخنان سياسي را ناديده گرفت. توجه او به ليوان باريک و بلند پر از آب مقابل او  روي ميز شام متمرکز شده بود. او ليوان را بر مي داشت، آن را به آرامي حرکت مي داد و سپس بار ديگر بر سر جايش باز مي گرداند.

او از پشت عينک آفتابي خاصش گفت که "چه سايه قابل توجهي. آيا شما تاکنون چنين سايه اي را ديده ايد؟ در تهران، مثل رم و بيت المقدس، آفتاب گرم و هواي خشک سبب ايجاد  هواي گرگ و ميش تابستاني ديدني مي شود. ليوان آب تنها چند اينچ ارتفاع داشت اما سايه آن  شبيه به يک استوانه ده فوتي بود. سال ها بعد در مقاله اي به نقل از ادگار دِگا امپرسيونيست فرانسوي خواندم که يادآور آن عصر براي من بود. او گفت که "هنر آن چيزي نيست که شما مي بينيد، بلکه آن چيزي است که سبب مي شويد ديگران ببينند."

 کيارستمي به چيزي توجه مي کرد که ديگران به آن توجهي نشان نمي دادند. در فيلم "طعم گيلاس" 1997 میلادی، مردی ميانسال (همايون ارشادي) با نگراني در حومه تهران رانندگي مي کند و در تلاش براي يافتن کسي است که پس از خودکشي، او را دفن کند. وی در نهايت پيرمردی را پیدا می کند که به پول نياز دارد و با اکراه با درخواست او موافقت مي کند، اما آن مرد نخست تلاش مي کند او را از حودکشی بازدارد.

پیرمرد از مرد میانسال مي پرسد: "آيا تاکنون زماني که صبح از خواب بيدار شدي به آسمان نگاه کرده اي؟"تو دَم صبح طلوع آفتابُ نمي خواي ببيني؟ سرخ و زرد آفتابُ؟ موقع غروب ديگه نمي خواي ببيني؟ نمي خواي اين ستاره ها را ببيني؟ شب مهتاب اون وقت قرص کامل ماه، ديگه نمي خواي ببيني؟ آب چشمه خنک نمي خواي بخوري؟ دست و صورتِتُ با اون چشمه بشوري؟ مي خواي از همه اينا بگذري؟". پیر مرد در درخواست نهايي خود را مطرح مي کند و مي گويد: "از مزه گيلاس مي خواي بگذري؟".

ايراني ها متخصص گيلاس هستند و سومين توليد کننده آن در جهان مي باشند. دو دهه پس از نمايش اين فيلم، مشاهده اين ميوه همچنان جادو مي کند. کيارستمي سوالاتي را مطرح کرد اما او وانمود نمي کرد پاسخ آنها را مي داند. در محيط سياسي خفه کننده که در تلاش براي موشکافي در زندگي مردم بود، کيارستمي بارها گفت: "من توصيه اي براي افراد در ارتباط با چگونه زندگي کردن ندارم."

افراد کمي مي توانند به خاطر آورند چه کسي در قرن سيزدهم بر سرزمين فارس و در قرن نوزدهم بر روسيه حکمراني مي کرد غير از کساني که رومي و داستايوفسکي را مي شناسند. ... کيارستمي اين موضوع را درک کرد که روايت غني ايران، سياست هاي آن نيست بلکه مردمش است و وی به تشریح زندگي افرادي پرداخته است که بيش از همه در حاشيه قرار داشتند همانند روستائيان، کارگران، مادران مجرد، سالخوردگان و کودکان يتيم.

با آن که او يک فيلم ساز ايراني بود اما در اين کشور به آثارش اغلب با ديده شک  نگاه می شد در  حالی که در خارج از ايران با ستايش همراه مي شد. سايه او همانند شاعران بزرگ ايراني قبل از خودش، با گذشت زمان  بزرگتر مي شود.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
هم اکنون دیگران میخوانند