مرد جوان برای تسویهحساب با دوستش دختر نوجوان او را به قتل رساند؛ اما یک سال بعد از مرگ دختر راز این قتل بالاخره فاش شد.
یک سال قبل مردی به مأموران پلیس خبر داد که دخترش گم شده است. این مرد به مأموران گفت: ما در خانه نبودیم. برای انجام کاری با همسرم بیرون رفته بودیم که وقتی برگشتیم دخترم نبود. او عادت ندارد اینطوری از خانه بیرون برود و اگر جایی میرفت، حتما به ما خبر میداد.
من اصلا نمیدانم کجا رفته و چه اتفاقی برایش افتاده است. تحقیقات مأموران دراینباره آغاز شد؛ اما بررسیها به جایی نرسید تا اینکه پدر دختر چندنفری را بهعنوان مظنون معرفی کرد. دراینمیان مرد جوانی که گفته میشد با پدر دختر گمشده اختلاف دارد، بهعنوان مظنون اصلی بازجویی شد. او گفت: من قبول دارم با پدر دختر نوجوان اختلافاتی داشتهام؛ اما از سرنوشت این دختر خبری ندارم و نمیدانم چه اتفاقی افتاده است. با توجه به اینکه سرنخی به دست نیامد و تحقیقات مأموران هم به جایی نرسید، مرد جوان آزاد شد؛ درحالیکه بیخبری از این دختر همچنان ادامه داشت.
پاکتی به دست خانواده دختر جوان رسید که آدرس فرستنده نداشت و شخصی که این پاکت را آورده بود، هم گفت اطلاعی دراینباره ندارد؛ بااینحال او بازجویی شد و فقط گفت که پولی به او داده و پاکتی را برای ارسال به دستش رساندهاند. در داخل پاکت چند تار مو که متعلق به دختر جوان بود، پیدا شد. بهاینترتیب تحقیقات وارد فاز دیگری شد. مأموران در ردیابی تلفن همراه مردی که بهعنوان مظنون اول پرونده دستگیر شده بود، متوجه شدند این مرد چندی قبل پیامکی به مرد موتورسوار که پاکت را به دست خانواده مقتول رسانده است، فرستاده و خواستار این شده که پاکت را به دست آنها برساند.
بهاینترتیب مرد جوان یک بار دیگر بازداشت شد. او که همچنان در برابر اعتراف به دانستن راز سربهنیستشدن دختر جوان مقاومت میکرد با توجه به مستنداتی که مأموران ارائه دادند، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من با پدر دختر نوجوان مدتها بود که بر سر زمینی اختلاف داشتم و درگیری ما خیلی شدید بود و دستم هم به جایی نمیرسید. تصمیم گرفتم با توجه به اینکه حق با من است و نمیتوانم کاری بکنم، از این مرد انتقام بگیرم.
چند روزی خانه را تحت نظر گرفتم و روز حادثه وقتی متوجه شدم به جز دختر نوجوان کسی دیگر در خانه نیست، وارد خانه شدم و او را به قتل رساندم و بعد هم جسدش را به یکی از شهرهای اطراف منتقل کرده و آن را دفن کردم.
متهم گفت: باید جسد را از بین میبردم که گیر نیفتم، بعد هم برای اینکه پدر این دختر را بیشتر اذیت کنم، تصمیم گرفتم تارهای موی دخترش را برایش بفرستم. فکر نمیکردم این کار بعد از مدتها که از قتل دختر گذشته، باعث دستگیری من بشود. با توجه به این اعترافات بود که مأموران به محلی که متهم گفته بود، رفتند و جسد را کشف کرده و برای مشخصشدن علت دقیق مرگ به پزشکیقانونی انتقال دادند. تحقیقات دراینباره همچنان ادامه دارد و متهم در بازداشت به سر میبرد.