پرونده بیماری روانی که پدر و مادرش را به قتل رسانده، با شکایت برادرش یکبار دیگر به جریان افتاد درحالیکه او به دستور مقام قضائی در بیمارستان بستری است.
به گزارش شرق، مرد جوان که مدعی است به یاد نمیآورد چطور والدینش را کشته است، میگوید از وقتی بیمار شد که دو عضو خانوادهاش خودکشی کردند. این پرونده فروردین دو سال قبل به جریان افتاد زمانی که پسران زن و مردی به پلیس خبر دادند جسد پدر و مادرشان را در خانه پیدا کردهاند. آنها در گزارشی که به پلیس دادند، مدعیشدند نمیدانند چه اتفاقی افتاده است فقط جسد این زوج را در خانه پیدا کردند. وقتی پلیس به محل رسید احتمال داد این زوج به دلیل واردآمدن ضربه گلدانی به سرشان جانشان را از دست داده باشند، چراکه آثار خون روی گلدانی که شکسته بود و همچنین سر هر دو مقتول وجود داشت و البته ملحفهای نیز روی آنها کشیده شده بود.
با انتقال اجساد به پزشکی قانونی، دو برادر برای توضیحات بیشتر به دادسرا احضار شدند. آنها به مأموران گفتند برادر دیگری هم دارند که دچار اختلال روانی است و او را در خانه ندیدهاند و او با پدرومادرشان زندگی میکرد. با شکایت این دو مرد از برادر کوچکترشان، پسر جوان بازداشت شد. او گفت به یاد ندارد پدر و مادرش را کشته باشد فقط یادش میآید ملحفهای روی آنها کشیده است. وی درباره زندگیاش اینطور توضیح داد: زمانی که ٩ساله بودم. شاهد خودکشی ناموفق مادرم بودم از آن روز زندگیام دگرگون شد و وضع روحیام بههم ریخت از همهچیز و همهکس میترسیدم وضع زمانی بدتر شد که به ١٩سالگی رسیدم و یک روز دیدم خواهرم خودکشی کرده است.
حالم آنقدر بد بود که دیگر نتوانستم به زندگی عادی در کشور خودم ادامه دهم و پدر و مادرم من را برای ادامه تحصیل به انگلستان فرستادند و در آنجا هم برای مدت کوتاهی خوب بودم و بعد حالم دوباره بد شد. دارو میخوردم اما این داروها کمکی نمیکرد و تنهابودن در آن کشور غریب خیلی اذیتم میکرد و نمیتوانستم زندگی کنم. پسر جوان گفت: در مدتی که انگلیس بودم حالم روزبهروز بدتر میشد تا اینکه پدرم خواست دوباره به ایران برگردم و با آنها زندگی کنم. پنج ماه قبل از حادثه به ایران برگشتم. همه این مدت را در خانه بودم و سه بار بیشتر از خانه بیرون نرفتم. وحشت عجیبی از دیگران داشتم و فکر میکردم اگر بیرون بروم. اتفاقی میافتد و همهچیز خراب میشود در این سه باری که بیرون رفتم هم بلافاصله برگشتم چون اضطراب شدیدی میگرفتم روز حادثه را اصلا به یاد ندارم تنها چیزی که یادم است ملحفهای است که روی پدر و مادرم کشیدم. اصلا نمیدانم من آنها را کشتم یا کسی دیگر و اصلا نمیدانم درگیریای که اتفاق افتاده به چه دلیل بوده است.
حتی یادم نمیآید در این مدت با پدر و مادرم درگیری داشتم یا نه، فقط میدانم گوشهای مینشستم و حرفی نمیزدم. به دستور بازپرس پرونده این جوان برای بررسی بیشتر به پزشکی قانونی فرستاده شد. متخصصان بعد از معاینه این جوان اعلام کردند او دچار بیماری شدید روانی است و نمیتواند مسئولیتی در برابر اعمال خود داشته باشد و باید داروهای جدید برای او تجویز شود و داروهای قبلی نمیتواند به او کمکی بکند. این نظریه مورد اعتراض اولیایدم قرار گرفت اما کمیسیون پزشکی قانونی یکبار دیگر بعد از بررسی وضعیت مرد جوان، تأیید کرد او دچار بیماری شدید روانی است و مسئولیت قانونی ندارد و باید هرچه سریعتر در بیمارستان بستری شود. مرد جوان با دستور مقام قضائی به یک بیمارستان روانی دولتی فرستاده و بستری شد.
در این مدت یکی از برادران اعلام کرد شکایتی علیه مرد جوان ندارد و به طور کامل و بدون قیدوشرط رضایت میدهد، اما برادر دیگر همچنان بر شکایت خود باقی ماند و ضمن اعتراض به رأی، خواستار محاکمه متهم به قتل شد. او در اعتراض خود نوشته است او را برای صحبت در کمیسیون پزشکی قانونی دعوت نکردهاند و فقط برادر دیگرش که رضایت داده بود را دعوت کردند و فکر میکند بیماری برادرش در حدی نیست که نتواند مسئول اعمال خودش باشد. بنابراین پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد درحالیکه براساس مدارک موجود در پرونده، مرد متهم همچنان در بیمارستان بستری است دادگاه به اعتراض برادر متهم بهعنوان ولیدم بهزودی رسیدگی میکند.