شهر دور سرشان چرخ میزند؛ ساختمانهایی با آرایش غلیظ. خانه آنها اما ارتفاعی پست است. موقع نشئگی اوج میگیرند و خماری زمین میکوبدشان. دوباره شهر دور سرشان میچرخد. ارتفاع میگیرند و دوباره کوبیده میشوند زمین. یک لحظه بالا یک لحظه پایین. بین زمینوهوا دود میشوند در ارتفاع پست. تمام میشوند در چشم برهمزدنی. جز تزریق و خونبازی، دود و نشئگی هنری ندارند، که اگر هم داشتند، سوخته است. اگر مشتری اخبار باشید که حتما در رابطه با هرندی، دروازهغار، درهفرحزاد، اتوبانهای تهران و... چیزهایی شنیدهاید، اگر هم نباشید که نشنیدهاید.
اما آنهایی که شنیدهاند هم فرقی با ناشنیدهها ندارند، وقتی خبر کوتاه و گذراست. وقتی که خبر تا زمان داغبودنش واکنشوبرخورد و بگیروببند دارد و وقتی آبها از آسیاب افتاد، خبرش هم با همان کاغذهای بازیافتی روزنامهها خاک میشوند تا باز از گوشه دیگر شهر خبری از اجتماع معتادان خبرساز شود. چرخهای که مثل همان ارتفاع پست، ادامهدار است. واضح بگویم دردشان برای هیچکس مهم نیست؛ که اگر مهم بود هیچ سازمانی مسئولیت را گردن دیگری نمیانداخت و در این ملغمه ٤ گوشه شهر پروخالی نمیشد از پاتوق معتادان.
زیر آسمان شهرهای ایران که فقر دیگر روایتی نخنماست، مردمی زندگی میکنند که در کنار همه نداشتهها زندگیشان به اعتیاد هم گره خورده و سهم آنها از تمام شهر «زمینبازی، رفیقبازی و اسباببازی» است. هر جایی که محل گذر کمتر باشد، میشود خانه، میشود زمینبازی. رفیقهایشان هم که باشند بازی جورجور است. اسباببازیهایشان را میآورند تا دور هم بزنند، اسباببازیهایی خراب رفاقت میشوند، همین هم عاملی میشود که در لایههای پنهان شهر جایی شکل بگیرد که هیچکس جز خودشان دوستش ندارد.
پاتوقهای خیابانی؛ پاتوقهای خانگی
کسی که معتاد خیابانی میشود در وهله نخست حمایت خانوادگی و در وهله دوم حمایتهای اجتماعی را از دست میدهد و به همین خاطر جایگاهی در جامعه ندارد. همین هم میشود که مبادرت میکنند به کارتنخوابی و این آغاز جمعشدن گروهی است که حمایتهای خانوادگی و اجتماعی را از دست دادهاند. وقتی چند نفر از این افراد دور هم جمع میشوند زندگیای را در پیش میگیرند که با هنجارهای اجتماعی سازگاری ندارد و درحقیقت در یک محیط غیربهداشتی مکانهایی مانند پارکها، زیر پلها، خرابهها و خانههای متروکه را برای ساکنشدن انتخاب میکنند.
همین امر باعث میشود یک کلونی کوچک اجتماعی از افرادی که هنجارهای جامعه را شکستهاند، شکل بگیرد که در اصطلاح پاتوق معتادان است. با این حال، خیلی از ما نهتنها پاتوق معتادان را در سطح شهر دیدهایم، بلکه گاهی در همسایگی خانههایمان متوجه رفتوآمدهای مشکوک افرادی شدهایم که پاتوقهای خانگی تشکیل دادهاند. همین ٢ هفته پیش بود که با نشت گاز در یکی از خانههایی که پاتوق معتادان بود، انفجار هولناکی رخ داد و خانه همسایهها را آوار کرد.
ساکنان یکی از این خانهها، زن باردار، شوهر و دختر ۸سالهشان بودند که جانشان را از دست دادند. تحقیقات پلیسی نشان داد انفجار بر اثر نشت گاز رخ داده، ماجرا از اين قرار بود؛ خانهاي كه انفجار در آنجا رخداده، در حقيقت پاتوق معتادان براي مصرف موادمخدر بود. تحقيق از شاهدان حاكي از آن بود كه رفتوآمدهاي گاهوبيگاه به اين خانه حتي باعث ناراحتي و اعتراض همسايهها نيز شده بود.
دکتر پرویز افشار معاونت کاهش و تقاضای ستاد مبارزه با موادمخدر درباره برخورد با خانههای مسکونی و شخصی که پاتوقی برای مصرف موادمخدر شده است به «شهروند» میگوید: «استناد ستاد مبارزه با موادمخدر در مقابل مبارزه همهجانبه با این پدیده، قانون است. به این معنی که تکلیف را در برخورد با معتادان به این صورت معین کرده که مصرف موادمخدر جرم است، اما عقوبت این جرم جنبه کیفری ندارد، بلکه معتادان باید بهصورت داوطلبانه به مراکز درمانی مراجعه کنند. کسانی که بهصورت داوطلبانه به این مراکز مراجعه میکنند پس از گرفتن گواهی درمان از هرگونه تعقیب کیفری معاف میشوند، اما معتادانی که تحتدرمان قرار نمیگیرند، مادامی که در خیابان و انظار عمومی مبادرت به مصرف موادمخدر نمیکنند، تعقیب کیفری نیز نمیشوند، یعنی کسی که مادهای را مصرف میکند اما تعارضی با هنجارهای اجتماعی ندارد یا دست به سرقت و جرایم دیگر نمیزند تا زمانی که شاکی خصوصی برای این فرد یا خانهای که بهعنوان پاتوق برای مصرف مواد به راه انداخته، وجود نداشته باشد، پلیس نمیتواند وارد عمل شود.»
براساس ماده ١٥ و ١٦ اصلاحيه قانون مبارزه با موادمخدر، معتادان متجاهر (کسانی که در مکانهای عمومی و بهصورت علنی اقدام به مصرف موادمخدر میکنند) که در برابر درمان مقاومت ميكنند، مجرم به حساب ميآيند و از آنجا كه ضابط قانون، پليس است میبایست جمعآوريشان كند.
نیازمند نگاه فرا بخشی هستیم
اعتیاد این روزها معضل ملی ایران است، معضلی که تنها یک سازمان و نهاد نمیتواند برای نابودی و بهبودیاش مبارزه کند، یا مسئولیت را به گردن دیگری بیندازد. این مبارزه باید یک مبارزه همهجانبه و بدون نگاه فرابخشی باشد که اگر نباشد همین است که نتیجهاش را میبینیم، همین است که هنوز معتادان میدانند که بیرون از خانهشان خانهای هست اگرچه به قیمت مردن. با اینحال سازمانها و نهادهای متعددی متولی برخورد و جمعآوری و ساماندهی معتادانی هستند که در سطح شهر پاتوق کردهاند و چون اسم شهر مطرح است، برخیها انگشت اتهام خود را به سمت شهرداری نشانه رفتهاند. «این موضوع را جزو وظایف شهرداری میدانند.
شهرداری مسئولیت قبول کرده اما در قانون وظیفهای برای مبارزه با پدیده اعتیاد برای این سازمان تعریف نشده است» اینها را مجتبی شاکری یکی از اعضای شورای شهر تهران به «شهروند» میگوید و در اینباره میافزاید: «شهرداری تهران در مقابل جمعآوری و ساماندهی معتادان متجاهر مسئولیت دارد. درواقع طرح انضباط اجتماعی در دستور کار شهرداری قرار دارد. این معضل معلول شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه است و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی یا درمان معتادان وظیفه شهرداری نیست. ما نمیتوانیم برای ندیدن آلودگی هوا عینک بزنیم! یعنی مشکل را نمیتوان با کنار زدن آن از مقابل چشممان حل کنیم. اینکه فقط بخواهیم معتادان جلو چشم و در انظار اجتماعی و پاتوقها نباشند، تنها نیازمند جمعآوری آنها نیست. با این حال حتی اگر شهرداری پس از جمعآوری معتادان آنها را در مکانی مستقر کند، به موفقیت دست نیافتهایم، چراکه آنها به کار، مسکن، تحصیل، درآمد، خانواده و ... نیازمندند و میبایست همه سازمانها در یک طرح جامع و هماهنگ با یکدیگر با این معضل برخورد کنند.»
عدم اجرای قانون باعث افزایش معتادان متجاهر شده است اگرچه شهردای برخورد با این پدیده اجتماعی را در سطح شهر جزو وظایف تعریفشدهاش نمیداند اما افشار، معاونت کاهش و تقاضای ستاد مبارزه با موادمخدر دراینباره میگوید: «شهرداری تهران مطابق قانون در برابر معتادان متجاهر مسئولیت دارد. شهرداریها مكلفند ١٠درصد بودجههای مستمر و وصولی سالیانه خود را به امور فرهنگی و بهداری شهری کمک کنند كه از زمان تصویب این مصوبه تاکنون تنها اقدامات جستهوگریخته در کلانشهرها انجام شده که هیچگاه به سقف ١٠درصد بودجه فرهنگی و اجتماعی نرسیده است. از طرفی قرار بود در هر منطقه شهرداری دو مرکز بهاران راهاندازی شود و هر مرکز بهطور متوسط ظرفیت ١٥٠نفر را داشته باشد، کار ساماندهی معتادان متجاهر به مردان و زنان كه آغاز شد، شهرداری نتوانست در زمان مقرر حتی یک مورد از مراکز بهاران را راهاندازی کند و تاكنون از مجموع ٤٤مرکز حدود ١٢ تا ١٣مورد راهاندازی شده که عملا ٧ مورد آن بهرهبرداری شده است.»
پرویز افشار میافزاید: «متولیان امر باعث ورود معتادان به کف خیابان میشوند و معتادی به خیابان میآید که شدت و عمق اعتیادش افزایش یابد و تمکن مالی برای درمان ندارد. این موضوع بهصراحت در بند «ب» ماده ١٥ قانون موادمخدر آمده و قانون گفته است که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ٢ وظیفه مهم در برابر معتادان متجاهر دارد. نخست ایجاد پوشش درمان و کاهش آسیب برای معتادان کمبضاعت و دوم ایجاد پوشش بیمه درمان اعتیاد برای همه معتادان بدون توجه به نوع بیمه است. متاسفانه درحالحاضر این تبصره قانونی در بخش نخست به هیچعنوان اجرا نمیشود و در بحث بیمه درمانی نیز بهصورت خیلی کم و جزیی اجرایی شده است. عدماجرای این تبصره باعث شده تعداد معتادان متجاهر در سطح خیابان بیشتر شود، زیرا ٩٠درصد از مراکز درمانی در کشور ما توسط بخش خصوصی اداره میشوند و هرکسی که توان و استطاعت مالی دارد میتواند برای درمانش اقدام کند اما کسی که این توان مالی را ندارد، وزارت رفاه متکلف است هزینههای درمان او را بپردازد اما عدماجرای این قانون باعث افزایش معتادان متجاهر میشود.»
این موضوع درحالی مطرح شد که روزبه کردونی، مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در آذرماه سال گذشته در رابطه با بیمه معتادان نوید داده بود و گفت: «با پیگیریهای وزیر رفاه موضوع بیمه معتادان در شورایعالی بیمه تصویب و تعرفه مراکز ترک اعتیاد و درمان معتادان نیز تعریف شد و سازمان فنیوحرفهای نیز مکلف شد در کنار مراکز ترک اعتیاد قرار گیرد و به معتادان آموزش مهارت دهد.»
با این حال ٥ماه از صحبتهای مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی میگذرد و هنوز کورسوی امیدی از این عملکرد بر سیاهی این پدیده اجتماعی نتابیده است. ایجاد فضای ناامنی در سطح جامعه، محدودکردن مسیر سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی و ایجاد چهرهای زشت در شهر ازجمله پیامدهای دورهمنشینی معتادان بیخانمان است.
به همین خاطر هرازچندگاهی طرح پاکسازی مناطق و محلههای آلوده به موادمخدر در بوستانها، میدانها و دیگر مناطق عمومی شهر از طرف ستاد مبارزه با موادمخدر اجرا میشود اما همیشه هم اینطور نیست و بعضیوقتها اینقدر پرونده پاتوقها روی میز مسئولان خاک میخورد که مردم و ساکنان اطراف آن محل مجبور میشوند خودشان دست به کار شوند. درست مثل قضیه پارک هرندی که صبر ساکنان اطرافش لبریز شد. معتادانی که در طرح پاکسازی دستگیر میشوند، اگر حامل موادمخدر هم باشند به زندان و اگر مبتلابه بیماری واگیردار باشند به دانشگاه علومپزشکی منتقل شده و سایر معتادان در مرکز ترک اعتیاد اجباری بستری میشوند. دستگیری معتادان متجاهر آسانترین مرحله مبارزه با اعتیاد است، طرح پاکسازی مناطق آلوده، پاککردن صورت مسأله است. معتادان بازداشتی پس از مدتی به پاتوق سابق و دوباره به سمت اعتیاد برمیگردند و این چرخه مثل همان ارتفاع پست ادامه دارد.