یادداشت دریافتی- پرویز گراوند (آریایی ماد)؛ باید گفت بیتفاوتی تفاوتی با تندروی ندارد! بیتفاوتی خود یک نوع افراط و تندروی است؛ اما این از این جهت و آن از آن جهت. تندروی تندروی میآورد؛ بیتفاوتی میدان را برای تندروی خالی میگذارد. متاسفانه نتیجه یکی است.
عقل میگوید قدر مقدور را باید دانست. راه دیگری نیست؛ اگر هم باشد، خیرِ کشور در آن نیست. همین اندازه از مردم سالاری کافی است تا اگر نمیتوانیم افراد کاملا دلخواهمان را برگزینیم افراد نسبتا دلخواه را انتخاب کنیم و اگر این هم میسر نبود، معتدلهای جناح رقیب را بر افراطیها پیروز گردانیم. اگر این هم نباشد، با برگههای حتی سفید یا سیاه میتوانیم پیام روشنی به دلسوزان و عقلای جناحی که در مجلس حاکم میشود بفرستیم و مطمئنشان کنیم که جامعه اصلاحات میخواهد و پرنده نه در هوا با یک بال به مقصد میرسد نه در زمین با یک پا.
ما اصلاح طلبان حداقل به سه دلیل نمیتوانیم نسبت به انتخابات مجلس نهم بیتفاوت باشیم:
الف) به دلیل استراتژیک: استراتژی اصلاحات توسعهٔ آرام و پله پله است. این استراتژی از کانالِ صندوق رای و حضور و مبارزه مدنی میگذرد.
دوم) به دلیل تاکتیکی: اصلاح طلبان در سال ۹۲ تاکتیک شرکت در انتخابات را برگزیدندکه تاکتیک موفقی بود و قدرت را از دست تندروها خارج کرده است. شرایط کنونی دنبالهٔ همان شرایط است و باید همان تاکتیک را ادامه دهند و آن را نیمه کاره رها نکنند.
ج) به دلیل اخلاقی: ما در سال ۹۲ با رای خود روحانی را به میدان فرستادهایم و با او پیمان اصلاح و اعتدال و پیمانِ «حل مسئلهٔ هستهای» بستهایم. او در اغلب زمینهها بیش از توان و اختیاراتش به پیمانش عمل کرده. او مسئلهٔ هستهای را حل، تورم را مهار، رابطهٔ بین المللی را اصلاح، جایگاه جهانیِ ایران را بهبود، کلاس کشور را ارتقاء، اختلاس را محدود و مانع ورشکستگیِ بیشتر نظام اقتصادی شده است. ما نمیتوانیم پیمان شکن و رفیق نیمه راه باشیم و او تنها و بیکس رها کنیم.
فراموش نکنیم؛ معقول نیست عملکرد روحانی را با شرایط ایده آل مقایسه کنیم. اولاً ما یک کشور جهان سومی هستیم ثانیاً باید شرایط کنونی را با شرایط سیاسی ـ اقتصادی پیش از او در سالهای ۹۰ تا ۹۲ مقایسه کنیم. مگر ما و جامعهٔ ما ایده آل هستیم که انتظار ایده آل داشته باشیم.
نکتهٔ آخر اینکه: اصلاحات و تحول هرگز متوقف نمیشود؛گاه کُند میشود وگاه پنهان اما در زیر پوست جامعه یعنی در عمق روح انسانها به صورتی ناپیدا در حال پوست اندازی و تکامل است. این قصهٔ علم الاجتماع و سنت تاریخ است نه شعار سیاسی؛ چه بخواهیم چه نخواهند.
*با پوزش از خوانندگان محترم؛ این نوشتار فقط ثلث آخر یک مقاله است. دو ثلث
اولش در این هنگامهٔ پر هیاهو، مشتریانِ زیادی برای هیاهو دارد. لذا
خودسانسوری شده است (از طرف نویسنده).