یادداشت دریافتی- مهدی عبداللهی؛ زمانی که وزارت ورزش و جوانان شکل گرفت این تصور وجود داشت که دولت با درک درست از نیازهای جامعه گام مهمی در عرصه سلامت و تندرستی مردم برمیدارد که مجلس نیز بر آن نظارت خواهد داشت اما بیبرنامگی این وزارت خانه بسیار حساس مانع از درک نیازهای عمومی جامعه در سیاستگذاریهای حوزه ورزش و سلامتی شده است.
همواره دولتها با سرمایهگذاری بر روی ورزش قهرمانی نسبت به ورزش همگانی کمتوجهی کرده و سرمایههای اجتماعی را نادیده گرفتهاند. این درحالی است که ورزش و فعالیت بدنی در جهان دارای دو جنبه تفریحی و سلامتی است و همه برنامه ریزان بر توسعه ورزش همگانی تأیید میکنند زیرا که معتقدند این سرمایهگذاری زمینه رشد ورزش قهرمانی نیز فراهم میکند.
ورزش به دلیل پیوند بـا فـرهنگ، اقتصاد و سیاست، درگذشته از تغییرات اجتماعی متأثر میشد و اینک خود نیز به یکی از عوامل اثرگذار تبدیلشده است لذا اولین قدم برنامهریزی در عرصه ورزش، شناخت ماهیت ورزش و نیازهای اجتماعی است.
آنچه مسلم است ضمانت اجرایی راهبردها وسیاستهای اتخاذشده در هر کشوربرخاسته از دل نیازهای واقعی مردم همان کشور است.
در حال حاضر دغدغۀ برنامهریزان، شناسایی استعدادهاست زیرا که مخاطبان ورزش همگانی بیش از 90 درصد جمعیت جامعه را شامل میشوند.
اطلاعات موجود حاکی از زیاندهی کشورهای درحالتوسعه برای سرمایهگذار در ورزش قهرمانی است. درواقع تأکید بیشازحد روی 10 درصد باقیمانده و بیتوجهی عملی به اکثریت جامعه، هیچ توجیه علمی و منطقی ندارد.
رنگ باختن اخلاق حرفهای در فوتبالیک نمونه از بیتوجهی نظام برنامهریزی کشور به شناسایی اولویت و نیازهای واقعی مردم در سیاستگذاریهای حوزه ورزش، هزینه کرد بیحسابوکتاب در فوتبال باشگاهی است.
لیگ برتر فوتبال ایران نمونه بسیار خوبی از هزینههای هنگفت بدون نتیجه است که با کمتوجهی به توسعه ورزشهای همگانی، با جنجال رسانهای و سیاسیکاری و دست گذاشتن بر روی احساسات هواداران ورزشی به سمت نابودی استعدادهای بالقوه در کشور پیش میرود.
از بودجه كلان و میلیاردی فدراسیون کاملاًناكام فوتبال كه بگذریم (عدم موفقیت تیم ملی بزرگسالان در رقابتهای آسیایی و جهانی، عدم راهیابی تیم امید به المپیک و شکستهای پیدرپی تیمهای باشگاهی در آسیا) لیگ فوتبال ایران بهعنوان محلی با آسیب فساد و بداخلاقی است كه تنها بخشی از آن علنی شده و با آن برخورد میشود.
بداخلاقی، درگیری و فساد،حاشیههای فوتبال ایران را از متن آن پررنگتر و جذابتر کرده است.
در كشوری كه یك استاد دانشگاه در بهترین شرایط سالیانه 36 میلیون دریافت میکند، غیرمنطقی است یك بازیکن فوتبال یا مربی فاقد سطح جهانی، قراردادش برای یک سال فعالیت در لیگ، بیش ازیک میلیارد تومان باشد.
شاید گفته شود که در اغلب لیگهای معتبر جهانی مبالغی 10 ها برابر این قراردادها به بازیکنان فوتبال یا والیبال پرداخته میشود اما باید گفت در این کشورها این پولهای کلان بههیچوجه از بودجه عمومی پرداخت نمیشود و یا کمکهای دولتاز بودجه عمومی به باشگاههای ورزشی بسیار ناچیز است.
تجربه شکست در بازیهای المپیک «پیر وینتر» از محققان حوزه ورزش با ارائه آمار و ارقام از نتایج چندین دوره بازیهای المپیک، سرمایهگذاری کشورهای درحالتوسعه در ورزش قهرمانی را بیهوده میداند.
وی ادعا میکند که ایـن کـشورها (کشورهای درحالتوسعه) در المپیک لسآنجلس (1984) درمجموع 13 درصد مدالها را به خود اختصاص دادند که این تعداد در سال 1988(المپیک سئول)به 6درصد و در سال1992(المپیک بارسلونا)به 11 درصد رسید.
مجموع مدالهای مربوط به کشورهای درحالتوسعه در آتلانتا و سیدنی 22 درصد بوده است.
همچنین از 199 کـشور شـرکتکننده دربازیهای المپیک سیدنی (سال 2000)،139 کشور در ردیف کشورهای درحالتوسعه قرار داشتند.
کشورهای توسعهیافته از بدو تولد المپیک نوین در سال 1896 تا المپیک سیدنی (سال 2000) بهطور میانگین هرکدام 85/7 مدال را تصاحب کردهاند.
این تعداد برای کشورهای درحالتوسعه 5/1 مـدال برای هـر کشور بوده است. علاوه بر این حدود 95درصد میزبانی رقابتهای ورزشی به 30 کشور توسعهیافته تعلق دارد و 5 درصد باقیمانده متعلق به کشورهای درحالتوسعه است.
ارقام یادشده حاکی از عدم موفقیت این کشورها در ورزش قهرمانی است. وینتر نتیجه میگیردکه بهترین گزینۀ برای کشورهای درحالتوسعه، پرداختن بهسلامت جامعه (ورزش همگانی) بهجای سرمایهگذاری بینتیجه روی ورزش قهرمانی است زیرا که با سرمایهگذاری در ورزش همگانی، علاوه بر تأمین سلامت عمومی جامعه، دولت موفق به شناسایی استعدادهای بالقوه در شهرها و روستاهای کمتربرخردار با هزینه اندک خواهد شد که درنهایت این استعدادها به سمت ورزش قهرمانی سوق داده خواهد شد.
بانوان در حاشیه ورزش ایراندر شرایط فعلی یکی از جدیترین معضلات عرصه ورزش کشور، عدم وجود مفهوم مشترک در مورد ورزش است.
به عبارتی برنامهریزی نهادها و سازمانهای متولی بر اساس تقاضای اجتماعی نبوده و از راهبرد واحدی تبعیت نمیکنند.
برای مثال با توجه به تفکیک فضاهای ورزشی بانوان و آقایان در کشور ما نیاز به فضاهای ورزشی کاملاً زنان احساس میشود همچنان که بر اساس یک تحقیق دانشگاهی زﻧﺎن اﯾراﻧﯽ از «ﻓﻘرﺣرﮐﺗﯽ» رﻧﺞ میبرند و اﮐﺛرﯾت از اﯾنﮐﻣﺑود اطﻼﻋﯽﻧدارﻧد.
به همین دﻟﯾل اﺳت که ﺑﺳﯾﺎری از زﻧﺎن، ﺣﺗﯽ در ﺳﻧﯾنﺟواﻧﯽ و دﺧﺗران اﯾراﻧﯽ دﭼﺎرﺿﻌفﻋﺿﻼﻧﯽ، کمردرد، ﮔردن درد، ﭘﺎدرد، دﺳت درد و اﻧواع و اﻗﺳﺎم دردها هستند.
درواقع علاوه بر کم توجهی به توسعه ورزش همگانی، با بیتوجهی و غفلت یک بخش از جامعه که نیمی از جمعیت کشور را شامل میشوند نیز عملاً در برخورداری از امکانات و فضاهای ورزشی به کنار زدهشدهاند.
مگر میشود در یک کشور اسلامی که برخی از فضاها به لحاظ ماهیت فضاهای خصوصیتربانوان هستند، فضاهای ورزشی مخصوص بانوان نداشت؟
بههرحال گناه نابخشودنی فوتبال دولتی و باشگاهداری رانتی بخش بسیار مهمی از جامعه را از نعمت ورزش، تفریح و سلامتی محروم کرده و تنها سوغات این ضعف مدیریتی، جنجال رسانهای، دعوا و درگیری و تلخکامی برای بخش عظیمی از جامعه بوده است.
جالب آنکه در اختصاص بودجههای ورزشی نیز بیعدالتی بی داد میکند و در موارد زیادی در رسانهها خبرهایی از دستفروشی یا کارگری ورزشکاران حرفهای رشتههای کشتی، ورزشهای رزمی و ... را به تصویر کشیدهاند که اتفاقاً این بخش از ورزشکاران با سلامت اخلاقی و بدون جنجال در بدترین شرایط معیشتی و حمایتی زندگی میکنند.