جلیل بیات در عصر ایران نوشت: برجام بالاخره به روز اجرا رسید و اگر تا دیروز تلاش ها برای اجرای آن بود، از امروز باید تلاش ها برای حفظ آن باشد. درباره این توافق مهم تاکنون سخن بسیار گفته شده اما به نظر آنچه مهم تر جلوه می کند تاثیری است که این توافق می تواند (می تواند و نه باید) بر روابط ایران و آمریکا بگذارد.
چند روز بعد از توافق ژنو، استفن والت یکی از مشهورترین اساتید روابط بین الملل در آمریکا، در یادداشتی عنوان کرد: «مسأله هسته ای آن قدرها مهم نیست؛ مهم این است که توافق بر روی این مسأله، اجازه عادی سازی روابط میان ایران با آمریکا و باقی کشورهای 1+5 در ماه ها و سال های آینده را می دهد و این است اتفاقی که مخالفان توافق برای جلوگیری از آن تمام تلاش شان را به کار خواهند بست.»
به نظر می رسد والت به درستی به موضوع اصلی در مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 اشاره کرده است. در این باره اگرچه هنوز سازهای مخالفی در هر دو کشور شنیده می شود اما علائم روشن مثبتی نیز مخابره می گردد. نخستین علامت مثبت واکنشی بود که آمریکا نسبت به تنش اخیر میان ایران و عربستان نشان داد. شاید اگر برجام شکل نگرفته بود شاهد برخورد متفاوتی از سوی آمریکا در رابطه با تنش اخیر میان ایران و عربستان بودیم. اما اکنون حتی با نگاهی بدبینانه تنها می توان گفت آمریکا سعی کرد جانب هیچ یک از دو کشور را نگیرد؛ اگرچه بسیاری از کارشناسان و رسانه های آمریکایی عنوان کردند در این موضوع آمریکا به روشنی طرف ایران ایستاد.
اما علامت مثبت دوم از سوی ایران مخابره شد و آن آزادی سربازان آمریکایی که وارد آب های ایران شده بودند در کمتر از 24 ساعت بود. در این ماجرا کانال ارتباطی ظریف و کری که در اصل برای برجام شکل گرفته است نشان داد می تواند اقداماتی خارج از برجام نیز انجام دهد. مقایسه این رویداد با اسارت ملوانان انگلیسی در دوره احمدی نژاد که تا مرز تهدید و بحران پیش رفت به خوبی نشان می دهد شرایط تغییر کرده است و شکی نیست که عامل این تغییر برجام است.
اما علامت مثبت سوم که از همه مهمتر است آزادی چند زندانی ایرانی آمریکایی در دو کشور بود. یادمان باشد آزادی زندانیان و از جمله جیسون رضاییان در سند برجام ذکر نشده بود و اتفاقا یکی از اهرم های فشار جمهوری خواهان به اوباما در کنگره همین بود که آمریکا باید شرط آزادی زندانیان خود در ایران را در برجام بگنجاند. هیچ شکی نیست که بروز این اتفاق به دلیل فشار کنگره نبود، چراکه برجام به روز اجرا رسیده بود و جمهوری خواهان کنگره نیز عملا نتوانستند در برابر اراده اوباما کاری از پیش ببرند. پس این رویداد چنانکه در توضیح دادستان تهران آمده به دلیل وجود "برخی مصالح کلی" نظام انجام گرفته است.
لذا مشاهده می شود توافق برجام هنوز اجرا نشده، توانسته ثمراتی در روابط ایران و آمریکا داشته باشد. اما آیا این روند می تواند تداوم داشته و برجام موجب حل اختلافات میان ایران و آمریکا و احیانا احیای روابط رسمی میان دو کشور شود؟
بخشی از پاسخ این سوال بستگی به اجرای موفق برجام دارد. چنانکه مقام معظم رهبری در سخنان خود در فروردین 94 اعلام کردند: «مذاکرات درخصوص موضوع هسته ای یک تجربه است. اگر طرف مقابل از کج تابی های خود دست بردارد، این تجربه را می توان در مسائل دیگر ادامه داد. اما اگر طرف مقابل به کج تابی های خود ادامه دهد، تجربه قبلی ما در بی اعتمادی به امریکا تقویت خواهد شد.» لذا اگر گره ای در کار برجام نیافتد، زمینه برای بخش دوم فراهم می شود.
اما بخش دوم مربوط به اراده رهبران دو کشور برای به خاکسپاری گذشته و تلاش برای ساختن آینده ای متفاوت است. به نظر می رسد اکنون بهترین زمان برای آغاز تنش زدایی و احیای روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا است. شاید هیچگاه زمانی بهتر از اکنون که در آمریکا اوباما بر سر کار است و در ایران حسن روحانی، پیش نیاید. اوباما نشان داده همچون مورد کوبا، خواستار ایجاد تحول و تغییر در روابط آمریکا با ایران است. در ایران نیز اگر قرار باشد تحولی در رابطه با آمریکا صورت بگیرد به دلایلی، این کار نه در دوره یک رئیس جمهور اصلاح طلب و نه در دوره یک رئیس جمهور اصولگرا شکل نخواهد گرفت. لذا دو کشور کمتر از یک سال برای این مهم زمان دارند.
من آرمان گرا نیستم و مخالفان روابط ایران و آمریکا را در هر دو سو می بینم؛ اما واقعیت این است که امروز ایران و آمریکا از روابط با یکدیگر بیش از دشمنی نفع می برند. رئیس جمهور روحانی و پرزیدنت اوباما نیک می دانند زمان در حال گذر است و اگر می خواهند تحولی در روابط دو کشور و برای منافع ملت های خود انجام دهند، نباید زمان را از دست بدهند. پس آیا ممکن است شهریور آینده در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، اتفاق بزرگی روی دهد؟ چه کسی می داند، شاید آن اتفاق زودتر روی دهد یا شاید هم هیچگاه روی ندهد.