یادداشت دریافتی- صولت شجاعیان؛ اینروزها اگرچه بازار تبریک و شادباش فرارسیدن شب یلدا داغ است،اما نگاهی هر چند کوتاه به پیشینه این رویداد باستانی نشانگر آنست که در گذشته نگاه مثبتی از سوی پیشینیان به خود «یلدا» وجود نداشته و بیشتر گذشتن آن و بر آمدن آفتاب روز پس از آن نیکو داشته می شده است.
آنچنانکه در یکی از تعاریف کهن مرتبط با «یلدا»در «برهان قاطع» نیز سویه ای از این امر پیداست «...درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب بهغایت شوم و نامبارک میباشد..».
این مسأله در ادبیات کهن و آثار شاعران کلاسیک پارسی گوی نمودی برجسته تر می یابد؛ چنانچه به جز احتمالا در مواردی معدود، اغلب شب یلدا نماد غم،فراق،چیرگیِ سیاهی،تاریکی،ظلم و احیانا استبداد بوده است.
از حافظ گرفته که در یکی از معدود و شاید تنها شعر مرتبط با «یلدا»آنرا مترادف با ظلمت آورده«صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید» تا سعدی که آنرا به مثابه «فراق» قلمداد کرده؛ «نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست/شب فراق تو هر شب که هست یلداییست»
یا همچون منوچهری در این بیت؛ «نور رایش تیره شب را روز نورانی کند/ دود خشمش روز روشن را شب یلدا کند»
یا وحشی بافقی در این بیت؛ «شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد/در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد»
یا محتشم کاشانی در این بیت؛ «شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست/گریههای سحرم را اثری پیدا نیست» و...
اما ظهور مدرنیسم،و پیشرفت تکنولوژی که شب را به سان روز روشن و بعضا بی تفاوت با آن و چه بسا جذابتر نموده و متعاقب آن گسترش فرهنگ های شب نشینی که بی تأثیر از ارتباط و تآثیر پذیری از فرهنگهای نو در جهان معاصر نمی تواند باشد،آرام آرام،نگرش نوین و اغلب مثبتی به خود«شب یلدا»مابین جامعه ایرانی پدید آورده که نمود آنرا در پیغامهای تبریک و شادباش آنها به یکدیگر به مناسبت فرا رسیدن این شب می توان دید.
همزمان نگرش ادبیات امروزی نیز به این پدیده ظاهرا دستخوش تحول گردیده است. مثل این شعر از یک شاعر نوسرا؛ «یلدا چه بهانه ی قشنگی است/تا تازه شود شمیم دیدار»
یا این شعر؛ «یلدا نشین چشم تو ام امشب/هر چند دورم از تو و دستانت»
و دست آخر این شعر؛ «فال خـوش و حال خوب یلـدا امسال/بر سفـره ی تو باشد و مهمـانت باد»