یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ به تازگی همه ما شاهد ظهور کمپینهای ناموفقی هستیم که به فاصله اندکی از پیدایش، سقوط میکنند، بدون اینکه به اهداف از پیش تعیین شده و یا هرگز تعیین نشده خود دست یافته باشند! امری که باعث میشود فکر کنیم که این کمپینها فقط برای این راه اندازی شدهاند که چند صباحی دیگر در بارهشان «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» گفته شود!
همانطور که کمپینها به دلایل مختلفی شکل میگیرند، به علل مختلف هم از چشم میافتند!
در اینجا بنا نداریم که دلایل وجودی کمپینهای مختلف را توضیح دهیم و تنها بر آنیم که به اسباب و علل ناکارآمدی آنها کار داشته باشیم و دست کم مختصرا به برخی از عوامل عدم موفقیت آنها اشاره نماییم:
الف-روزی یک قطره از مصرف آبت کم کن: شاید یکی از بزرگترین دلایل عدم موفقیت این کمپین، راه اندازی آن توسط فردی هنری بود که سر رشتهای از «آب و فاضلاب» نداشت!
شکی نیست که در تمامی دنیا از چهرهها استفاده میشود تا مشارکت مردم برای اموری که سودش نصیب خودشان میشود جلب شود اما اگر مختصر انصافی داشته باشیم باید بپذیریم که در این کشورها چهرهها به عنوان مشاور و یاری دهنده مشغول به کار شده و تصمیم گیری بر عهده کسانی گذاشته میشود که بسیار خوبتر از آنها میدانند که به واقع چه خبر است و چه اتفاقی باید بیفتد!
به عنوان نمونه کافی است شما دو شعار قدیمی «لطفا در مصرف آب صرفه جویی نمایید» و «صرفه جویی کم مصرف کردن نیست! درست مصرف کردن است» را در کنار شعار جدیدالورود «روزی یک قطره از مصرف آبت کم کن» بگذارید تا مردم را بلاتکلیف اینکه برای صرفه جویی باید از مصرف خود بکاهند و یا آب را به گونهای که تا به حال مصرف نمیکردهاند، مورد استفاده قرار دهند نمایید!
ذکر این نکته کاملا به جاست که اصولا برای عموم مردم بسیار راحتتر است که به جای کاهش مصرف آب، استفاده بهینه از آن را مورد توجه قرار دهند و کاری کنند که آب مصرفی برای یک هدف، بار دیگر نیز به مصرف منظوری دیگر برسد. مثلا اگر کسی اهل استفاده از وان حمام به جای دوش گرفتن است، بسیار راحتتر خواهد دید که آب وان را پس از استحمام به مصرف گلهای آپارتمانی برساند تا اینکه خدای کرده و به خاطر دیگران هم شده منبعد قید وان را زده و فقط از دوش برای حمام کردن استفاده نماید.
ب-روزی یک زباله از زمین بردار-متاسفانه چند سالی است که معنایشان آدمها عوض شده و همین تغییر است که موجب شده کمپین «روزی یک زباله از زمین بردار» جواب خوبی ندهد.
آنهایی که قدیمیترند خوب به یاد دارند که زمانی زباله پرت کردن در کوچه و خیابان کار بسیار بدی به شمار میآمد و بنابراین پدر و مادرهایی که مشاهده میکردند دلبندانشان زبالههای خود را در معابر و جویهای آب میریزند، ایشان را مورد شماتت قرار داده و «این کار درشان تو نیست» میگفتند و حال آنکه امروزه دیگر ریختن زباله در انظار عمومی کار زشت و ناپسندی جلوه نمیکند و به جای آن زباله جمع کردن است که کاری که درشان آدم نیست به حساب میآید.
با این وجود است که میگوییم از همان اول هم معلوم بود «روزی یک زباله از زمین بردار» موفق نخواهد بود زیرا کافی بود که پدر و مادری بچهشان را در حال دستکاری آشغالهای دیگران ببینند، تا بیتوجه به اینکه کمپین «روزی یک زباله از زمین بردار» چقدر کمپین خوبی است، «خجالت نمیکشی آشغالهای دیگران را جمع میکنی» و یا «واقعا درشان تو است که مثل زباله دزدها دورریزهای مردم را جمع کنی» بگویند!
ج-خودرو صفر نخرید-متاسفانه کمپین فوق که در زمره بهترین کمپینهای سالهای اخیر بود از همان ابتدا دچار این مشکل بود که علیرغم آنکه بخوبی میدانست که «چه چیز را نمیخواهد»، به نیکی از اینکه «چه چیز را میخواهد» آگاه نبود؟!
در مورد کمپینهای اعتراضی همواره باید «وضع موجود» و «وضع مطلوب» کاملا مشخص و تعریف شده باشد و اعضای کمپین به خوبی بدانند که قرار است از کجا به کجا برسند.
به عنوان مثال اگر کمپینی به علت برخی از ایرادات اساسی که در خودرویی وجود دارد راه اندازی میشود باید تا عدم رفع این ایرادات به اعتراضش ادامه دهد و کاری به این نداشته باشد که فی المثل خودروساز بدون بر طرف نمودن «عامل اعتراض» قیمت تولیدات خود را کاهش میدهد. به همین ترتیب شایسته است که به مجرد مشاهده رفع اشکالاتی که به آن دلایل وارد فاز اعتراض شده بود قانع گشته و دیگر «کماکان ما اعتراض داریم» نگوید.
از همین رو اگر قیمت خودروهای تولید داخل گران است و این گرانی است که موجب تشکیل کمپین شده، باید به اعضای کمپین تفهیم شود که برای فلان خودرو چه قیمتی خوب است و اگر خودروسازان قیمت آن را تا کجا پایین آوردند، فعالیت کمپین خاتمه یافته تلقی خواهد شد.
در این باره باید دانست که عدم درک درست قطعا باعث خوهد شد که بسیاری از اعضای کمپین در نیمه راه و وقتی حوصلهشان حسابی از بیماشینی سر رفته، «تا کی؟!» و «تا ابد که نمیتوانیم ادامه دهیم» بگویند و دیر و یا زود و به مجردی که تسهیلاتی که باب دلشان است بهشان تعلق گرفت، احساس تعلق خاطر به دیگر اعضای کمپین را به بوته فراموشی بسپارند!
نکته جالب توجه دیگر این است که برخی از کمپینهای اعتراضی که میدانند چه نمیخواهند و نمیدانند چه میخواهند دچار این مشکل میشوند که پیش بینی صلح و مذاکره طرف مقابل را نمیکنند و لذا در برابر پیشنهاد «تعامل» یا نمیدانند که باید چه عکس العمل مناسبی نشان دهند و یا واکنش مناسبشان را تنها در «ما همچنان اعتراض داریم» میبینند!
این موضوع با یک پیش فرض «آنها که کوتاه نخواهند آمد» شکل میگیرد و طرف معترض را همانند ورزشکار معروفی که به مقام قهرمانی رسیده بود اما چون فکر نمیکرد که قهرمان شود، پرچم دور افتخار را به همراه نیاورده بود، کاملا خلع سلاح مینماید!
د-با من شوخی کنید-این کمپین متاسفانه دچار این مشکل شد که در فضایی که مرز بین شوخی و توهین به خوبی مشخص و تعریف شده نیست راه اندازی گشت و به همین دلیل اعضایی که خواهان این بودند که «دیگران» توهینهایی که بهشان میشود را شوخی بگیرند را به زودی از دست داد زیرا «دیگران» بد ندیدند که توهین به چهرهها را هم شوخی فرض کنند تا کاملا گوشی دست کسانی که گمان میکردند ظرفیت شوخیشان خیلی بالاتر از اینهاست بیاید!
با این حساب است که اصلا بعید نیست که به زودی توسط یکی از چهرهها و افراد شناخته شده و معروف، کمپینی تحت عنوان «به من توهین نکنید» راه اندازی شود که البته سرنوشت و آخر عاقبت این یکی کمپین نیز ناگفته پیداست!