سعید حنایی کاشانی
سعید حنایی کاشانی در وبسایت خود مطلب جالبی درباره کتاب "شوالیه های ناتوی فرهنگی" نوشته است که در زیر می خوانید:
عصر دوشنبه در اتاقم در دانشکده نشسته بودم تا زمان شروع جلسهای اداری برسد که قرار بود از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۲۰:۰۰ در دانشکده برگزار شود. لختی از اتاق بیرون آمدم تا آبی بنوشم. در راهروهای دانشکده کسی در رفت و آمد نبود.
کسی که تا پیش از این او را ندیده بودم در اطراف گروه تاریخ اعلانی را میکند یا میچسباند. سلامی کرد. پاسخش گفتم. به اتاقم که رفتم به درون آمد و خواستار گفت و گو شد. پذيرفتم. خودش را دانشجوی تاریخ و از بسیجیان و حزباللهیهای دانشکده معرفی کرد. به قیافهاش میخورد. میخواست نظرم را دربارهی هنر پایداری و جبهه بداند و نشانهشناسی آنها.
ظاهراً دکتر عباسی، از همکاران گروه فرانسه، برای آنها سخنرانیهایی کرده بود. کمی در اینباره برایش حرف زدم. در وسطهای حرف ناگهان پرسید، آیا من کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» را دیدهام؟ گفتم، نه. دربارهی چیست؟ گفت دربارهی رامین جهانبگلو و دوستانش است و من هم در آنجا از دوستان او شمرده شدهام. گفتم نویسندهاش کیست؟ ابتدا نامی را گفت که هرگز نشنیده بودم.
بعد از چنددقیقهای یادش آمد که اشتباه کرده است و نویسندهی کتاب پیام فضلینژاد است. خب، با احوال این نویسنده از طریق اینترنت آشنا بودم و گرچه کتابش را ندیده بودم، و هنوز نیز ندیدهام و نمیدانم دربارهی من یا رامین چه نوشته است، اما همان یکی دوسال پیش یکی از دوستان مرا در جریان این کتاب گذاشته بود. از او خواستم شرحی از محتوای کتاب بدهد. و او گفت که در آن کتاب گفته شده است که رامین جهانبگلو و دوستانش از عوامل بیگانهاند و میخواهند براندازی نرم انجام دهند و از این قبیل سخنان. از او پرسیدم، «این چیزها را باور میکند؟»
لبخندی زد و پاسخی نداد. بعد ادامه دادم که خب اگر این حرفهایی که نویسندهی این کتاب نوشته است درست است چرا من هنوز اینجا نشستهام و چرا رامین جهانبگلو بازداشت شده است و بعد با دو وثیقهی سنگین آزاد شده است؟ آیا شناسایی و دستگیری جاسوسان و براندازان وظیفهی سازمان اطلاعات است یا موضوعی است که در کتابها و روزنامهها نوشته میشود؟
چگونه است که کسی را به جرم جاسوسی بازداشت میکنند و بعد رهایش میکنند تا به خارج برود؟ و کسی دیگر را بیهیچ جرمی از سفر به خارج منع میکنند و در خانه مینشانند؟ بعد به او گفتم که من هرگز در خارج از کشور نبودهام و جز دعوت به چند سخنرانی و مصاحبه هیچ ارتباط دیگری با رامین جهانبگلو نداشتهام. چگونه میشود نام این چیزها را تبانی و همدستی و برنامهریزی گذاشت؟
آیا سخنرانی درباره سارتر و ریکور (در خانه هنرمندان) و مصاحبه دربارهی هایک و آرنت (در رادیو بی بی سی) براندازی محسوب میشود؟ بعد از او پرسیدم به امام زمان (ع) اعتقاد دارد؟ سری به تأیید جنباند. گفتم، آیا میتواند مردمی را که معتقدند امامشان عربی است از سرزمین حجاز و برای رهایی آنان قیام میکند، بیگانهپرست و طرفدار سعودیها و برانداز بخواند؟ پاسخی برای گفتن نداشت. من هم دیگر چیزی نگفتم.