پسر جواني كه به خاطر يك كينه قديمي، روي صورت بچهمحلشان اسيد پاشيده بود، با رضايت شاكي و با حكم دادگاه از زندان آزاد شد. ساعت ٢ بامداد روز دوم ارديبهشتماه سال ٩٣ پسر جوان، زماني كه قصد داشت به خانهاش در كيانشهر برود، موتورسوار ناشناس او را صدا زد. پسر جوان درست وقتي كه سرش را برگرداند، در يك لحظه سوزش شديدي روي صورتش احساس كرد. او مورد اسيدپاشي قرار گرفته بود و حتي نميدانست كه چه كسي دست به اين كار وحشتناك زده است.
موتورسوار كه كلاهكاسكت روي سرش داشت، پس از ريختن اسيد، بلافاصله فرار كرد. بعد از اين حادثه، خيلي زود ماموران كلانتري ١٥٨ كيانشهر راهي محل شدند تا تحقيقات خود را در اين باره آغاز كنند. قرباني در حالي كه به شدت سوخته بود، در تجسسها به تيم تحقيق گفت: «در حال ورود به خانه بودم که مردي از پشت سر مرا صدا زد. وقتي برگشتم یک موتورسوار نقابدار را ديدم که به من گفت، «بگير» و ناگهان ظرف اسيد را روي من خالي كرد. من هم از ناحيه سر، صورت و دست، به شدت مجروح شدم. اصلا نميدانم اين كار را چه كسي انجام داده است و به هیچکس مشکوک نیستم.»
در ادامه رسیدگی به پرونده و با توجه به اظهارات شاكي، از آنجا كه متهم روي موتور بوده و از آنجا اسيد را ريخته است، کارآگاهان بررسی احتمال پاشیدهشدن اسید روی متهم را در دستور کار خود قرار دادند. براي همين خيلي طول نكشيد كه ماموران متوجه شدند، جوان ٢٥ سالهاي به نام حمیدرضا درست روز حادثه بهدلیل پاشیدهشدن اسید روی دست و صورتش به بیمارستان مراجعه كرده و در آنجا مدعی شده که هنگام کار مجروح شده است. بنابراين ماموران به سراغ شاكي رفتند و او نيز حمیدرضا را بهعنوان یکی از ساکنان منطقه کیانشهر شناسايي كرد.
همين اطلاعات كافي بود تا مظنون شماره يك پرونده، دستگير شود و تحت بازجوييهاي قضايي و پليسي قرار بگيرد. وي كه در ابتدا منكر هرگونه دخالت در اسيدپاشي شد و ادعا ميكرد اصلا شاكي را نميشناسد اما در ادامه تحقيقات، در نهايت وي به اسيدپاشي اعتراف كرد و گفت: « با شاكي، اختلاف قديمي داشتم، براي همين تصميم به انجام اين كار گرفتم. اسید را از مغازهای در خیابان شهرزاد خريدم. شب حادثه منتظر ماندم تا شاكي از مغازهاش كه يك مغازه تعمیرات و فروش گوشی تلفن همراه بود، خارج شود. او را تعقیب کردم تا در مقابل آپارتمانهای انتهای خیابان شهید ابراهیمی موقعيت را مناسب ديدم و اسيد را پاشيدم. پس از اسیدپاشی به مغازه پدرم رفتم و در آنجا با وجود استفاده از نقاب، متوجه عمق سوختگی روی بدنم شدم. بسیار ترسیده بودم و بلافاصله با آژانس به بیمارستان رفتم.»
با اعترافات پسر جوان و شكايت قرباني، پرونده وي براي رسيدگي به شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. متهم صبح ديروز در مقابل هيات قضايي قرار گرفت و در حالي از خود دفاع كرد كه شاكي رضايت خود را در اين پرونده اعلام كرده بود.
در ابتداي اين جلسه، نماينده دادستان كيفرخواست را خواند و از آنجا كه شاكي اعلام رضايت كرده بود، براي متهم تقاضاي مجازات كرد. در ادامه متهم در مقابل هيات قضايي ايستاد و گفت: «شاكي هميشه مزاحم دخترهاي محل ميشد و آنها را اذيت ميكرد. چند باري به او تذكر دادم اما باز هم دست از كارهايش بر نداشت. براي همين تصميم گرفتم او را ادب كنم. اسيدي را كه از قبل در مغازهام گذاشته بودم، برداشتم و به سراغ شاكي رفتم. من تنها قصد داشتم اسيد را روي دستانش بريزم، ولي در آنجا هول شدم و اسيد را رويش خالي كردم. خودم هم در اين ماجرا مصدوم شدم. هنوز هم باورم نميشود كه اين كار را من انجام داده باشم. خيلي پشيمانم و از خدا و خانواده شاكي طلب بخشش دارم. در حال حاضر نيز، پس از فروختن خانه پدريام،
٨٠ ميليون تومان پول به خانواده شاكي دادم و موفق شديم رضايت آنها را جلب كنيم.»
در پايان اين جلسه، پس از صحبتهاي متهم، هيات قضايي وارد شور شدند و متهم را به خاطر رضايت اولياي دم، به ١١ ماه زندان محكوم كردند كه با توجه به احتساب ايام قبلي بازداشت، وي از زندان آزاد خواهد شد.