یادداشت دریافتی- امین محمودیان؛ هفته هاست که صدای متولیان جنگل ها درباره زمین خواری در آمده و روزی نیست که گزارش و یا مستندی در صدا و سیما راجع به زمین خواری نبینیم. به عنوان یکی از ساکنان شهری کوچک در شمال می خواهم درباره سهم هریک از ما در زمین خواری بنویسم.
برای من مشاهده زمین خواری از چند سال قبل شروع شد که جاده بیخ گوشمان در شهری کوچک رسید. برخلاف کشورهای غربی که در حاشیه جاده ها هیچ تاسیساتی به چشم نمی خورد و منظره جاده واقع چشم نواز است، در کشور ما و مخصوصا شمال ساخت جاده فرصتی برای ساخت و ساز خانه های کج و معوج وناهماهنگ و آپارتمان هایی است که در تعداد طبقات گوناگون در درون شالیزارهای حاشیه جاده و زمین های سرسبز کاشته می شوند.
حاشیه جاده ای که نزدیک ما ساخته می شود هم به تدریج در حال پر شدن با آپارتمان هایی است که به زعم سازندگانش بسیار زیباست و به نظر من که می دانم در جای چه طبیعتی ساخته شده اند نفرت انگیز است.
هرچند که مردم شهرمان را به خاطر تنبلی و عافیت طلبی مقصر می دانم اما گله ام از دولت و سایر مردم هم کم نیست.
وقتی کارشناس هواشناسی هر چهارشنبه اول با آب و تاب وضع هوای شمال را به اطلاع مردم می رساند انگار که در تمام کشور جای دیگری برای گردشگری وجود ندارد و صدالبته که بسیاری از این افراد با اتومبیل شخصی به مسافرت می روند چه جای گله از دولت به خاطر ساخت جاده است؟
وقتی مردم از هر شهری می خواهند یک آپارتمان در شمال داشته باشند چه جای گله از بساز و بفروش ها بابت ساخت آپارتمان و شهرک ویلایی و تبلیغ آن در حاشیه جاده است؟
از خودم می پرسم اگر بازار این آپارتمان ها راکد بود و مردم خرید آن را تحریم می کردند آیا بازهم آپارتمان و ویلایی ساخته می شد؟
مسئولین می توانستند اگر کشاورزی قصد دارد زمین کشاورزی خود را بفروشد وادارش کنند به کسی بفروشد که روی آن کشاورزی کند.
دانشجویان رشته کشاورزی که بسیاری از آنها بیکارند با دریافت وام می توانستند بهترین بهره را ببرند.
متاسفانه سال ها سودجویی برخی افراد موجب شده آینده زمین های کشاورزی در منطقه مبهم باشد.
جاده کنار خانه ما هنوز ساخته نشده و به جایش بیابان برهوتی است که هراز گاه گیاهانی که در اطرافش روییده است می سوزانند تا موقع ساخت و ساز آماده باشد. خودشان هم می دانند که در شمال اگر زمین را به حال خود رها کنند ظرف چند سال دوباره جنگل انبوهی می شود و حیف از این نعمت که خدا به ما داده است چرا که واقعا لایقش نیستیم.
گاهی آرزو می کنم کاش هرگز در کشور بودجه ای براس طرح های عمرانی نظیر جاده های بیهوده نداشته باشیم؛ گاهی هم به این فکر می کنم که بالاخره دود این آتش به چشم خودمان خواهد رفت و اگر قرار باشد حیوان و گیاهی وجود نداشته باشد، قطعا در چنین روزی انسانی هم وجود نخواهد داشت.
به هر حال در آینده هر سرنوشتی در انتظار جنگل های شمال باشد مسئول آن خودمان هستیم و جای گله از هیچ دشمنی نیست.