فرارو- مصطفی قوانلو قاجار؛ کاهش سرانه کتابخوانی ایرانیان و به طبع آن کاهش فروش کتابفروشیها یکی از موضوعاتی است که همواره موضوع بحث محافل فرهنگی بوده است.
اما روز چهارشنبه 18 شهریور سرمقاله نویس روزنامه شرق طی نوشته ای از«کاهش شدید فروش کتاب» سخن گفته و «اینترنت و به ویژه شبکههای اجتماعی» را به عنوان مهمترین مقصر ماجرا معرفی کرده است. اولین نکته ایراد ژورنالیسیتی است که به نامگذاری و جایگذاری این مطلب وارد است. این نوشته بیشتر به یادداشت نزدیک است تا سرمقاله.
به طور طبیعی هنگامی که شما سرمقالهای می خوانید انتظار دارید که نویسنده در ابتدا مفروضاتی را مطرح کند و سپس برپایه استدلال، به مفروضات خود پاسخ روشنی بدهد. درحالیکه در این سرمقاله یادداشتگونه، نویسنده مفروضاتی را طرح می کند و در انتهای مطلب خود مفروضات را بدون پاسخ میگذارد و یافتن سوال به گفته وی «بحران کاهش شدید فروش کتاب» را به تشکیل جلساتی حواله میدهد، که تازه «شاید» از میان آنها بتوان به پاسخهایی رسید.
این در حالی است که اگر با یک سرمقاله مستدل روبهرو بودیم، ابتدا باید نویسنده موضوع «کاهش فروش کتابفروشیها» را مطرح میکرد، عوامل متغیر در آنها را شرح میداد و در نهایت درست یا غلط، خواننده را به یک جمعبندی متقن میرساند.
اما به محتوای سرمقاله نیز اشکالات بسیار زیادی وارد است. ایشان گفته است «خرید کتاب از کتابفروشیهای تهران در یکی، دوماهه گذشته کاهش شدیدی یافتهاست.» این سوال مطرح میشود که آیا به طور مثال وضعیت فروش کتاب در ماههای اردیبهشت (همزمان با نمایشگاه بینالمللی کتاب) و خرداد بهتر از دو ماه اخیر بوده است؟
آیا اصولا بحران فروش کتاب تنها منحصر به همین دوماه میشود؟ یا ماههای قبل نیز وضعیت فروش به همینترتیب بوده است. در نهایت یک سوال بزرگتر مطرح میشود که اصولاً کدام حوزه اقتصادی در وضعیت امروز به غیر از رونق نسبی در برخی بخشهای خدماتی مانند صنعت غذا در رکورد و بحران به سر نمیبرد. واضح و مبرهن است که رکود فعلی نه تنها دامن صنعت نشر را گرفته، بلکه در همه حوزههای اقتصادی جاری و ساری است. بنابراین محدود کردن رکورد و بحران به یکی دوماه اخیر غیرمنطقی به نظر میرسد.
از سوی دیگر ایشان در بخش دیگری از یادداشت خود ناشران را نقد کرده که با حس و شم اقتصاد نشر را دنبال می کنند. این در حالی است که ایشان در ابتدای مطلب هم برپایه همین حس و شم و سوال شفاهی صحبت از کاهش فروش کتابفروشیها در راسته کریمخان و انقلاب کرده است.
این در حالی است که ایشان هیچگونه آماری از فروش کتابفروشیها ارائه نداده و با سوال از چند کتابفروشی، این رکود را به کل کتابفروشیها تعمیم داده است. اگرچه هیچگونه آماری از وضعیت فروش کتابفروشیها در دسترس نیست، اما ایشان میتوانست حداقل سری به کتابفروشیهای بالای شهر بزند و ببیند که وضعیت آنها به کلی با کتابفروشیهای قدیمی تفاوت دارد.
در وضعیت فعلی کتابفروشیهای کوچک توان رقابت با کتابفروشیهای بزرگ و شهرکتابها را ندارند و مشتریان کتاب اکنون ترجیح میدهند که به کتابفروشیهای بزرگ سر بزنند، بنابراین بازار تقاضا حداقل در تهران دچار چرخش مکانی شده است و این عاملی برای رکود در راسته کریمخان و انقلاب است.
نکته بعدی مقصر قلمدادکردن اینترنت و شبکههای اجتماعی است. مشخص نیست که سرمقالهنویس محترم با کدام آمار به این نتیجه رسیده است. آیا اگر اینترنت و شبکههای اجتماعی از زندگی ایرانیان حذف شود، مردم کتابخوان میشوند؟
آیا در کشورهای دیگر اینترنت و شبکههای اجتماعی وجود ندارد؟ براساس آماری که شرکت zenithoptimedia ارائه داده، از سال 2010 تا سال 2014 تغییرات عظیمی در گرایش مصرف کنندگان رخ داده است. استفاده از اینترنت 83 درصد رشد کرده و بهترتیب منفی 25 درصد روزنامهها، منفی 19 درصد مجلات و منفی 6 درصد تلویزیون با کاهش مشتری و مصرفکننده روبهرو بودهاند. بنابراین در صنعت نشر نیز وضع به همین منوال است.
بسیاری از ناشران بزرگ جهان مانند پنگوئن، وایلی به استفاده از شبکههای اجتماعی و اینترنت برای جلب و جذب مشتری روی آوردهاند. استفاده از اپلیکشینهای کتابخوان در جهان پدیدهای جاری و رایج است. بسیاری از مردم ترجیح میدهند که بر روی تبلت یا موبایل کتاب بخوانند. در ایران نیز هم اکنون این پدیده آرام آرام در حال شکل گیری است و مصرفکنندگان از اپلیکشینهای کتابخوان نظیر فیدیبو، طاقچه و غیره استفاده میکنند.
بنابراین در این میان باید تغییر مدل مصرف را در این بازار در نظر گرفت. در ایران هماکنون سایتها و شبکههای اجتماعی بسیار فعالی در زمینه کتاب شکل گرفته است، سایتهای فراوانی نیز وجود دارند که مصرفکننده میتواند مانند پیتزا، کتاب سفارش دهد و سپس کتاب را دم در منزل خود دریافت کند. اینها همه عواملی است که سرمقالهنویس روزنامه شرق آنها را نادیده گرفته است.
اما بزرگترین عامل و مهمترین دلیل رکورد بازار کتاب را باید در رکورد اقتصادی کاهش قدرت خرید مردم جستجو کرد. بسیاری میپرسند، هنگامیکه کاربران این مقدار در شبکههای اجتماعی کتاب فعالند، چرا به همان نسبت رونقی در فروش کتاب دیده نمیشود؟ در این میان جواب را باید در جیبهای خالی ایرانیان ناشی از کاهش نقدینگی و رکود اقتصادی دنبال کرد.
همه امیدواریم که پس از توافق هستهای، آرام آرام وضعیت اقتصادی کشور بهبود پیدا کند و اثر آن در بخشهای مختلف اقتصادی، صنعت نشر و در نهایت جیب مردم نیز دیده شود.
به امید آن روز
دستکاری تراوشات ذهنی یک نویسنده اصلا درست نیست