هوشنگ گلمکانی منتقد سینما و سردبیر مجله فیلم در روزنامه شهروند نوشت:
همینمان مانده بود که پای براد پیت به دعواهای سر چهارراه ما باز بشود اما با پادرمیانی برخی مصلحان و عاقبتاندیشان، خوشبختانه به خیر گذشت.
ماجرا هم با اظهارنظر جنجالی جهانگیر الماسی در مراسم بزرگداشت ف.س. شروع شد (و درواقع تازه شد) که گفته بود حرفهای چهار سال پیش ف.س. باعث سربهراه شدن و هدایت آنجلینا جولی به مسیر نجابت و عفاف و کیان خانواده شده است.
اصل قضیه از سال ١٣٩٠ آغاز شد که وقتی یکی از تهیهکنندگان اعلام کرد قرار است از این ستاره بینالمللی برای بازی در یکی از فیلمهای یکی از فیلمسازان ایرانی دعوت شود، ف.س. در اظهار نظری جنجالی گفته بود (یعنی از قولش در رسانهها نقل شده بود) که این خانم یکی از زنان ویژه و معروفه بینالمللی میباشد که قرار است از عشرتکده مربوطه بیاید و سینمای ایران هم که خودش از این چیزها کم ندارد و چه نیازی به نوع بینالمللیاش و غیره و غیره که ما برای حفظ حرمت موازین، از نقل آنها خودداری میورزیم.
٥ بازیگر زن جوان سینمای ایران شکایتی را علیه نامبرده مطرح کردند و نامبرده هم ضمن اعلام اینکه سخنانش در نقل آنها تحریف شده، به هرحال با عذرخواهی به غائله پایان داد. اما در همان زمان، و شاید هم بعدش، یک منبع غیرموثق اعلام کرد که براد پیت وسط فیلمبرداری یک فیلمش وقتی از قضایا باخبر شده خونش به جوش آمده و همراه با ترنم موسیقی قیصر پاشنهها را ورکشیده تا برای اقدام به انتقام بلیت رفتوبرگشت بگیرد. اما احیانا یک خانداییای کسی این وسط نصیحتش کرده که این کارها عاقبت ندارد و برای این قبیل امور باید رفت کلانتری یا همچو چیزهایی و احیانا آجری را از دیوار بیرون کشیده... که او هم منصرف شده.
البته شاید هم این ماجرا شایعه باشد، اما البته اصل قضیه هم استبعادی ندارد و خیلی از قتلهای ناموسی همین جوری الکیالکی اتفاق میافتند؛ لذا باید مواظب بود و مقداری قضیه را جدی گرفت، هرچند نهچندان زیاد، اما تا حدودی خلاصه همه چیز داشت در حافظه تاریخی ملت به طاق نسیان کوبیده میشد که جهانگیرخان بار دیگر سوژه به دست طنزنویسان و آدمهای بیکار سر چهارراه داد و در مراسم بزرگداشت ٣٣سال تلاشهای هنری نامبرده (یعنی ف.س.) پشت تریبون قرار گرفت و در توصیف مناقب و سجایای وی (یعنی نامبرده) گفت همین بس که اظهارات چهار سال پیش ف.س. باعث تغییر نگاه آنجلینا جولی شد و ادامه داد که به نظرش «معرفتی که در کلام سلحشور بود، وی را تحتتأثیر قرار داد و باعث شد که او حتی در بازی کردن در فیلمهایش تغییر نگاهی داشته باشد و من از این جهت به سلحشور تبریک میگویم.
جهانگیر سپس در مصاحبهای تشریحی با یکی از سایتها، در تبیین بیشتر موضوع توضیح داد: «ایشان [یعنی آنجلینا] بر اثر صحبتهای سلحشور عکسالعمل تندی نشان دادند و همین باعث تحسین من شد چون دیدم یک زن دارد از شرافت خود دفاع میکند. او گفت من ممکن است که خودم نتوانم به ایران بیایم ولی از همسرم براد پیت خواهم خواست که به ایران بیاید و بهشدت با سلحشور برخورد کند و حتی او را کتک هم بزند. بهخصوص چون آن زمان باردار بودند،
من از این واکنش ایشان خیلی خوشم آمد چون یک نوع غیرت شرقی از خود نشان داد. به این هم بسنده نکرد و باز هم در اینباره صحبت کرد. بعد هم اصلا فایل فعالیتهایشان را عوض کردند و از بازیگری فاصله گرفتند و به سراغ فیلمسازی رفتند. حتی بعد از آن اتفاق در دو فیلم بد هم بازی کردند اما من دیدم که پوشش خود را رعایت کردهاند و دو فیلم هم در بوسنی و ترکیه ساختند که البته در آن منافع کشور خودش آمریکا را دنبال کرده بود که کار درستی هم هست؛ یعنی از او که نمیشود انتظار داشت بیاید منافع ما را دنبال کند. از این منظر هم رفتار ایشان برای ما قابلاعتناست که به دنبال منافع ملی خود باشیم و آن را همیشه در نظر بگیریم.»
او برای محکمکاری، از سوابق آشنایی با خانواده نامبرده (آنجلینا) هم گفته است: «من خانواده او را میشناسم. پدر ایشان از بازیگران بسیار خوب سینماست و کابوی نیمهشب او از یادم نمیرود. بازی چند تن از نزدیکان ایشان در تئاتر برادوی را هم روی صحنه دیدهام و بههرحال با خانوادهاش آشنایی دارم.
البته خود سلحشور پس از اظهارات الماسی گفته که اینها نظر شخصی جهانگیر است و بعید دانسته حرفهایش به گوش آنجلینا جولی رسیده باشد. بعد هم حرف آخر را زده است: «او یک صهیونیست است و تمام کره زمین هم گناهآلود بودن و فساد این زن را میدانند و آن را دیدهاند. به نظر شما این فرد میتواند آدم باشد؟»
اما به نظر میرسد سروصدایی که این حرفها به پا کرد چنان به مذاق جهانگیر خوش آمد که خودش شد یک پا ف.س. و برای اینکه به جای تشریح و تبیین حرفهای دیگران تبدیل به عنصری دست اول و صاحب نظریه شود، به فاصله اندکی از ماجرای آنجلینا جولی مصاحبهای عمیق با مجله تماشاگران کرد که به احتمال متوسط تا چند هفته موضوع بحث رسانههای مجازی و کاربران بیکار شبکههای اجتماعی خواهد شد و بعدش جهانگیر باز از یادها میرود تا مصاحبهای دیگر و اظهارنظرهایی دیگر به این سبک.
البته موضوع چنان بیخ پیدا کرد که جهانگیر برای تشریح و توجیه حرفهایش مصاحبه جدیدی بکند که این هم مشکلی را حل نکرد. او در این مصاحبه که با عکسی خشن روی جلد همراه است، حرفهای جالبی زده، ازجمله این که: «خانم بنیاعتماد حزبی برخورد میکند؛ من حزبی نیستم. ایشان رسما جزو گروه سبز است، من نه سبزم، نه سفیدم، نه قرمز، نه آبی، نه صورتی، من خودم هستم. من در دانشگاههای خارج از کشور درس میدادم.» و در همین ارتباط اضافه کرده: «قصهها هم فیلم نیست. من با قصه مخالفم. فیلم سینمایی ساختار خاص خودش را دارد، من از قصه خوشم نمیآید...» یا مثلا: «به نظرم فیلم فرهادی(جدایی نادر از سیمین) تلویزیونی بود. یک لانگشات نداشت. همهاش مدیومشات، کلوزآپ، مدیوم مدیوم شات کلوزآپ و...» و فرموده: «میشاییل هانکه فیلمساز برجستهای نیست.» بنا به گزارشهای رسیده صحبتهای تندی درباره خانواده قاسمخانی و برخی دیگر از چهرهها کرده که مایه مباهات و امتنان و مقداری فانوسقه و زنجبیل و استامینوفن کدیین خارجی و شاید هم دیازپام چهارده است.
بنده که سر چهارراه هاجوواج ماندهام و به قول بطلمیوس در اشارهاش به یهودای اسخریوطی که فرمود: «مرکز زمین همین چهارراه است» راه را گم کردهام و ماندهام از کدام طرف بروم.