bato-adv
کد خبر: ۲۳۹۲۰۷
سخنی با اساتید محترم دانشگاه

از شما چه می‌خواهم؟!

دانشجوی دکتری

تاریخ انتشار: ۱۲:۵۷ - ۱۵ تير ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی-  چندی پیش در سایت فرارو از سوی یکی از اساتید محترم مقاله‌ای منتشر شد تحت عنوان «از شما یک پایان‌نامه می‌خواهم!». وقتی آن مقاله را می‌خواندم ناخودآگاه به یاد این ضرب‌المثل افتادم که «یک طرفه به قاضی رفتن خوشحال برگشتن است».

آن چه استاد محترم بیان کرده بود واقعیتی بود اما تنها یک روی سکه را نشان می‌داد. ایشان از زاویه دید یک استاد مسئله را دیده بودند و البته بیشتر به وصف یک معضل پرداخته بودند و کمتر به ریشه یابی آن و چگونگی حل آن.

در این نوشته بنده به عنوان یک دانشجوی دکتری در یکی از رشته‌های علوم پایه در یکی از دانشگاه‌های دولتی مسئله را از زاویه دید یک دانشجو بررسی می‌کنم تا زمینه‌ای برای قضاوت عادلانه در این زمینه و یافتن یک راهکار مناسب برای رفع مشکلات فراهم شود.

متن را با پاسخی به سوال «از استاد راهنمایم چه می‌خواهم؟» آغاز می‌کنم. پاسخ بسیار ساده است:
«از استاد راهنمایم راهنمایی می‌خواهم!»

در این پاسخ به ظاهر ساده حقیقت عمیقی نهفته است. در واقع این در ذهن مخاطب این را تداعی می‌کند که مگر استاد راهنما کاری غیر از راهنمایی را به عهده دارد؟ آیا ممکن است که تعداد قابل توجهی از اساتید ما امروز نقش خاصی را برای مقوله «استاد راهنما» بودن در ذهن خویش پرورانده باشند و همین نگاه غلط موجب شده که وظیفه خویش را به گونه‌ای خاص بپندارند که باعث بروز مشکلاتی از قبیل درخواست پایان نامه از سوی برخی دانشجویان و ... بشود؟

البته قطعاً این شاید بخشی از علت مشکلات ایجاد شده باشد که از زاویه دید یک دانشجو قابل لمس است و از زاویه دید یک استاد یا یک مسئول چه بسا هرگز دیده نشود.

آن چه در تجربه زیسته من اتفاق افتاد این است که برخی از اساتید ما برای مقوله استاد راهنمایی نقش «داوری» را تعریف کرده‌اند و با آن خو گرفته‌اند. توضیح این که در هر علمی ما دو مقام داریم: یکی مقام «گردآوری» و دیگری مقام «داوری».

در مبحث پژوهش هم بدون شک عرصه گردآوری به مراتب سخت‌تر است از مقام داوری. (حداقل در بیشتر علوم چنین است) حال اگر استادی تنها و تنها وظیفه خویش را این بداند که مطالب به دست آمده توسط دانشجو را داوری کند و وظیفه‌ای در قبال راهنمایی در جهت گردآوری آنان برای خویش قائل نباشد آن‌گاه بدیهی است که بسیاری از دانشجویان که پشت خویش را در این زمینه خالی می‌بینند به دنبال راهکار جایگزین خواهند بود.

البته باید اذعان کرد که کم نیستند دانشجویانی که حتی با وجود راهنمایی استاد راهنمایشان در این زمینه و تلاش‌های وی باز هم حاضر نیستند مسئولیت خویش را بپذیرند که البته این مورد نظر همه بوده و هست. اما از آن سو باید پذیرفت که کم هم نیستند اساتیدی که با ارائه تعریف خاصی از نقش استاد راهنما در ذهن خویش هیچ کمکی را به دانشجو در زمینه یافتن موضوع مناسب، یافتن مسئله مناسب و هدایت و راهنمایی در جهت حل مسئله توسط دانشجو به وی ارائه نمی‌دهند.

برای چنین اساتیدی مهم نیست که آیا موضوعی را که هنوز در آن جای کار هست در اختیار دارند یا خیر و به سادگی اقدام به جذب دانشجوی دکتری می‌کنند و البته این کارشان را هم غیراخلاقی نمی‌دانند زیرا نقش استاد راهنما را به نوعی یک داور قلمداد می‌کنند.

برای این دسته از اساتید تعداد دانشجو اهمیتی ندارد و به سادگی هر کدامشان هم‌زمان چندین دانشجوی ارشد و دکتری دارند و این هم‌زمانی هم از نظر آنان هیچ مشکلی ندارد و آن‌ها همیشه آماده هستند تا مطالب نوشته شده از سوی دانشجو را «با دقت» ویرایش (علمی و ادبی) کنند.

جالب اینجاست که این رویکرد به مقوله استاد راهنمایی باعث می‌شود که عملاً جلسات دفاع از رساله و پایان‌نامه بی‌ارزش و فرمالیته باشد چرا که معمولاً داوران می‌دانند که استاد راهنما در این مدت در واقع خودش داور بوده و بس.

البته در دوره دکتری وضع از این هم بدتر است. زیرا علاوه بر این که استاد راهنما یک داور است (و البته فقط هم یک داور است) مقالات نوشته شده به ژورنال‌ها فرستاده می‌شود که آن‌ها هم معمولاً داوری‌های سنگینی را روی آن اعمال می‌کنند. بنده به کرات در جلسات دفاع دکتری شرکت کرده‌ام و دیده‌ام که داوران خیالشان از همه چیز راحت است به همان دلایلی که گفتم.

بنده به عنوان یک دانشجو از استاد راهنمای خویش این توقع را دارم که به جای داوری کردن به نقش و وظیفه اصلی خویش که همانا راهنمایی کردن است بپردازد و وظیفه داوری را واگذار کند به داوران.

این تغییر نگاه باعث می‌شود که هر استادی قبل از اقدام برای جذب دانشجو از خود بپرسد که آیا موضوعی را دارد که در اختیار دانشجو قرار دهد؟ آیا قدرت راهنمایی کردن در او هست؟ آیا خود به مقوله پژوهش علاقه‌مند هست؟ و ... و آن وقت اگر دید این‌ها در او نیست حتی در صورت داشتن حق قانونی در جذب این کار را نکند. اما اگر قرار باشد استاد راهنما بودن را در همان داوری کردن ببیند تقریباً همه اساتید (و حتی هر دانشجوی ارشدی) از عهده چنین کاری برمی‌آیند و لذا همه می‌توانند دانشجوی دکتری بگیرند که در واقع این اتفاق هم افتاده است.

رفع این معضل قدمی خواهد بود (کوچک اما پرثمر) به سمت کاهش تقاضا برای مؤسساتی که مقاله و پایان نامه می‌نویسند. البته باید در این حوزه نظارت باشد. متأسفانه بر کار اساتید راهنما در حوزه پژوهش هیچ نظارتی نیست و ملاک‌های قانونی برای دادن حق جذب دانشجو صرفاً ملاک‌هایی کمی هستند که برمی‌گردند به رتبه علمی استاد و بس. یعنی یک استاد تمام فلان تعداد دانشجو را می‌تواند جذب کند و بعد هم نظارتی نیست که آیا این فرد هنوز با علم روز دنیا آشنا هست یا نه سال‌هاست که از آن فاصله گرفته و به امور دیگری دارد می‌پردازد.

در پایان امیدوارم این مقاله میزانی از حقیقت را در خود داشته  و به مخاطب منتقل کرده باشد.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv