دختر و پسری که با همدستی هم نقشه قتل پدر دختر را طراحی و اجرا کرده بودند، وقتی پشت تریبون دادگاه قرار گرفتند، مدعی شدند انگیزهای برای قتل نداشتند و نمیدانند به چه دلیلی چنین جرمی را مرتکب شدهاند.
به گزارش شرق، دختری نوجوان به نام ریحانه یکسالوششماه قبل به پلیس گزارش داد پدرش کشته شده است، وقتی مأموران به آدرسی که ریحانه داده بود، رفتند، متوجه شدند پدر این دختر با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و جسدش در میان پتویی قرار گرفته است. ریحانه و برادرش که او نیز نوجوان است به پلیس گفتند دو مرد نقابدار وارد خانه شدند، پدرشان را به قتل رساندند و سپس فرار کردند و آنها نمیدانند دو مرد چه کسانی بودهاند و زمان قتل در خانه مادربزرگشان حضور داشتند.
تناقضگوییهای خواهر و برادر مورد قبول مأموران قرار نگرفت و بازجوییهای بعدی نشان داد ریحانه با همدستی جوانی به نام فرهاد دست به قتل زده و با تهدید برادرش او را وادار به دروغگویی کرده است. ریحانه ابتدا مدعی شد چون پدرش در مورد او سختگیری میکرده، تصمیم به قتل گرفته، اما بعد مدعی شد پدرش او را مورد آزار قرار داده و همین باعث خشمش شده است. پرونده با صدور کیفرخواست برای ریحانه و فرهاد برای رسیدگی به شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
روز گذشته بعد از اینکه نماینده دادستان در جایگاه حاضر و خواستار مجازات متهمان شد، مادربزرگ ریحانه بهعنوان ولیدم برای فرهاد درخواست قصاص کرد و گفت از نوهاش هم شکایت دارد. سپس برادر ریحانه بهعنوان ولیدم و کسی که در جریان قتل بود، در جایگاه حاضر شد.
او گفت: خانه مادربزرگم طبقه پایین خانه خودمان بود روز حادثه وقتی از مدرسه برگشتم، خواهرم گفت بیا به خانه مادربزرگ برویم و غذا بخوریم. بعد میخواستم به خانه خودمان بروم که اجازه نداد و گفت برایت سورپرایز دارم باید کمی صبر کنی. مدعی شد برایم تبلت خریده است. چندساعت بعد خودم بالا رفتم وارد اتاق شدم و دیدم خبری از تبلت نیست. بعد سرم را چرخاندم و فرهاد را دیدم. او دست و پای مرا بست و با تلفن با خواهرم صحبت کرد. گفت پدرمان را کشته است. اول میخواست من را هم بکشد، خواهرم گفت چرا برادرم را نکشتی. فرهاد اصرار کرد خواهرم بیاید و وقتی آمد، دیگر اجازه نداد فرهاد من را بکشد. خواهرم مرا بغل کرد و گفت اجازه نمیدهم دست به برادرم بزنی. از من خواستند قسم بخورم موضوع را به کسی نمیگویم من هم چون جانم در خطر بود، چیزی نگفتم. فقط فرهاد از من پرسید چرا تو و پدرت آنقدر ریحانه را اذیت میکنید، که من گفتم این کار را نمیکنم. پسر نوجوان گفت از خواهرم شکایتی ندارم، اما درخواست قصاص فرهاد را دارم. سپس نوبت به فرهاد رسید.
او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: مدتی بود با ریحانه دوست بودم و او در حرفهایش تلویحا به من میگفت پدرش از وقتی مادرش را طلاق داده، او را اذیت میکند و پدر ریحانه معتاد بود. من هم به شیشه اعتیاد داشتم. پیشنهاد قتل پدرش را داد و من هم قبول کردم. روز حادثه ریحانه در را باز کرد، وارد خانه شدم و اول با پدر ریحانه درگیر شدم و بعد او را با ضربات چاقویی که ریحانه به من داده بود؛ به قتل رساندم، اما دقیقا نمیدانم چرا این کار را کردم. چون مشکلی با او نداشتم.وقتی نوبت به ریحانه رسید، او نیز اتهامش را قبول کرد و گفت: نمیدانم چرا تصمیم به قتل پدرم گرفتم. هرچه در بازجوییها در مورد آزارهای پدرم گفتم دروغ بود. او پدر خوبی بود. نمیدانم چرا از فرهاد خواستم او را بکشد. چندسالی بود که مادرم از پدرم جدا شده و در شهرستان زندگی میکرد. ما او را خیلی کم میدیدیم و با پدرمان زندگی میکردیم، اما پدرم کاری نمیکرد که مستحق این مرگ باشد.
هیأت قضات با پایان دفاعیات متهمان و وکلای آنها، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.