یادداشت دریافتی- مالک رضایی؛ پراگماتیسم یا همان عملگرایی،امروزه سر لوحۀ سیاست خارجی همۀ کشورهای جهان،جز معدودی از آنها قرار گرفته است.جمهوری اسلامی ایران نیز با ملاحظات خاص خود آنرا در ذیل سه اصل «عزت» «حکمت» و «مصلحت» مد نظر دارد.
بر اساس این سه اصل بنیادین ،دستگاه دیپلماسی ،باید با درک تحولات پرشتابی که بطور مرتب در ساختار روابط بین الملل،اتفاق می افتد، تدابیر در برگیرنده منافع ملی را همیشه به روز نماید.
وضعیت چهارگانه ای که در روابط بین الملل با عناوین «عادی» «حساس» «بحران» و «جنگ» مطالعه میشود ایجاب میکند که متولیان سیاست خارجی، هر لحظه آمادگی مدیریت بحران داشته باشند.
بر این اساس برخی حرکتهای تاکتیکی ،نافی استراتژی سیاست خارجی نظام نیست و کسانی که دلواپسانه با بزرگنمایی این حرکتها وانمود میکنند که استراتژی سیاست خارجی دستخوش تغییر گشته است،خود نیز بیش از همه به اهداف سیاسی اظهارات خود واقفند، اما خوب است بدانند که مخاطبین آنها نیز بی خبر از آن اهداف نیستند.
آنها هم به خوبی میدانند که گوهر روابط بین الملل برخلاف سیاست داخلی «آنارشیک» است.
در تقابل حاکمیتها بر سر منافع ملی، هیچ رابطهای، مستحکم و همیشگی نیست.
در این عرصه برخلاف سیاست داخلی که ده درویشی در گلیمی میخسبند، دو پادشاه در اقلیمی نمیگنجند.در اصول روابط بین الملل ،اتحادها و ائتلافها شکننده است، دوست و دشمن ثابت وجود ندارد بلکه منافع ملی ثابت وجود دارد که دوستان و دشمنان هر کشور بر مبنای آن تعیین میشوند.
ذهن دستگاه دیپلماسی،باید به طور همزمان صدها متغیر را آنالیز کند تا مقصد و مقصود مورد انتظار حاصل آید. از طرفی زمان،به صورت دلخواه در اختیار یک دیپلمات نیست.
سالهاست که قواعد سنتی قرن بیستمی روابط بین الملل به هم خورده است، اما هنوز نقش هژمونوتیک برای هیچ قدرتی به صورت مطلق بوجود نیامده است.
آمریکا با برنتابیدن چنین وضعیتی، کماکان مدعی اسقرار نظم مورد نظر خود با تفسیری برتری طلبانه است. اما با این همه تقابل و تضاد منافع، کی بر آید این مراد او بگو...؟
ما در زمینه سیاست خارجی به طور مرتب با موضوعات مختلفی از قبیل تروریسم، تقابل ضمنی شرق و غرب، حرکتهای افراطگرایان منطقهای، رویکرد سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، مسائل ژئوپولیتیک خلیج فارس، نقش ناتو در خاورمیانه، رژیم حقوقی دریای خزر، رویکرد خصمانۀ کشورهای حاشیه خلیج فارس به مذاکرات هستهای ایران، منش ماهیگیرانۀ روسیه از آب گل آلود منطقه، نقش بحران آفرین رژیم صهیونیستی، عربستان و دهها وصدها متغیر کوچک و بزرگ مواجه هستیم که تفصیل آنها در حجم مختصر فعلی ممکن نیست.
اما حاصل همه آنها در برگیرنده این مفهوم است که ایران به عنوان کشوری وسیع با موقعیت ژئواستراتژیک یک کنشگر پرقدرت و تمام عیار منطقه ای و بین المللی است و یک لحظه هم نمیتواند و نباید از پویایی سیاست خارجی خود غفلت نماید.
طبیعی است که تهران نمیتواند اجازه دهد برتری طلبیهای واشنگتن ،مسکو و هر کشور دیگر به نحو دلخواه آنها در منطقه اعمال شود.
کار دیپلماسی در این تقابل، مواجهه با فرصتها و تهدیدهاست که مرتباً تهدیدها را به فرصت تبدیل کند و از فرصتها بیشترین بهرهبرداری را انجام دهد.
عکس این حرکت، آفت سیاست خارجی هر کشور است. فرصت و تهدید، بازی پیچیدهای در سیاست خارجی است و خود آمریکا هم در این بازی، همیشه برندۀ مطلق نبوده است.
آن کشور بعد از واقعه یازده سپتامبر تهدید به وجود آمده از حمله به برج دوقلوی جهانی را با حمله به افغانستان، به فرصت تبدیل نمود و اجماع جهانی را با خود همراه ساخت اما همین فرصت به دلیل زیاده طلبی، در عراق به تهدید تبدیل شد.
بنابراین دقت و سرعت در تصمیم گیری درست حرف نهایی را در این عرصه میزند. همین امر ریسک تصمیم گیری را بالا میبرد.
مذاکره در صحنه سیاست خارجی با مذاکره در صحنه سیاست داخلی تفاوت قابل ملاحظه با هم دارند و هر کدام زبان متفاوت از هم دارند.
دستگاه دیپلماسی باید توان پیش بینی رخدادهای بین المللی را قبل از وقوع آن داشته باشد و نسبت به آن مدیریت بکند. از این مدیریت در مراحل حساس به نام «مدیریت بحران» یاد میشود. با در نظر گرفتن این حساسیت، پشتیبانی از دستگاه دیپلماسی کشور در برهه کنونی یک وظیفه ملی و همگانی است.
*کارشناس ارشد علوم سیاسی