یادداشت دریافتی- ع- ک؛ جامعهشناس؛ گاهی هرچقدر هم بیتفاوت باشی و وانمود کنی که چیزی نفهمیدی باز هم نمیتوانی ساده از کنار خیلی مسایل عبور کنی...
اولین پرسشهایی که در طی روز و روزها برای کسانی که هنوز (کمی) انسانیت در وجودشان بیدار است مطرح میشود اینهاست:
چرا...؟ چرا به این روز افتادیم!؟ چرا تا به این حد نسبت به هم نوعانمان بیتفاوت شدیم؟ چرا گذر از کنار مشکلات دیگران برای ما انقدر راحت شده است؟ چطور میتوانیم بسی بیرحمانه به هم پشت کنیم و تنها با نگاهی سرد از کنار مسائل هم عبور کنیم؟
در پاسخ به این پرسشها دو گروه میشویم! یک گروه که حتی اندیشیدن در مورد این مسائل هم برایشان دشوار است و با برخوردِ بیتفاوتشان به نوعی سرپوش روی آنها گذارده طوری که گویی چنین چیزی از پایه وجود ندارد.
گروهی دیگر هم که یاد گرفتهاند همیشه مسئله را سختش کنند و با کمی ژست روشن فکری به علت یابی پرداخته و به زبان آوردن کلماتی که شاید عامه مردم متوجه معنی آن نمیشوند به تفسیر موضوع بپردازند غافل از اینکه اینها دردی از این مردمان که شدیدا درگیر روزمرگیهای خویش شدهاند کم نمیکند و این راه درمان نیست...
اینکه بیتفاوتی نسبت به حال یکدیگر در خون ماست و یا موردی کاملا اکتسابی در جبر زمانه بوده در اینجا نمیگنجد تنها مسئله مهم این است که باید قبل از بحرانهای اجتماعی بیشتر که در چند وقت اخیر شاهد افزایش آن بودهایم (پورشه زرد و...) از جایی شروع کرد و به درمان این مسئله آن هم از راه درست آن پرداخت.
در بررسی و چرایی این موضوع به اختصار به بیان یکی از آیان قرآن مجید میپردازیم:
«وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِل»
همانطور که پیداست بر اساس این آیه؛ هر گونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق؛ مورد نهی خداوند متعال قرار گرفته است.
آیا تا به حال نزد خود اندیشیدهایم که چقدر از اموالمان، داشتههایمان، و هر آن چیزی که با آن گذران زندگی میکنیم و یا نام «روزی» روی آن میگذاریم از راهی غیر صحیح به دست آمده است؟
مگر نه این است که همه ما روزی از وارد شدن پول حرام در زندگیمان هراس داشتیم ولی حالا با گول زدن خود و یا با تغییر در نام آن به عناوین مختلف آن را وارد زندگیمان میکنیم غافل از اینکه خداوند شاهد تمامی اعمال ماست...
بله! تمامی سوالات بالا را میتوان اینگونه پاسخ داد: «مال حرام» و ورود آن به زندگیمان یکی از دلایل بسیار مهم تاریک شدن و سیاهی وجدانمان و پا گذاردن روی مسائلی که روزی برایمان خط قرمز بوده میشود.
وقتی کاسبی جنسی را به فلان قیمت میخرد و با خیال زرنگی به فلان قیمت دیگر میفروشد و یا کم فروشی میکند...!
وقتی بسیاری از ما (حتی از ناچاری) به ربا خواری یا ربا دادن روی میآوریم، وقتی هر روز خبر افزایش قیمت اجناسی که شاید ارزش واقعی نصف قیمت آن را هم نداشته باشد میشنویم اینها همگی مصادیق ورود مال حرام و رضایت ما با کمی گول زدن خود است که در نهایت موجب میشود وجدانمان دیگر مثل گذشته نتواند با تلنگری ما را از این بیتفاوتیها به حال یکدیگر (و حتی نزدیکانمان) نجات دهد و باعث شود فقط به خویش فکر کنیم و لا غیر!
... غایت باید از جایی شروع کرد، حتی اگر بدی در وجود خیلی از ما ریشه دوانده و تابوی انجام بسیاری از گناهان برایمان شکسته شده؛ باز هم میتوان نقطهای برای شروع انتخاب کرد و خوب بود، از آن خوبهایی که در درگاه خداوند متعال سربلندمان میکند و برچسب زیبای انسان بودن و انسانیت به ما میزند؛ خوب بودن در لفظ نه! در عمل.
نه اینکه ادای آن را در آورد، خوب بودن به معنای واقعی کلمه... و از آنجایی که خانوادهها مهمترین رکن هر جامعهای هستند میتوان با آموزش صحیح ایندست مسائل به آنها هنوز هم به آیندهای روشن و نسلی پاک برای جامعه امیدوتر بود و از بروز ناهجاریهای بیشتر جلوگیری کرد.