«لاتینا» نام شهری است که موسولینی آن را در سال 1932 بر روی «ماندابهای پونتاین» ساخت. از نام موسولینی در این شهر فقط به عنوان «موسس» یاد نمیشود. در اینجا، موسولینی نماد «کارهای خوبی» است که فاشیستها انجام دادهاند.
به گزارش فرادید به نقل از نیوز ویک، مردم اینجا همچنان نام اصلی فاشیستی شهر را استفاده میکنند: لیتوریا (Littoria)، که در واقع برگرفته از تبرداران (lictors) است. تبرداران به اعضای ردهای از خدمتکاران در روم باستان اطلاق میشد که به عنوان محافظ حکم گذاران همراه آنان حرکت میکردند. نام این شهر پس از جنگ تغییر کرد.
ریکاردو پِکه مدیر دفتر گردشگری تورهای مسافرتی به من گفت: «لیتوریا یک عمارت زنده فاشیستی است. موسولینی ماندابهای آنجا را زهکشی کرد و مالاریا را در اینجا از بین برد. زمینها را هم بین دهقانان و مهاجران توزیع کرد. آنها در ازای کار و عرقی که میریختند، یک خانه دریافت میکردند. به همین دلیل است که مردم اینجا هنوز هم دوستش دارند.»
«گردشگری فاشیستی» در ایتالیا روندی صعودی داشته است. مردم سه مرتبه در سال به آنجا میروند: افرادی که در سالروز تولد یا مرگ موسولینی بر سر مزارش در پرِداپیو حاضر میشوند و همچنین کسانی که در مراسم «رژه در رمِ» فاشسیتها حضور پیدا میکنند. موسولینی در سال 1943 در جزیره «پونزا» زندانی شد و اکنون آن جزیره میزبان جشنواره تابستانی است که در آن نمایشهایی در همین ارتباط اجرا میشود.
مرکز لاتینا به همان شکل و شمایل اولیه خود باقی مانده است. ساختمانهای فاشیستها دستنخورده باقی مانده و معماری «خرَدگرایی» آن با مجسمهها و نقشهای کم برجسته نظامی و روستايى تزئین شده است. مجسمه بزرگ «ساور» با یک سبد در دست نیز در آنجا قرار دارد. ساور (sower) قهرمان آبادسازی اراضی است.
ساختمان پیشین فاشیستها حالا به یک کافه تبدیل شده و من در آنجا یک اسپرسو خوردم. سرم را چرخاندم و به «برج لیکتور» نگاهی انداختم. در حال حاضر، شورای شهر در آنجا مستقر شده است. این برج بالکنی از سنگ مرمر دارد و دو عقاب بزرگ با چشمان آتشین و بالهای باز شده در کنار آن بالکن قرار دارد. اینجا درست همان جایی بود که موسولینی نطق افتتاحیه شهر لیتوریا یا همان لاتیانا را خواند.
کلماتی که از زبان موسولینی خارج شد بر روی دیوار نقش بست و هنوز هم سر جای خود قرار دارد: «اهالی باید مراقب این برج باشند، زیرا این برج به عنوان نمادی از قدرت فاشیستها بر دشتهای مجاور احاطه دارد. در اینجا عدالت و پشتیبانی را خواهید دید.» انگار صدای کف زدن مردم را هنوز هم میتوان در اینجا شنید.
در مقابلم فوارهای است که یک گوی در وسط آن قرار دارد. پکه متوجه تعجب من شد و توضیح داد: «این زمینی است که از آب بیرون آمده است.» در واقع به شهر جدیدی اشاره دارد که از میان ماندابها سر باز کرد. یک فواره دیگر نیز وجود دارد که آب آن از یک تبرپوش بیرون میزند. انگار زمان در اینجا متوقف شده است.
جای بعدی که دیدیم یک آزمایشگاه مالاریا در ساختمان متعلق به سازمان مبارزان فاشیست (ONC) بود. این آزمایشگاه اکنون به یک موزه تبدیل شده است. معماری این ساختمان نیز زیبا بود. مالاریا در نهایت در سال 1947 ریشهکن شد که در آن آمریکاییها هم نقش داشتند. وقتی که میخواستم از این ساختمان خارج شوم «مانوئلا فرانچسکونی» را دیدم. او درباره دستاوردهای فاشیستها به من گفت: «تاریخ را نمیتوان انکار کرد.»
خیلی گرسنه شده بودم. پکه مرا به یک عمارت تاریخی دیگر برد: رستوران ایمپرو یا همان امپراتور که به اندازه شهر لاتینا قدمت داشت. هیچ چیز تغییر نکرده بود. موزاییکهای مرمری و آشپزخانههای اُپن؛ اسم آن هم حتی عوض نشده بود. کسی که اینجا را افتتاح کرده بود پس از پایان جنگ راضی نشد تا اسم رستورانش را عوض کند. او میگفت: «مثل این است که بخواهی اسم فرزندت را عوض کنی.»
الان دختر او «آیریس سیلوستری» آنجا را میچرخاند. پیرزنی هشتادساله که پوستی درخشان دارد. او به من میگوید: «ژنرالهای فاشیستها از مشتریان پر و پا قرص ما بودند. حتی خود موسولینی نیز به اینجا آمد. به غیر از جنگ، او کارهای خوبی در حق ایتالیا انجام داد. پس از تولد جمهوری ایتالیا، او بیش از هر سیاستمدار دیگری به ایتالیا خدمت کرد. لطفا به من ذهنیت بدی پیدا نکنید. من فقط سعی دارم که نسبت به کارهایی خوب موسولینی در اینجا واقعبین باشم.»
میراث او گسترده است. لاتینا تنها یکی از شهرهایی بود که بر روی ماندابها تاسیس شد. هنوز هم نشان ONC بر روی خانههای روستایی وجود دارد. در نمای یک کلیسا در شهر ساباودیا از موزاییکهای رنگی برای نمایش تصویر موسولینی استفاده شده است. در این نما، موسولوینی پشت سر مریم مقدس ایستاده و دستههای گندم را مرتب میکند.
تا اسم قاشیسم میاد مردم میزنن تو سر خودشون ...نازیسم و فاشیسم شده تابو.....تا حرف این دو رو میزنی دهانت رو با برچسب آنتی سمیتیزم و نژادپرستی میبندن