نصرالله تاجیک در روزنامه شرق نوشت: نقش سیاست خارجی هر کشوری آنوقت بارز است که در حل مشکلات داخلی کشور موثر باشد و این جز با تلاش در تعامل و تفاهم با کشورهای دنیا از طریق استفاده از مزیت نسبیاش در سیاست خارجی میسر نیست؛ بنابراین در تاثیر استفاده از ویژگیهای ژئوپلیتیک ایران و تعریف آنها برای تقویت چارچوب سیاست خارجی کشور بهمنظور ایجاد تحول در روابط بینالمللی ایران و حل مشکلات کنونی جامعه و مردم، نباید شکوتردید داشت.
در این راستا در اولین قدم باید به مسایل ساختاری، عملکردی و علمی و نظریهپردازی در سیاست خارجی ایران و روابط بینالمللی کشور توجه ویژه کرد. توسعه سلطه آمریکا در دنیا و میدان وسیع مانور عوامل منطقهایاش نشاناز تغییر معادلات جهانی و بههمخوردن توازن قوا دارد. نگاهی به شاخصههای کنونی جهان معاصر نشان میدهد محیط سیاسی دنیا، یکدست و یکنواخت با یک، دو یا چند ابرقدرت و کشور در رأس نیست. مشکلات کنونی جهان دیگر ناشی از عملکرد صرف یکی از آنها نبوده بلکه این مسایل چندوجهی هستند که نیاز به همکاری بین تمامی کشورهای موثر و دخیل را ضروری مینماید.
بنابراین جهان، متشکل از واحدهای سیاسی ازهمگسیخته و با سلسله مراتبی است که میان چند ساختار منطقهای تقسیم شده و باید خصوصیت و ویژگیهای هریک بهخوبی درک شود تا بتوان با آنها بهراحتی تعامل سازنده برقرار کرد. ازایندیدگاه جمهوریاسلامی ایران در چنین شرایطی و در ٣٦سالگی اش در تنظیم روابط خارجی و بینالمللی خود باید این ایده را دنبال کند که صورت ژئوپلیتیکی جهان براساس اصل توازن ژئوپلیتیکی واحدهای سیاسی ترسیم شود.
اگرچه غرب، مجموعه یکدستی نیست اما سعی میکند در مقابل ایران بهصورت تهاجمی و تیمی بازی کند و استراتژیاش نیز در دفاع، فرار روبهجلو و ایجاد فشار اجتماعی است؛ اما این راهبرد تهاجمی- دفاعی غرب با بازی هنرمندانه دیپلماتیک، قابلترکبرداشتن است و این امر نیازمند مدیریت دیپلماتیک روابط بین کشورها، بهدوراز شتابزدگی و رعایت اصل واقعبینی و رعایت منافع و مصالح ملی و باتوجهبه شرایط کنونی روابط بینالمللی است.
زیرا بهنظر میرسد آمریکا درمقابل جمهوریاسلامی ایران علاوهبر سرسختی، دارای اهداف و اغراض درازمدت برای تغییر رفتار ایران است که سعی دارد دنیا را دربرابر این کشور با خود همراه کند تا با اعمال حداقل فشار و کسب بیشترین دستاورد، قدرت بازدارندگی خود را بهکار گیرد. روابط انگلیس و آمریکا در دوران نخستوزیری تونیبلر که بعدا توسط براون ادامه یافت از حزب کارگر و بوش پسر مخصوصا از سال٢٠٠١ خیلی نزدیک شد و سیاست خاورمیانهای این کشور تابعی از تحرکات آمریکا در منطقه شد و روابط ایران و انگلیس نیز با بنیانی ضعیف و تنشآلود از همین راهبرد، سیاست و عملکردهای انگلیس تاثیر پذیرفت.
بهگونهای که سیاست خارجی انگلیس طی ١٥سال گذشته که بعد از دولت کارگری همچنان در دوره دولت ائتلافی محافظهکاران و لیبرالدموکرات هم ادامه یافت نهتنها در مقام مقابله با سیاستهای داخلی و خارجی ایران و مشخصا قضیه هستهای برآمده، بلکه در مواقعی از سایر کشورهای غربی و مخصوصا آمریکاییها هم پیشی گرفته است. بنابراین باتوجهبه عدمتغییر سیاستهای ضدایرانی دولتهای گوناگون انگلیس میتوان نتیجه گرفت این سیاست محصول دیدگاههای دولت صرف نیست که با تغییر دولت منتظر تغییر آن باشیم.
تاریخچه پرفرازونشیب روابط ایران و انگلیس مخصوصا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان میدهد تنظیم روابط دیپلماتیک بهمنظور ایجاد توازنی در روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دوکشور برای هردوطرف سخت، زمانبر و ملالآور بوده و این رابطه برای سیاست خارجی هر دوکشور یکمقوله «پارادوکسیکال» شده است؛ یعنی هم دوطرف نمیتوانند نقش یکدیگر را بر سیاست خارجی خود نادیده بگیرند و هم باتوجهبه چهره جدید ژئوپلیتیکی جهان که برشمرده شد، نمیتوانند چارچوب پایداری برای تعامل خود تنظیم کنند که از حوادث و تحولات داخلی و بینالمللی مصون باشد. انگلیسیها سعی کردهاند طی سهدههونیم گذشته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در غیاب حضور آمریکا در ایران، نقش، جایگاه و نفوذ خود را در ایران به دلایلی تثبیت و تضمین و از این موقعیت، بهرهبرداری سیاسی و اطلاعاتی کنند.
از دیدگاه طرف ایرانی نیز از منظر سیاسی و امنیتی همواره رابطه ایران و انگلیس تنشآلود بوده و نهتنها دولتهای گوناگون بلکه حتی رژیمهای مختلف در دو قرن اخیر، همیشه از اقدامات مشکوک سفارت انگلیس در تهران یا سیاستهای انگلیسی گله کردهاند و بهجز عدهای نخبه آنگلوفیل، توده مردم نیز همه زمانها بهنوعی با این رابطه رمزآلود، میانه خوبی نداشتهاند.
با توجه به مقدمه بالا اگر وارد فضای روابط جدید بین ایران و انگلیس و برقراری نوع جدیدی از روابط دوکشور شویم، میبینیم طی یکسال گذشته دو تحول مهم اتفاق افتاده است: ١- ارتقای روابط از سطح حفاظت منافع به سطح کاردار غیرمقیم ؛ ٢- ملاقات رییسجمهور ایران با نخستوزیر انگلیس برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. با توجه به این دوتحول که با سخنرانی نهچندان مناسب دیوید کامرون در سازمانملل دنبال شد به ضرورت حل مشکلات سیاست خارجی با دولتهایی که تاثیرگذار هستند پی میبریم.
این اقدام نهتنها برای ارتقای روابط بین دوکشور بلکه برای ایجاد فضای تنفسی بهمنظور نقشپیداکردن در صحنه منطقه و روابط بینالملل و درنتیجه استفاده از مزایای آن در بهبود زندگی روزمره مردم کشورمان- در دنیایی که نرخ و شتاب تغییر از مشخصههای آن است- باید تلقی شود. در این زمینه طراحی الگو و مدلی برای روانکردن روابط دو کشور و برگزاری دیالوگهای انتقادی بین بخشهای مطالعاتی و اجرایی کشور و ترسیم خط قرمزها در کنار بررسی راهبردی روابط دوکشور از طریق پرکردن یک ماتریس نقاط ضعف- قوت در مقابل خطرات- تهدیدات توسط کارشناسان اداره مربوطه در وزارت امور خارجه با کمک بازخورد خوانندگان محترم میتواند نقطه شروع مناسبی برای کاستن از پیچیدگی روابط بین دوکشور باشد. توجه کنیم که در کنار همه این تضادهای بین دوکشور و اینکه سفارت انگلیس بهصورت تاریخی اگر در هرزمان مرکز بندوبست و توطئه بوده و مورد گله و اعتراض اما بازهم همواره صف متقاضیان ویزای ورود به این کشور را در پشت در خود داشته است و فرقی نمیکند در تهران باشد یا ابوظبی یا ترکیه!