یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ دانش آموخته «مهندسی بهداشت محیط» هستم و اینکه چرا این «حقیقت» و یا بهتر بگویم این «واقعیت» را بر زبان میاورم، به این خاطر است که خوانندگان در میانه و یا در پایان مقاله که دستشان به من نمیرسد از خودشان و یا از دیگران سوال بیپاسخ «چه ربطی داشت؟!» را نپرسند!
واقعیت اینکه من در یک شرکت مهندسین مشاور کار میکنم و تا آنجا که برایم مقدور است سعی میکنم در هنگامه کار و در ساعات اداری، کار مردم را وفق فرمایش آقای رییس راه بیندازم! اما اوضاع اسف بار زندگیم دقیقا از آن هنگام آغاز میشود که ساعات کار اداریم تمام شده و راهی منزل میشوم!
از آنجا که اصلا از پیاده روی بدم نمیآید- از شما چه پنهان! خیلی هم خوشم میآید! - سر راه از پارک ساعی عبور میکنم که هم برای من خیلی خوش آب و هواست و هم برای نوجوانان پسر و دختری که بعد از ظهرها اوقات خوشی را برای خودشان! و دوستانشان! رقم میزنند! شاید این خوشی آب و هواست که باعث میشود آنها از آب و هوای خوب نهایت لذت را برده و به اتفاق سیگاری هم دود کنند!
قطعا برایم زیاد سخت نیست که برایشان از سیگار بگویم و از بدیهایش و سمومی که با کشیدنش وارد بدنشان میشود و بیماریهایی که در نتیجه مصرفش عایدشان میشود! با این حال ترجیح میدهم که دست کم در ساعات غیراداری و در آن هنگام که در ازای کاری که انجام میدهم، دشتی و عایدیی ندارم، به نظری و گذری اکتفا نمایم!
نوجوانان در «دوران خوش سرکشی» به سر میبرند و بنابراین سر و کله زدن با آنها چندان ساده نیست و بلدیت میخواهد! با این حال ترجیح میدهم که رابطه خویشاوندی و دوستی خویش را با کسانی هم که آدم پیدا کردهاند که پول میگیرد و بدون کنترل و وارسی اتومبیل برگه معاینه فنی میدهد، کماکان حفظ کرده و ایشان را با سخن گفتن از آلودگی هوا و مسئولیتی که تک تک ما در این باره بر دوش داریم و اینکه چه میشود اگر همه سر هم کلاه بگذاریم، از خود ناراضی نکنم!
اینکه از اینطرف و آنطرف میشونم که برخی از آشنایان و همسایهها آب باران خانه خود را به سوی فاضلابروهای خانگیشان کشاندهاند تا بارندگی و سیلاب کمتر اذیتشان کند و اصلا و ابدا به این نکته توجه ندارند که اگر همه چنین کنند با هر بارندگی شهر را فاضلاب بر میدارد! و در عوض چاه آب خانگی زدهاند تا پول آبشان بابت آبیاری گلها و گیاهان زیاد نیاید، حساسیتم را بر میانگیزد و مجابم میکند که در مورد «آب و فاضلاب» نیز همچون »هوا» اقدامی درخور تامل صورت داده و بیخیال از کنارشان گذر نمایم!
قطعا بیخیالی صورت گرفته به دلیل این نیست که تنها در مواجهه با افرادی که از فرهیختگان و تحصیلکردههای اجتماع هستند و بر نادرستی عملکرد خویش اشراف کامل دارند، زبانم گنگ است و سخنم قاصر و یا انصافا حرفی برای گفتن ندارم! زیرا در اینصورت نمیبایست در شب هنگام ضمن چاق-سلامتی با زباله دزد محله و بدون اینکه او را از بیماریهایی مهلک که در پراکنده کردنشان نقشی اساسی دارد آگاه نمایم، درآمدش را سوال کرده و با مقایسه عایدیش با دستمزد و حقوقی که در شرکت میگیرم، کارش را به صرفه قلمداد نمایم!
با تمامی این احوال خیلیها به من حق میدهند که به اینگونه رفتار کنم زیرا به جد اعتقاد دارند که اوضاع و احوال محیط زیست کشور ما با «دو کلمه حرف حساب» سامان نمییابد!
شاید حقیقتا اینگونه باشد! اما اگر اینگونه است دست کم میباید درس آموزش بهداشت را از واحدهای درسی دانشجویان محیط زیست و بهداشت محیط حذف کرد و هزینه صرفه جویی شده ناشی از حذف آن را به یکی از زخمهای زیست محیطی کشورمان-که یکی دو تا هم نیست! زد! زیرا آموزشی که حتی نتواند دوستان و نزدیکان و دور و بریهای آدمی را مجاب نماید که به تغییر رفتار غیر بهداشتی خود تن دهند، قطعا با رفتار آدمهای دور از بر ما و غریبهها کوچکترین کاری نخواهد داشت!
جالب است که در حالی در کشور ما دانش آموختههای بهداشت محیط و محیط زیست به تأسی از رفتاری که در مردم عادی مشاهده میکنند، نسبت به اوضاع و احوال اطرافشان -که محیط زیست نام دارد- بی حساسیت و بیتفاوتند که در کشورهای دیگر -که پیشرفته نام دارند! - مسئولین و متصدیان امور مختلف نه تنها به علت تخریب محیط زیست و آلوده نمودن آن مجبورند به مسئولین و دست اندرکاران زیست محیطی کشورشان پاسخ بدهند، بلکه خود را از لزوم جوابگویی به پرسشها و ابهامات زیست محیطی نهادها و تشکلهای غیر دولتی و مردمی سرزمینشان نیز در امان نمیبینند! زیرا در این کشورها مردم با الگوگیری از گفته معروف توماس ادیسون که آنطور زندگی کنید که در هنگام مرگ بتوانید به خود بگویید که من هر آنچه از دستم بر میآمد برای این مردم انجام دادهام!، از تلاش مداوم در جهت سامان دهی محیط زیست و حل و فصل مشکلات و معضلات آن دست بر نمیدارند!
جرمشناسان در حیطه کاری خود اثری را به نام اثر تماشاگر تعریف کردهاند! بر مبنای این اثر هیچ کدام از تماشاگران ناظر بر وقوع صحنه جرم واکنشی نشان نمیدهند چون منتظرند دیگری یا دیگران پا پیش بگذارند! امروزه در کشور ما رد پای «اثر تماشاگر» در بسیاری از جرایم زیست محیطی و آلودگیهای محیط زیست دیده میشود! اثری که حتی کارشناسان و متخصصین محیط زیست را آنچنان به خود مشغول ساخته و سر جایشان نشانده که تا دیگری بلند نشده و کاری کارستان نکند، مانع از برخاستن آنها خواهد گردید!