به گفته مژگان سرشار یکی از مهمترین کتابهای حدیثی استاد بهبودی «معرفة الحدیث» است که علاوه بر گزارشهای تاریخی مستند از حدیث شیعه، اطلاعات دقیقی در ارتباط با الفاظ کاربردی در رجال شیعه در اختیار خواننده میگذارد.
دکتر مژگان سرشار عضو هیات علمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزد است. وی از شاگردان نزدیک استاد بهبودی بوده و در پانزده سال آخر عمر استاد سعی تمام در بهرهگیری از ایشان داشتند.
سرشار در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآنی (ایکنا) به شرحی از آثار محمد باقر بهبودی، علل مخالفت با انتشار برخی از این آثار، خاطرات خود، روش تصحیح و تفسیر و آثار منتشر نشده استاد خود پرداخته است. در پی متن گفتوگوی را میخوانید:
آثار ایشان را به چند دسته میتوان تقسیم کرد و این آثار چه ویژگیهایی دارند؟
آثار محمد باقر بهبودی را می توان در دو بخش کلی در نظر گرفت که هر یک به نوبه خود از اقسامی تشکیل میشود. بخش نخست تصحیح و تعلیقهای فراوان ایشان است که فهرستی از آنها هم در مصاحبههای کیهان فرهنگی و هم در درآمد مقالهی مربوط به روش ایشان در معانی القرآن درج شده است. بخش دیگر، مربوط به آثار تالیفی استاد است که بهطور کلی در پنج محور قابل بررسی است.
محور نخست، کتابهای مربوط به بررسیهای تاریخی محمدباقر بهبودی است که میتوان آن را شامل تاریخ اسلام و تاریخ انبیا دانست. ایشان در خصوص تاریخ انبیا و قصص قرآن دو مقاله پی در پی در مشهد چاپ کرده بودند که بعدا در دو سال اخیر به صورت کتابی با عنوان نگاهی به تاریخ انبیا در قرآن منتشر شد. همچنین در زمینهی تاریخ اسلام در قالب سیره علوی و مقالههایی مانند «حسین منی و انا من حسین» را دارند که نشاندهنده مطالعه و بحثهای دقیق وی در این حوزه است . استاد بهبودی استنادات وسیعی در باره ولایت امامان و در درجه نخست امام علی (ع) به منابع اهل سنت و شیعی داشته است. در این جا ایشان ولایت و جانشینی حضرت علی (ع) را با توجه به عقد خاصی که اعراب در عقود دوره جاهلی و پیمانهاشان به کار میبردند و بعدها توسط پیامبر اسلام نیز تایید شد، استفاده کرده و مساله امامت و ولایت را اثبات کرده است. کتابهایی مثل میثم تمار که کمتر دیده شده و چاپ مجدد نیز نشدهاند از این دست است.
محور دوم آرای ایشان آثار و مقالههای مربوط به علوم قرآنی است. مثلا در ارتباط با اعجاز قرآن با شیوه جدیدی کتاب معجزه قرآن و مبارزه با فلسفه شرک را مینویسند و در آنها نگاه جدیدی به مساله معاد و رسالت با استناد به خود آیات قرآن انجام میدهد. البته این کتاب هم تجدید چاپ نشد و من مجبور شدم که از روی یکی از نسخههای آن کپی کنم. در محور علوم قرآنی، بحث محکم و متشابه از موضوعات قرآنی است که ایشان به آن در مقاله اول کتاب معارف قرآنی پرداختهاند. در خصوص بحث محکم و متشابه مطلب چنان شاذ نیست که انگار بعد از چهارده قرن برای اولین بار مطرح شده باشد. سیوطی نیز اجمالا چنین رایی را که محکم و متشابه در قرآن، مربوط به اصول و فروع احکام است، از قول ماوردی در حد یک خط آورده است؛ اما استاد بهبودی به تفصیل با استنادها موسع، به آن پرداختهاند.
این مقاله به نوعی یکی از مبانی اصلی استاد بهبودی را در زمینهی فقه و آرای فقهی وی، تشکیل میدهد. گفتنی است که استاد محمد باقر بهبودی همین مبانی را نیز براساس اصلی مهم، در نظر داشتهاست و آن جمله معروفی است که ایشان همیشه تکرار کردهاند. وی معتقد بود منطق اصلیاش، رفتار اهل بیت است؛ چه آن که آنان گفتهاند که ما هر چه میگوییم از قرآن است. بنابراین آراء فقهی ایشان با استنباط از قرآن به دست آمده است و در بیان احکام، تمام شرحهای وی مبتنی بر خطی است که قرآن ارائه میدهد. سر امضای ایشان که در آثارشان موجود است؛ یعنی «المحتج بکتاب الله علی الناصب» نیز در همین نکته نهفته بود. ایشان معتقد بودند در گزینش احادیث صحیح هم از همین روش استفاده کردهاند و یکی از معیارهای سنجش صحت و سقم حدیث صحیح را ارجاع به قرآن عنوان میکنند که البته شیوه کمنظیری در این باره دارد و مواردی از شاهد مثالهای آن در شرح کافی مندرج است. البته این باور رایجی است اما ملتزم بودن به آن و شیوهی ارجاع به قرآن کار دشواری است.
مثالی دیگر در آرای علوم قرآنی ایشان مساله نسخ است. ایشان وقوع نسخ را در قرآن نه بهشیوهی افراطی و نه تفریطی میپذیرد. برخی از انواع آن را میتوان ذیل آیاتی که ادعای نسخ شدهاست، در تدبری در قرآن، ملاحظه کرد. برای نمونه در مورد آیه متب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم و آیات موبوط به آن است. همچنین ذیل بحث تحریف، علاوه بر تعریف مفصلی از این واژه در لغت و اصطلاح و کارشناسی دقیق حدیثی در مورد مسالهی جمع قرآن و روایتهای مربوط به آن که همگی را نقد و از حیّز اعتبار خارج میکند، کتاب محدث نوری را که قائل به تحریف لفظی در قرآن بود، از ابتدا بررسی کرده و صحت همه روایاتی را که ایشان استفاده کرده است، رد میکند. این مطالب در سری مجلههای حوزه چاپ شدهاست که محصول مدتی تدریس استاد در دانشگاه تربیت مدرس بود.
در محور سوم یعنی تفسیر قرآن، کتاب تاریخ انبیا، معانی القرآن، تدبری در قرآن و معارف قرانی وجود دارد که ایشان در آرای تفسیری از دیگران متمایزتر است. علت تمایز ایشان از دیگران مبانی و روش خاصی است که دارد. قبلا گفتهام که ایشان مقلد نبودهاند و سعی کردهاند که آنگونه که خود قرآن را بر اساس خود قرآن و احادیث درک کردهاند، تفسیر کنند. این آثار قرآنی استاد بهبودی چکیده و عصاره و ماحصل شصت سال تلاش بیوقفه از مطالعات اسلامی او به شمار می رود.
آرای زیادی در تفسیر قرآن دارند که بسیار متمایز از آرای مشهوری است که تاکنون شنیدهاید. برای مثال نگاهشان به هابیل و قابیل از این دست است. غالب مردم تصوری که از مساله انتشار نسل نخست بر روی زمین دارند، این است که انسانهای امروز از نسل هابیل و قابیل هستند و این دو نفر از فرزندان بلاواسطه و صلبی حضرت آدم بودهاند. محمدباقر بهبودی اما معتقد بود که این داستان و ماجرای این دو تن، در دوران بنی اسرائیل رخ داده است.
وی مستندات خود را در این زمینه مفصلا ذیل ایات مربوطه در سورهی المائده در تدبری در قرآن میآورد و بار دیگر نیز در کتاب نگاهی به تاریخ انبیا به این مطلب میپردازد و رأی خود را روشن میکند. همین مطالب نشان میدهد که او تا چه حد به آیات قرآن بدون پیش فرض و پیش زمینهی ذهنی مینگرد و تلاش میکند تا برای فهم آیات شواهدی از خود قرآن بیابد. مثلا در همین مورد به آیهای از سورهی آلعمران اشاره میکند که مساله قربانی و قبول آن با آتش گرفتن را در میان قوم بنیاسرائیل گزارش میکند. البته این اختلاف نظرها در فهم آیات و داستانها و اموری از این قبیل، بی تردید هیچ تعارضی با پذیرش اصول اعتقادی مسلمانان، در توحید، نبوت و معاد ندارد. بعضی از این آرا نیز بدون پیشینه نیستند. مثلا در همین زمینه طبری این قول نادر را از شماری از تابعان نقل میکند. آرای دیگری نیز در زمینهی خلقت انسان و انتشار نسل نخست بشر بر روی زمین، معاد جسمانی و مسالهی آدم دارند که با سایر آرای مشهور بسیار متفاوت است.
محور چهارم بحثهای ایشان در حوزه حدیث و رجال شیعی است. استاد بهبودی بیشتر به خاطر جنجالهایی که حول این محور به وجود آمده است، شناخته می شوند. من پیشتر در مقالهای به نام «دیدگاههای استاد بهبودی در گزینش روایات صحیح» گفتهام که انگیزه ایشان از بازنگری چه بوده است. ایشان به دنبال آن بودند که با تصحیح احادیث از برخی جعلیات و موهومات و ضعفها دامن شیعه را از وهن بپالایند. ایشان در کتابخانه آخوندی دیده بودند که تعدادی از دانشگاهیان از عربستان آمدهاند و کتابهای اصلی حدیثی شیعه و از جمله کتاب بحار الانوار را خریداری کردند و اعتراف کرده بودند که هدفشان نقد شیعه از طریق برخی از احادیث خرافی، از رهگذر همین دستاوردهای حدیثی شیعی است و همین مساله باعث میشود که ایشان به دنبال صحیح نگاری بروند. به نظر من، با هر معیاری که حدیث پیرایش شود، چنان که بهبودی انجام داد و معیارهایش در دو کتاب مهم وی، علل الحدیث و معرفة الحدیث بیان شدهاست، شایستهاست که نام صحیح بر آن گذاشته شود. زیرا هیچ یک از علمای شیعی تا کنون روایتی از صحاح کتب اربعه به دست نیاوردهاند که صحیح نباشد. تنها به کم بودن روایت صحیح در این کتب اعتراض داشتهاند که محمدباقر بهبودی نیز بارها و بارها گفتهاست که مستدرک نگاری کاری علمی و مرسوم در علم حدیث است، با توجه به معیارهای من مستدرک کتب صحاح را بنویسند.
یکی دیگر از مهمترین کتابهای حدیثی استاد بهبودی معرفة الحدیث است. این اثر، علاوه بر گزارشهای تاریخی مستند از حدیث شیعه، اطلاعات دقیقی در ارتباط با الفاظ کاربردی در رجال شیعه در اختیار خواننده میگذارد. همچنین به سان کتاب ضعفای ابن غضائری که راویان ضعیف را مستدل معرفی کردهاست، افرااد ضعیف دذر رجال شیعه را فهرست میکند که مشتمل بر اطلاعات ارزشمندی است. دست آخر تعدادی از کتابهایی را که به زعم ایشان وضع شده و به ثقات نسبت دادهشده، بیان میکند. این اثر چکیدهای از دستنویسهای بسیار مفصل استاد است که تنها بخشی از آن را به چاپ رساندهاست. در حوزه حدیث کتب دیگر ایشان مانند صحاح کتب اربعه، علل الحدیث و پانویسهای بحار الانوار که در صورت چاپ علیحده به بیست جلد میرسد، قابل توجه است. مقالههای مختلف دیگری در خصوص علم رجال وجود دارد که مشتمل بر اطلاعات مهمی است. مثلا مقالهی «فهرست اسماء مصنفی الشیعه» که به توسط مجله علوم حدیث کاشان زیر چاپ است.
ما این مقاله را سه سال پیش برای چاپ داده بودیم، ولی متاسفانه چاپ این مقاله به زمان حیات استاد وفا نکرد. از دیگر مقالات ایشان در این حوزه طلوع و غروب اصحاب اجماع است که طرحی نوین در این مورد و در مورد اصول اربعمائه در بر دارد. همچنین مقاله دیگری که ایشان در باب حسن بن محبوب و صفوان ابن یحیی نگاشتهاند. این مقالهها جز دریایی از اطلاعات رجالی در پانویسهای استاد در بحار الانوار است. همچنین در حاشیهی بعضی کتب خود مطالبی یادداشت کردهاند که امید آن می رود، با ویرایش و تکمیل مطلب، به مرور به چاپ رسانیم. مانند مقاله «کامل الزیارات منسوب به ابنقولویه».
محور پنجم آثار استاد بهبودی در حوزه فقه است. به زعم بسیاری از شاگردان برجستهی ایشان، محمدباقر بهبودی یک فقیه مسلم بوده است. علاوه بر کتابچهای به نام دفتر احکام، کتابهایی دارند مثل عمره قران که متاسفانه تجدید چاپ نشده است. همچنین مقالههایی که در معارف قرآنی آمدهاند؛ مانند محکم و متشابه (که علاوه بر بیان مبانی فقهی بهبودی، حاوی مثالهای فقهی و کیفیت استخراج این احکام از آیات قرآن است. گفتنی است که مثالهای دیگری در باب حج و سایر امور فقهی در دوران مسجد قیطریه تدریس شدهاست که بنای آن داریم که از روی نوارهای درسی وی پیاده و منتشر کنیم)، مساله ارث، فجر صادق و فجر کاذب، ارث کلاله، ربا حیله شرعی و حجاب شرعی. همچنین شرحهایی که ذیل روایات در گزیدهی کافی آمده است، میزان تبحر وی را در فقاهت روشن میکند.
از این میان، بحث جنجالی وی را در مورد حجاب شرعی یادآور می شوم. به زعم وی، بنا بر آیات حجاب از سورهی نور و سنت لباس در زمان پیامبر اسلام، زن و مرد از دو تکه لباس استفاده میکردهاند. تمایز اصلی نظر وی در این خصوص با سایر فقها در مورد زینت است. وی بنا بر همان روش معهود خود، مراد قرآن را از زینت که در آیات حجاب امر به پوشاندن آن شدهاست، زینتهای طبیعی بشری دانستهاست. مانند مو، گردن، بناگوش، بخشهای گوشتین دست و پا و مانند آن؛ و نه آرایش یا زیور آلات زنانه. او با استناد به سایر آیات قرآن که واژهی زینت را شرح دادهاند، مراد قرآن را از اصطلاح زینت، بنا بر فرهنگ اصطلاحی خود قرآن استخراج کرده و مدعی است که برای زیور آلات زنانه، قرآن از تعبیر حلیه یا حلی استفاده میکند و نه زینت. در این صورت انگشتر و خلخال و مانند آن، زینت محسوب نمیشود که زن اجباری در پوشاندن آن داشته باشد. نقدهایی بر این مقاله وارد کردهاند که وی با عنوان «نقد نقد حجاب شرعی» در مقالهای مجزا پاسخ داده که از اصل مقاله حجاب شرعی، خواندنیتر است. در پایان باید بگویم استاد بهبودی آثار دیگری دارند مانند تجوید قرآن، آیین مردمداری، تعبیر خواب و جزوههایی که در اختیار بعضی شاگردان و خانواده خود قرار دادند.
مسائلی در خصوص ممانعت از انتشار آثار ایشان وجود دارد، دامنه این مساله را چه میزان میدانید؟
من نمی دانم که چه مشکلی با نام محمد باقر بهبودی وجود دارد یا دستکم داشت که هیچ یک از کتاب های ایشان جز دو مورد، تجدید چاپ نشده است. دو کتابی که در این میان جان سالم به در بردهاند، یکی سیره علوی و دیگری تاریخ انبیا است که اخیرا دوباره به چاپ رسید و تمام نسخ آن فروخته شد.
آیا کتابهای معرفة االحدیث و علل الحدیث که جزو منابع رشته علوم قرآن و حدیث هستند هم چاپ نمی شوند؟
معرفة الحدیث را که استاد بهبودی با مقدمهی مفصلتر جدیدی، ارائه داد، تنها دارالهادی بیروت چاپ کرده است که بهای هر جلد آن در نمایشگاه، حدود چهل هزار تومان بود. گرچه این اثر همزمان در همان نمایشگاه، توسط انتشارات علمی فرهنگی عرضه شد، اما مقدمه جدید استاد را نداشت و همان جلدها و چاپهای قدیمی عرضه شدهاند. چاپ جدید مطالب مهمی در مقدمه دارد که متاسفانه در ایران اهمیتی برای آن قایل نشده و به فکر چاپ این اثر بهطور کامل نبودهاند. علل الحدیث را که اصلا بسیاری از طلاب حتی نمی شناسند، چه رسد به تقاضا یچاپ مجدد؛ چون بهبودی همیشه در زمره کسانی بودهاست که نباید نامش برده میشد و ناقل از وی، به شاذگویی متهم میشد.
تا جایی که من به یاد دارم، از سال 78ـ 79 که من با ایشان آشنا شدم، تا زمانی که فوت کردند، نه تنها کتابهایشان، بلکه مقالههایی که بویی از بهبودی در آنها به مشام میرسید، به راحتی اجازه چاپ نداشته است. من واقعا نمیدانم کتابی مانند یوسف صدیق چه اشکالی دارد که نگذاشتند چاپ شود. این کتاب با بیانی بسیار شیرین و قرآنی تحریر شدهاست و استاد دوباره آن را مورد تجدید نظر قرار دادند و برخی قسمتها را اصلاح کردند؛ ولی باز هم اجازه چاپ ندادند. حتی اگر تحقیقها، مطالعات و یافتههای ایشان نادرست است، اجازه بدهید تا چاپ شود که منتقدان بتوانند آن را نقد کنند. این آثار که دیگر نام صحیح کافی را ندارد که سبب انحراف افکار شود. هیچ یک از کتابهای تفسیری ایشان مانند معانی القرآن، تدبری در قرآن و معارف قرآنی اجازه نشر نیافت و مثلا معانی القرآن استاد که عصارهی تمام مطالعات و اطلاعات وی در حوزه ادبیات عرب و علوم اسلامی بود، با تعابیری چون «ترجمهای اسفبار از قرآن کریم» بدرقه شد.
با توجه به اینکه ملاکهای متقدمان و متاخران متفاوت است و آقای بهبودی با ملاک متاخران تصحیح کردهاند و ضوابطی که متقدمان داشتند در اختیار متاخران نبوده است، چگونه با قدرت و با توجه به سند می توان گفت که حدیث حتما ضعیف است؟
ما می گوییم متقدم و متاخر، اما آقای بهبودی دقیقتر به مساله نگاه میکردند. در مقالهی طلوع و غروب اصحاب اجماع حدیث را از دیدگاه اقدمان، متقدمان و متاخران تعریف کردهاند و صد البته خود به عنوان کارشناس معاصر تعریف کاملتری از حدیث صحیح در مقدمههای کتب صحاح کتب اربعه ارائه میکند. وی میگوید که دیدگاه اقدمان یا معاصران ائمه (ع) حسابشان جداست و مثلا آنان در رجال سلسله سند حدیث چندان مشکلی نداشند. اگر در موردی تردید میکردند، از امام میپرسیدند که فلانی قابل اعتماد است؛ یا نه و بلافاصله از امام پاسخ میگرفتند. مشکلی که امردم این دوره داشتند، مسالهی تقیه بوده است. استاد بهبودی بررسی تقیهامیز بودن روایت را در بخشی از کتاب علل الحدیث، به شیوهی کم نظیری، تحت عنوان معاریض حدیث شیعه بیان کردهاند.
استاد بهبودی در کتاب علل الحدیث توضیح دادهاند که تعریض در حدیث به این معنا است که هرگاه معصوم نمیتوانست آزادانه سخن بگوید، با هر وسیلهی ممکن که گویای موقعیت او باشد، نشان میداد که سخن او جدی نیست. یعنی چون امامان در وضعیت تقیه بودند، موقع لزوم شیوهی تعریض را به کار میبستند. از جمله تعلیق حکم خدا به مشیت او؛ یا بیان مساله همراه با موضوعات غیر ضروری و مسایل جنبی و خارج از مبحث. به عقیده بهبودی، کسانی که با فتوای واقعی امام آشنا بودند، به این ترتیب از عمل به آن حدیث تقیهآمیز خودداری میکردند. استاد در این قسمت مثالهای زیادی از روایتها آورده و موارد مختلف تعریض را معلوم کردهاست.
همچنین در مورد حدیث صحیح نزد متقدمان به مساله وثوق صدور از معصوم با قرائنی اشاره میکند که اکنون در دست ما نیست. اما ماحصل آن که روایات موجود در کتب اربعه هست، در اختیار ماست که مشکلات خود را دارد. برای نمونه میتوانید به مقدمه معجم الرجال خوئی نیز مراجعه کنید؛ ذیل عنوان «کتب اربعه قطعی الصدور نیستند». متاخران نیز بیشتر سند را ملاک قرار میدادند و معتقد بودند روایتی صحیح است که سند آن متصل و معلوم باشد به تمام در جمیع مراتب و راویان آن در هر طبقه ثقه، عادل و امامی مذهب باشند. اما بهبودی که در زمره معاصران قرار میگیرد، ملاکهای سختگیرانهتری نسبت به متقدمان و متاخران اعمال کردهاست.
وی چنان که از آثارش برمیاید و گاهی در بعضی قسمتها تصریح کردهاست، هم سند و هم متن را کلمه به کلمه، با دقت، مورد وارسی قرار میدهد. در هر حال، از منظر بهبودی از جایی که معیارهای متقدمان امروزه در دست ما نیست، با هر ملاکی که ما به آن دسترسی داریم، بعضی از احادیث متقدمان را نمیتوان قبول کرد. از جمله این احادیث میتوان به احادیث عددیه اشاره کرد. این احادیث آنقدر زیاد است که شاید بتوان گفت که تواتر معنوی دارند و دو قرن از اواخر قرن دو تا اوایل قرن پنجم، مردم بر اساس احادیث عددیه روزه میگرفتند؛ زیرا بزرگان آن زمان مانند شیخ مفید در جوانی، ابنقولویه، کراجکی، ابنبابویه و کلینی بر اساس این دست روایات فتوا داده بودند. یعنی هر سال ماه رمضان سی روز و ماه شعبان بیست و نه روز در نظر گرفته میشد. با هر ملاکی این روایات در کتب الکافی و الفقیه انتخاب شده باشد، از نگاه بهبودی مردود است. وی در مورد ورود این دست روایات به این کتابهای مشهور گمانهزنیهایی کردهاست که در مقدمه چاپ دوم معرفة الحدیث به طور مفصل آمدهاست. به زعم استاد بهبودی، این دست روایات در وهلهی نخست، بر خلاف نص صریح قرآن است که میفرماید با مشاهده ماه رمضان روزه بگیرید.
برخی از مباحث ایشان تبعات کلامی و فلسفی دارد، از جمله معاد جسمانی آیا ایشان این تبعات را ملاحظه کرده بودند؟
حتما ملاحظه کرده بودند و در صحبتهای خود این نظرات را تقریر میکردند، اما راه ایشان از فلاسفه جداست. ایشان قرآن را با قرآن تفسیر میکرد. در مورد روش تفسیر استاد بهبودی در مصاحبههای قبلی با شما، مفصل در این باره گفتهام. به نظرم فلسفه اسلامی خود کلمه و ترکیبهای جدیدی است. ما در مورد هیچ یک از امامان خود، تعابیر فلسفی و سبک فلسفی به معنای امروزی سراغ نداریم. محمدباقر بهبودی اما با روش قرآنی، کاملا با استناد به آیات قرآن، به مباحث کلامی و فلسفی مثل جبر و اختیار پاسخ دادهاند. مقالهی مشیت در همان کتاب معارف قرآنی، در این زمینه کمنظیر است. بهبودی در آن مقاله نشان دادهاست که قرآن چگونه به فلسفهبافیهای مشرکان زمان خود در ارتباط با مساله جبر و اختیار و فلسفهی شرک پاسخ میدهد.
اگر تفسیر ایشان قرآن به قرآن است چه تفاوتی با تفسیر مرحوم علامه طباطبایی دارد.
اگر شما تفسیر ایشان را ببینید خواهید دانست که مفهوم دقیق تفسیر آیه به آیه چیست. ممکن است در تفسیر شریف المیزان بخشهایی بیابید که به هیچ وجه تفسیر آیه به آیه دیده نشود و صرفا تفسیر عقلی ملحوظ باشد. اما در مورد تدبری در قرآن و آرای تفسیری بهبودی این تقیّد بیشتر دیده میشود. اصلا مبنای بهبودی همان جملهی معروف او بودهاست که گفت: امامان گفتهاند ما هر چه میگوییم، از قرآن میگوییم. مقایسهی آیات ناظر به هم و کنار هم چیدن آنها توسط بهبودی در موضوعات مختلف خواندنی است. برای نمونه به مساله خلقت انسان، جعل خلیفه بر روی زمین، مقالههای رجعت، میلاد کوثر، حماسهی عاشورا و مانند آن رجوع کنید.
جزییات آشنایی شما با استاد بهبودی و درسهایی که با ایشان داشتید
در آخرین سال تحصیلاتم در دورهی کارشناسی و در کلاس درس تفسیر آقای دکتر سید محسن میر باقری، با بحث معاد و مسالهی محکم و متشابه، به شیوهی کاملا متفاوتی برخورد کردم. مانند این بود که دریچهی جدیدی از دانستیهای قرآنی به رویم گشوده میشد. همیشه این مسایل که برزخ چگونه است، معاد و بازگشت انسان چه شیوهای دارد و همچنین محکم و متشابه از مسایلی بود که هیچ شرحی مرا قانع نمیکرد و همچنان سؤالهایی بدون پاسخی مناسب، در پس ذهنم باقی میماند. اما آن روز که بحث محکم و متشابه را شنیدم، اتفاق جدیدی در ذهنم رخ داد. پس از اتمام کلاس درس آقای دکتر میرباقری، منبع مباحث را از ایشان پرسیدم و آقای دکتر میرباقری، کتاب معارف قرآنی استاد بهبودی را به من معرفی کردند. وقتی همان شب مقاله محکم و متشابه را کلمه به کلمه، تا انتها، یک جا با اشتیاق زائد الوصف مطالعه کردم، فهمیدم با نویسنده کاملاً متفاوتی روبرو هستم. همان شب با دکتر میرباقری تماس گرفتم و در مورد نگارندهی مقاله سؤال کردم. گفتند نویسنده در قید حیات است. از خوشحالی در پوستم نمیگنجیدم. پرسیدم که آیا میتوانم ایشان را از نزدیک ببینم؟ پاسخ مثبت بود. روزی در همان هفته قرار گذاشتیم و با هم به دیدن استاد رفتیم. بحر عذب فراتی بود که آرامش فراوانی برایم به ارمغان آورد. وی حاصل عمری پژوهش خود را در طول ده سال فشرده در اختیارم گذارد. علاوه بر جلساتی خصوصی و طولانی که در حضور ایشان بودم، در تماسهای تلفنی ساعتها به پاسخ به سؤالهای من و تشریح مباحث میپرداختند. اشتیاق ایشان برای تعلیم از من برای یادگیری بیشتر و غیر قابل وصف بود.
وقتی سوالی داشتم به سان دایره المعارف متحرکی بود و با ذکر جزئیات به شرح میپرداخت. در بیان مطالب علمی خستگیناپذیر بود. ایشان حتی مسائل مرتبط به سوالی که مطرح کرده بودم را بیان میکرد که من نپرسیده بودم. من تنها یک سؤال میکردم اما در یک نشست، بدون اغراق چنان در ضمن جواب به آن سؤال، به بیان مطالب جنبی میپرداختند که پاسخ دهها سؤالی را که حتی فکر من به پرسیدن در مورد آن نمیرسید، دریافت میدادند.
در هر کتابی که میخواندند مطالبی که به ذهنشان میرسید، یادداشت میکردند که هر یک از این یادداشتها میتواند مقالهای علمی-پژوهشی باشد. ایشان در گفتن مطالب علمی ذرهای بخل نداشتند. حتی یافتههای منتشر نشدهی خود را سخاوتمندانه در اختیارم میگذارند تا پس از تکمیل و ویرایش برای چاپ در مجلهها آماده کنم.
استاد بهبودی، کاملا سادهزیست بود. ذرهای اسراف نمیکرد؛ در خوراک، پوشاک، استفاده از لوازم تحریر و منزل، بسیار صرفهجو و با عزت نفس و با مناعت طبع بود. در همه شئون بسیار ساده بود. در امور زندگی به غایت پایبند به امور شرعی. مثلا معتقد بود که بدون مطمئن شدن از رعایت ضوابط ذبح شرعی، نباید هر گوشتی را خورد. سبک نماز خواندنشان هم جالب بود، با هیات لباس دوران پیامبر نماز میخواندند و معتقد بودند که نباید حجم بدن مرد نیز معلوم شود. روی حصیر سجده میکردند تا پیشانیشان پینه نبندد. در خصوصیترین، مهمترین و حساسترین مسائل زندگی من؛ و چنان که شنیدهام سایر شاگردانشان، مشاوری امین، خردمند و خیرخواه بودند. از این رو ما تنها یک استاد آگاه از علم حدیث و رجال و تاریخ و تفسیر را از دست ندادهایم. لحظهای نیست که جای خالیاش مرا آزار ندهد.
یکی از ویژگیهای اخلاقی استاد بهبودی این بود که هیچگاه تعرضی به کسی، حتی به مخالفانشان نمیکردند. اما برعکس در جامعه خصومتهایی شدید و بیاخلاقی علیه ایشان میدیدم که سبب تاثر عمیقم میشد.
از روز فوت ایشان در بیست و یکم بهمن تا آخر مراسم خاکسپاری در قطعه نامآوران بهشت زهرا، باران میآمد. من هنگام دفن استاد، در پایین پایشان، این بیت دهلوی به خاطرم آمد که «ابر و باران و من یار ستاده به وداع/ من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا». با به خاکسپاری استاد بهبودی بخشی از وجود من نیز دفن شد.
در خصوص آثار ایشان که منتشر نشدهاند چه اطلاعی دارید؟
ایشان نظری دارند در خصوص کامل الزیارات ابن قولویه که به اجمال نظر خود را در مورد این کتاب در قسمتهای داخلی جلد کتاب یادداشت کردهاند. مجله مهرنامه درخواست کردند، برای چاپ آن را آماده کنم. این موضوع را با شرحهای بیشتر و ارجاعهای مفصلتر کامل کردم. تز این مقاله آن است که کتاب کامل الزیارات، منسوب به ابنقولویه است و کسی به نام حسین بن احمد بن مغیره بوشنجی شاگرد ابوالقاسم ابنقولویه کتاب را تدوین کردهاست. یعنی همان تشکیکی که در مورد تفسیر منسوب به قمی وجود دارد و من در مقالهای که در جشننامهی دکتر مهدویراد چاپ شد، آن را بیان کردهام، در این مورد نیز وارد است. دلایلی در این زمینه وجود دارد که در مجله نامبرده میتوانید ملاحظه فرمایید.
دست نوشته دیگری دارند در خصوص محارم و حجاب که هنوز نتوانستهام ویرایش و بازنویسی کنم. در خصوص تشهد و سلام در نماز، مسودههای استاد در اختیارم هست که اگر توفیقی باشد، برای چاپ آماده خواهم کرد. در حاشیه عهدین هم مطالعات تطبیقی زیادی وجود دارد. استاد این کتاب را در زمان حیات خود به من هدیه دادند. در بسیاری از قسمتهای حاشیه کتاب مطالبی را که از عهدین به تفاسیر اسلامی راه یافتهاست، آقای بهبودی تنها با اشارهای کوتاه نشان داده است و من تمام مقایسهها و مطالب جانبی آن را یافتهام. مثلا بحث سنگسار زنای محصنه.
به عنوان سوال آخر ایشان را متعلق به چه جریان فکری قرار میدانید؟
آقای بهبودی متعلق به هیچ جریان خاص یا مرسومی نبودند و نشانهاش تاختن جریانهای مختلف فکری موجود به ایشان است. استاد بهبودی معتقد بودند باید به سنت پیامبر اسلام و ائمه بازگشت. از این رو شاید بتوان نام جدیدی برای مکتب خاص بهبودی اختراع کرد. مثلاً بگوییم جریان احیای قرآن و سنت پیامبر اسلام و معصومان علیهم السلام.
گفت و گو از میثم قهوچیان
منبع: ایکنا
افسوس که در دوران حیاتش از جفای تنگ نظران رنج بسیار دید .
یک تسلط کامل دکتر سرشار بر زوایای علمی استاد بهبودی
دوم ادب و ارادت زاید الوصف این شاگرد فرهیخته به استاد مرحومش