خطفقر یا خطکفاف؛ حسین انواری، سرپرست کمیته امداد امامخمینی(ره) گفته است: «خط فقر را بهشکلی که درحالحاضر تعریف میشود قبول ندارم و بهجای طرحکردن خط فقر باید «خطکفاف» را جایگزین کرد، زیرا خط فقر واژهای بیمعناست.»
وی درخصوص منظورش از «خطکفاف» توضیح داده: «خطکفاف میان فقر و غنا قرار داشته و محدودهای است که تعادل برای رفع و تامین نیازهای انسانی مانند نیاز به مسکن، تفریح، تحصیل و... در آن رعایت شده است.»
انواری گفته:««خطفقر مطلق» که درحالحاضر با انجام کارهایی همچون پرداخت یارانه و... در کشور بخشی از آن ترمیم شده و رو به کاهش است»؛ مسالهای که البته آمارها آن را تایید نمیکنند.»
محسن ایزدخواه، کارشناس رفاه اجتماعی در گفتوگو با «شرق» در اینباره گفت: «واژه فقر جزو استانداردهای بینالمللی است و در بسیاری از آموزههای دینی ما هم به آن اشاره شده است. در ادبیات اقتصادی و توسعه از کلمه فقر و استانداردهایی که در این زمینه تعریف میشود استفاده میشود؛ اما اینکه سرپرست کمیته امداد به بحث بومیگزینی در ارتباط با سیاستهای فقرزدایی اشاره کرده است را باید به فالنیک گرفت.»
وی در ادامه با اشاره به سیاست توزیع سبد کالا توسط دولت گفت: «این سیاستی است که برای بهبود وضعیت جمعیتی که دچار تغذیه ناکافی هستند قابلتقدیر است و نه در ایران بلکه در سایر نقاط دنیا هم پیگیری میشود و در آمریکا هم جمعیتی ششمیلیوننفری کوپن غذا میگیرند.»
ایزدخواه در ادامه با اشاره به اینکه درحالحاضر هفتدرصد جمعیت کشور دچار گرسنگی و تغذیه ناکافی هستند، گفت: «این افراد هیچ درآمدی ندارند که شکم خود را سیر کنند و علاوهبر جمعیت هفتدرصدی دچار تغذیه ناکافی، براساس برآوردها 30درصد جمعیت کشور دچار سوءتغذیه هستند. این سوءتغذیه دوکارکرد منفی برای این جمعیت دارد؛ اول اینکه رشد ذهنی این افراد دچار کندی میشود و دوم اینکه سوءتغذیه برای رشد جسمی این افراد هم مشکل ایجاد میکند. وقتی 30درصد جامعه دچار سوءتغذیه است، نمیتواند ریزمغذیهایی مثل ویتامینها را تامین کند و اگر بپذیریم که بالاترین سرمایه جامعه، سرمایه انسانی آن است، آمارها حکایت از آن دارد که 37درصد سرمایه انسانی ما دچار چالش هستند. البته به احتمال زیاد این افراد در مناطق روستایی و عشایری استانهای مرزی و استانهای دارای محرومیت بیشتر حضور دارند.»
این موضوعی است که مورد تاکید سرپرست کمیته امداد هم قرار گرفته است و انواری گفته: «برخی استانها مانند ایلام و سیستانوبلوچستان به علت مشکلاتی همچون جنگزدگی، فقدان اشتغال، عدممناسبسازی زیرساختها و... جزو پرتراکمترین استانها از نظر پوشش جمعیتی و تحت پوشش این نهاد هستند.»
وی در اینباره که سالانه چه تعداد از افراد زیر خطفقر رفته و تحت پوشش کمیته امداد قرار میگیرند، عنوان کرد: «باید در نظر گرفت خطفقر در کجا مدنظر است؟ در شهر، روستا، کویر و یا بین عشایر؟ زیرا شرایط جغرافیایی و محیطی در هر منطقه بسیار متفاوت بوده و این شیوه مطرحکردن خطفقر صحیح نیست، بلکه باید آن را در نقاط مختلف کشور بهطور جداگانه بررسی کرد.»
ایزدخواه در ادامه با اشاره به صحبتهای سرپرست کمیته امداد مبنیبر اینکه نگوییم خط فقر مطلق و بگوییم خطکفاف، گفت: «اسمش را هرچه بگذاریم برای خانوار پنجنفره در تهران خط فقر مطلق 5/2میلیونتومان است، آن هم در شرایطی که هیچ هزینه غیرمتعارفی همچون بیماری، هزینههای درمان یا دانشگاه پیشرویشان نباشد، اگر باشد این افراد از طبقه اجتماعی فرودست هم پایینتر میروند. نکته درستی است که بگوییم خط فقر یا کفاف در سطح استانهای مختلف متفاوت است و میتواند در سیستان پایینتر از تهران باشد یا اینکه با الگوی مصرف زندگی متفاوت شود.»
وی با اشاره به اینکه یکی از وظایف دولتها اندازهگیری خط فقر مطلق است، گفت: «این وظیفه در نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی هم آمده است اما دولت گذشته تا سال91 از اعلام آن طفره رفته بود چرا که تعریف و اعلام خط فقر یکی از شاخصهای اندازهگیری کارکردهای دولت است و اگر خطفقر روشن شود، مشخص میشود که دولتها تا چه اندازه در برنامه رفاه اجتماعی و توسعه اقتصادی که باید در بسترهای عدالت باشد، موفق بودهاند. در خطفقر مطلق حداقل کالری مورد نیاز دوهزارکالری است که باید در کنار بحث مسکن، پوشاک و حملونقل و... دیده شود و براساس اطلاعات سال91 بیش از 33درصد جمعیت شهری و 40درصد جمعیت روستایی زیرخط فقر مطلق قرار دارند که نسبت به دوره قبل تعداد فقرا سه برابر شده و این جمعیت باید در سیاستهای حمایتی مورد توجه قرار گیرند.»
یکی از سیاستهای حمایتیای که درحالحاضر اجرایی میشود مستمریهای پرداختی به مددجویان نهادهای حمایتی از جمله کمیته امداد امامخمینی(ره) و سازمان بهزیستی است. سرپرست کمیته امداد امام خمینی(ره) در این خصوص گفت: مستمری بهصورتی که درحالحاضر پرداخت میشود، عادلانه نیست؛ زیرا بودجهای بهطور متساوی میان نیازمندان توزیع میشود که حدود آن را نیز دولت مشخص میکند. باید در نظر گرفت فرد نیازمند در چه شهر و روستایی و در چه منطقه جغرافیایی زندگی میکند؛ زیرا اصلا عادلانه نیست که نیازمند تهرانی با نیازمند سیستانوبلوچستانی یکی در نظر گرفته شود، هر چند در کنار این مستمریها، خدمات دیگری نیز به این افراد ارایه میشود.