bato-adv
کد خبر: ۲۲۴۶۸۰

نادران، ابتکار و مردم مظلوم

قدرت مظاهری
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۲ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۳
مطلب دریافتی- قدرت مظاهری؛ خبری که دیروز یکباره بر روی سایت‌ها نشست و سریعا هم به خبری سوخته تبدیل شد، بحث مخالفت بهارستان نشینان با تخصیص بودجه شصت میلیاردی برای مبارزه با ریزگرد‌ها بود.

بنابه متن این خبر، آقای تابش پیشنهاد گنجاندن چنین بودجه‌ای را در بودجه سالانه سازمان محیط زیست مطرح می‌کند که آقای نادران و دیگر نادران‌های بهارستان با این توجیه که شاید از این بودجه استفاده سیاسی شود، با این پیشنهاد مخالفت می‌کنند!

کاری به آقای نادران و همفکران دلواپسش که اهمیت ذرات اورانیوم سانتریفیوژ‌ها برایشان بسیار بیشتر از ذرات سمی، آلوده، مخرب و کشنده‌ای است که این روز‌ها ما، والدین کهنسال و بچه‌های تازه سالمان را تهدید می‌کنند، ندارم.

قصدی هم ندارم که یادآورشان شوم بر روی همین صندلی‌های نرم و خوش نشین، روزانه چقدر رانت‌های سیاسی دریافت می‌شود.

اصلا و ابدا هم نمی‌خواهم متذکرشان شوم که روزانه چه مقدار از بودجه‌های مملکت را برای سیاست بازی‌های پوچ و کج و کوله‌ـ که عالمان سیاست به عنوان موضوعی کمیک به آن‌ها می‌نگرند ـ هزینه می‌شود.

آقای نادران و همه نادران‌هایی که این روز‌ها هر چیزی را از پشت عینک دایی جان ناپلئونیشان نگریسته و زندگی و معاش مردم به اندازه ساپورت پوشی چند دخترک نوجوان هم برایشان اهمیت ندارد، این را خوب بدانند که تا همیشه عمرشان بر بالای بام بهارستان نخواهند نشست.

نادران‌ها باید به این نکته خوب توجه کنند که نردبانی را که از آن بالا رفته‌اند، سال‌های سال است که فراموش کرده و نگاهی هم به آن نینداخته‌اند.

نگاه نادران‌ها طی همه این سال‌ها به آسمانی بوده است که خدایی غضبناک با چهره‌ای برافروخته بر زمینیان خیره شده و در پی انتقام از آنهاست. از همین رو نتوانسته‌اند کمی سرشان را رو به پایین خم کنند و مردمی را ببینند که بسان نردبانی محکم، آن‌ها را به همین بام رسانیده‌اند.

 و نیز نمی‌دانند که به قول مولانا:

«نردبان خــــلق این ما و منی سـت... عاقبت زین نــــــردبان افتـــادنی ست
هر که بالا‌تر رود ابلــه تــــــرســـت... کاستخوان او بتــــــر خواهد شکـست»

نادران‌های بهارستان، سالیان دراز است که چشم‌هاشان را بر منشاء تولید ثروت این مُلک بسته و هیچ‌گاه نخواستند اعتراف کنند که ایران ـ بدون جنوب ـ بسان گاو شیرده‌ای است که پستان‌هایش را بریده‌اند و گاو شیرده بی‌پستان چه عقوبتی بجز ملاقات با قصاب خواهد داشت!

نمی‌خواهم از حزب، جناح و دیدگاهی خاص در کشور حمایت کنم. هجوم ریزگرد‌ها و طوفان‌های گرد و خاکی که نفس‌هامان را به بند آورده و چشمانمان را به سیاهی می‌برد، نه با هیاهوی بهارستانیان درمان می‌شود و نه با هلی کوپ‌تر سواری خانم ابتکار!

اگر از‌‌ همان ده سال پیش که ایشان بر مرکب قدرت سوار بودند و در تریبون‌هایشان داد می‌زدند که مبارزه با ریزگرد‌ها به زمان نیاز دارد، برنامه جامعی برای درمان این درد آغاز کرده بودند، امروز کمترین اثرش این بود که برای دفع دائم آن، به گام‌های کوچک تری احتیاج داشتیم و نیاز نبود که سرکار خانم لذت هلی‌کوپتر سواری در منشاء غبار‌ها را با عکاسی از زمین‌های خشکیده و سَبَخ زده تلف کند.

شاید نادران‌ها و ابتکار‌ها بیش از آن چیزی که در ذهن و مخیله ماست، همدیگر و افکار و اذهان همدیگر را بشناسند. شاید با دیدن اشاره‌ای از همدیگر، به کنه ذات و تفکر هم پی ببرند. شاید نیک بدانند که ریال ریال بودجه مملکت با چه دستانی و در چه جیب‌هایی سرازیر می‌شود.

با همه این توصیفات، مردم جنوب نباید هزینه مال اندوزی و رقابت شخصی و جناحی عده‌ای را بپردازند که خوب همدیگر را می‌شناسند.

برای ما اهالی جنوب که با وجود منابع سترگ نفت و گاز و شریان‌های حجیمی که مثل کمربند به دور سرزمینمان پیچیده‌اند، هنوز که هنوز است، داس به دست به سراغ نخلستان‌هایمان می‌رویم و با نجابتی وصف ناشدنی اندکی از این نعمت بزرگ را نیز از خورندگانش درخواست نمی‌کنیم، تاسف بار است که بشنویم نادران یا نادران‌های مجلس، دزدی‌های هزار هزار میلیاردی از منابع خدادادی سرزمین ما را نمی‌بینند اما ثمن بخثی ـ در مقابل میزان اختلاس‌ها ـ را که قرار است به مقابله با ریزگرد‌ها و آوردن آرامش برای اهالی جنوب هزینه شود، چنین رد می‌کنند.

برای اهالی جنوب فرقی نمی‌کند که منابع نفت و گازی که دودش به چشم‌های پیران و کودکانشان می‌رود، چه اتوبان‌هایی را برای رفاه و زود رسیدن اهالی پایتخت به شمال خواهد ساخت. ب

رایشان فرقی ندارد که بدانند چه پنت هاوس‌های تریلیاردی یی برای اهالی سیاست یا وابستگان آنان تدارک خواهد دید.

برای جنوبی‌ها چندان تفاوتی نمی‌کند که بدانند محصول این دودهای سیاه و کشنده، چه رانت‌های چرب و چیلی‌ای را نصیب اهالی سیاست می‌کند.

برای آدم‌های جنوب این نکته مهم است که به آن‌ها و شعورشان توهین نشود. این نکته برایشان اهمیت دارد که با آنان بسان کسانی که چیزی از مناسبات روز دنیا نمی‌دانند، برخورد نشود.

اینکه آقای نادران و نادران‌های دیگر بهارستان با این توجیه که بودجه سازمان محیط زیست به آن‌ها داده شده و چنین مبلغی، اضاف بر آن بودجه است، فقط و فقط برای خودشان توجیه پذیر و منطقی است.

چنین موضوعی برای جنوب و اهالی‌اش که نسل اندر نسل با آلودگی و دود و دم نفت و گاز دمخورند، چیزی شبیه فحش به شمار می‌آید.

بار دیگر هم می‌گویم، روی سخن من با نادران و نادران‌های مجلس نیست. آن‌ها درد جنوب را نمی دانند. صحبت من با نمایندگان جنوب کشور است که باز هم مثل همیشه در صندلی‌های راحتی بهارستانشان به خواب نوشین فرو رفته‌اند و هنگام نطق نادران و نادران‌ها به کشیدن خمیازه مشغول‌اند.

نمایندگانی که همین دوسال پیش برای مبارزه با آلودگی هوای تهران، یکباره از خواب پریدند و با اکثریت آراء به این طرح رای مثبت دادند!

پدرم که نخلستان کوچکی دارد، هر سال حوالی عید نوروز نهال یا نهال‌هایی را به این باغ کوچک اضافه می‌کند و همیشه خدا هم زیر لب به خواندن این شعر سهراب مشغول است: «جای مردان سیاست بنشانید درخت، تا هوا تازه شود»

عید نوروز نزدیک است و باید برای کاشت نهال‌های تازه به کمک پیرمرد بروم. هرچه باشد، او چندین پیراهن بیشتر از من پاره کرده است.

bato-adv
جنوبیها
Kazakhstan
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۴
با سپاس از دلسوزی نگارنده این یادداشت و با تشکر از فرارو که دغدغه مردم مظلوم جنوب را روایت میکند.
foad
Turkiye
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۴
«جای مردان دروغ بنشانید درخت، تا هوا تازه شود»
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۷ - ۱۳۹۳/۱۲/۰۴
احسنت به صراحت و واقع بینی نگارنده مطلب
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv