حمید نجف، عضو شورای مرکزی حزب اسلامی کار - چند شب پیش که از پل عابر پیاده یکی از خیابانهای شهر عبور میکردم، دختر بچهای را دیدم که به شدت در حال گریه بود، دستان سرد و گونههای خیسش نظرم را جلب کرد، دمی در کنارش نشستم و از حال و روزش جویا شدم، دلیل ناراحتیش را پرسیدم.
راست یا دروغ به من گفت که پولهایش را دزدیدهاند، در اشک چشمانش و دستهای نحیف و سردش نشانی از دروغ نیافتم، شاید او هم جز باند گدایان شهر باشد و شبانهروز با همین ترفند، میلیونها تومان را به جیب نامبارک شیادان پایتخت بریزد، اما او تنها یک قربانیست.
او که ناخواسته در این سن کم و در این سرما و در این شبها در میان این همه دود و آلودگیها دست نیاز به سوی انسانهای شاید نیازمندتر از خود دراز میکند یک قربانیست.
او که ممکن است در تاریکی این شبهای سرد مورد هجوم و ظلم افراد ناخلف و بزه کار شهر قرار بگیرد، آیا یک ستمدیده نیست؟
او تنها یک کودک است، هموطن من و شماست، با خانوادهای بدسر پرست و یا شاید حتی بیسرپرست، کدامیک از ما حاضر است در آن ساعت شب و سرمای شدید دخترک خردسال خود را برای کسب حتی درآمدهای نجومی به چنین گرداب خطرناکی روانه کند.
مرهمی بر زخمهای کهنه این کودکان و دخترکان سرزمینمان نیست، جز شانه خالی کردن و پاس دادن و حتی ندیدن و رها کردن، نمیدانم متولی جمعآوری کودکان متکدی این شهر کیست؟
شهرداری، بهزیستی، کمیته امداد، و یا موسسات خیریه خصوصی که چون قارچ در شهر میرویند اما میدانم که باید به داد دل این بچههای دربند رسید.
شاید موازی کاری بین متولیان باعث کم کاری آنان و گسترش این پدیده شوم شده باشد و شاید عدم وجود مدیریت منسجم و شانه خالی کردن مسئولان کار این معضل را به اینجا رسانده باشد.
هر چه هست شهر با وجود این کودکان در گوشه و کنارش چهره خوشایندی ندارد، متولیان باید با شناسایی این کودکان و آزاد کردن آنان از چنگال و اسارت خانوادههای بد سرپرست و یا حتی گروههای مافیایی، سایه دولت اسلامی را بر سر آنان بگشایند و از آنان حمایت کنند، باید به داد دخترکان معصوم این مرز و بوم رسید.
این کودکان جواهرات کف خیابانها و کوچههای این شهرند، باید آنان را دریابیم، بدون شک نادیده گرفتن و چشم فرو بستن ما ظلمی مضاعف و نابخشودنی است.