زن جوانی که ٣ خانه مسکونی به نام خودش داشت، برای ٨٠هزار تومان قربانی جنایتی مرگبار شد.
١٧ آبانماه عوامل انتظامات بازیافت کهریزک، در محل دفن زبالهها به بستهای بزرگ مشکوک شدند. وقتی این بسته مورد بررسی قرار گرفت، ماموران با جسد یک زن روبهرو شدند.
با اعلام این خبر به قاضی کشیک قتل، بلافاصله تیم تجسس راهی محل کشف جسد شدند.
بررسیهای اولیه نشان میداد جسد متعلق به زن جوانی است که شال مشکیرنگی به دور گردنش پیچیده شده بود. تحقیقات نشان میداد مدت زمان زیادی از وقوع قتل گذشته است. با دستور بازپرس پرونده، جسد برای تشخیص هویت به پزشکی قانونی منتقل شد.
رد پای جنایت
با انتقال جسد به پزشکی قانونی و انجام آزمایشهای تشخیص هویت مشخص شد جسد متعلق به زنی ٣٠ساله به نام پریچهر است.
با شناسایی هویت مقتول کارآگاهان جنایی برای کشف راز قتل این زن وارد عمل شدند. ماموران در اولین شاخه تحقیقاتی و اقدامات پلیسی موفق به شناسایی خانواده او شدند.
تحقیقات برای شناسایی عامل این جنایت مرگبار آغاز شد. تا اینکه یکی از بچه محلهای این زن سرنخی طلایی را در اختیار پلیس قرار داد.
این پسر جوان به کارآگاهان گفت: «پریچهر را سالها است که میشناسم. او دختر باهوش و قوی بود. اما از مدتی پیش با یک مرد افغانی ارتباط برقرار کرد. پریچهر ٣ خانه به نام خودش داشت و من از اینکه او با یک سرایدار افغانی وارد رابطه شده بود خیلی تعجب کرده بودم. تا اینکه متوجه شدم او به قتل رسیده است.»
قتل برای پول
همین سرنخ طلایی کافی بود تا کارآگاهان با اقدامات فنی و پلیسی محل زندگی این سرایدار افغانی را شناسایی کنند. تحقیقات نشان میداد این مرد افغانی آخرین نفری بوده که در محله این زن، همراه با او دیده شده است.
با اعلام این خبر و احتمال اینکه قتل در پایتخت رخ داده است، پرونده برای ادامه تحقیقات به دادسرای جنایی تهران ارسال شد. با دستور قاضی بوستانزاده بازپرس شعبه دوم دادسرا کارآگاهان این سرایدار افغانی را دستگیر کردند. این مرد سرایدار که از ابتدا سعی داشت با داستانسرایی کارآگاهان را از مسیر اصلی جنایت مرگبار دور کند وقتی در برابر بازجوییهای بازپرس ویژه قتل قرار گرفت پرده از راز این جنایت عجیب برداشت.
او در اعترافاتش گفت: «از مدتها قبل با پریچهر آشنا شده بودم، روز حادثه من با دوستم که او هم افغانی است در خانه سرایداری بودیم، که پریچهر هم به آنجا آمد. بعد از کمی گپ زدن او از من درخواست ٨٠هزار تومان پول کرد. خیلی عصبانی شده بودم، او وضع مالی خوبی داشت و از طرفی میدانست من در این مجتمع مسکونی یک سرایدار هستم و این پول را ندارم. شروع به فحاشی کرد. در یک لحظه عصبانی شدم، دوستم هم وارد دعوای ما شد. با کمک یکدیگر شال پریچهر را دور گردنش بسته و خفهاش کردیم. سپس جسدش را در داخل زبالههای ساختمان انداختیم تا با خودروی بازیافت به کهریزک منتقل شود.»
با اعترافات این مرد افغانی همدست او نیز دستگیر شد. به دستور قاضی بوستانزاده متهمان با قرار بازداشت جهت بازسازی صحنه جنایت تحویل مقامات قضایی شدند.