مطلب زیر را آقای آرمین عرب، کارشناس ارشد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برای فرارو ارسال نموده است
آلودگی هوا، ترافیک، امنیت، سرعت و... در کلانشهرهایی به مثابه تهران شاید توجیهی باشد برای تردد و استفاده از خطوط مترو. اما به نظر میرسد استفاده از این وسیله نیز مشکلات خاص خودش را دارد و در ایستگاهها و واگنهای این قطارهای درون شهری مسائلی رخ میدهد و یا مشاهده میشوند که در اماکن دیگر دست کم به این شکل نمایان نیستند. ازدحام برای استفاده از پله برقی، هجوم برای ورود به واگنها، عدم رعایت مقررات ایمنی و مشاغل کاذب و غیره از جمله مشکلاتی هستند که میتوان به آن اشاره نمود.
اما مسئله که شاید کمتر به آن اهمیت میدهند، عدم رعایت حقوق خصوصی به طور اخص در داخل واگنها میباشد. به هر روی با نظر به اینکه افراد ناگزیر از سپری کردن زمانی در کنار یکدیگر هستند و علاوه بر آن محیطی همانند مترو که اغلب در زیرزمین عبور میکند و گرافیک محیطی خاصی ندارد و همچنین نمایشگرها و بردهای تبلیغاتی نیز فاقد جذابیتهای لازم هستند، اشخاص میبایست برای فراغت خود دست به نوآوری بزنند.
خوابیدن (چرت زدن)، مطالعه، گپ زدن، گوش فرا دادن به موسیقی و استفادههای گوناگون از تلفن همراه از جمله مواردی هستند که افراد برای گذراندن این اوقات از آنها استفاده مینمایند، اما به نظر میرسد برخی نیز با نظاره کردن فرد دیگر و یا خیره شدن به صفحه تلفن همراه یا کامپیوتر شخصی دیگران به سپری کردن اوقات فراغت خود میپردازند.
نگاه کردن به شخصی دیگر اگر در زمان اندکی باشد شاید مشکلی در بر نداشته باشد اما برخی از مردم مدت زمان درازی به فردی خیره میشوند، که پر واضح است در اینجا منظور از خیره شدن، نوعی نگاه کردنی است که نه از فرط خستگی و سهوا شکل میگیرد؛ بلکه این خیره شدن بیشتر از روی کنجکاوی بیمورد و کاملا تعمدی است که همچنین در بسیاری از موارد از تفاوت ما با دیگران نشات گرفته است، چنانچه بارها مشاهده کردهایم که اگر خانومی وارد واگنی که ویژه بانوان است نشود و به هر دلیلی در قسمت عمومی (نه صرفاً جهت استفاده از آقایون!) بشود، (حتی اگر جایی برای نشستن به وی داده شود) نگاههای عجیبی به وی میشود و حال فرض شود که این خانوم مقداری از لحاظ پوشش با دیگران تفاوت داشته باشد، در آن لحظه است که این خیره شدنها با کنجکاوی عمیقی ادامه مییابد.
گواه بر این است که در واگنهای مخصوص بانوان نیز چنین نگاههایی جریان دارد که به هیچ عنوان امری پسندیده نیست، حال اگر شخصی را (فارغ از جنسیتش) فرض کنیم که موهای سرش ریخته است یا به هر دلیلی بیماری وی در ظاهرش نمایان است، این نگاهها نیز به همان شکل و یا حتی به شکل زنندهتری شکل میگیرد، (صد البته پر واضح است که همه اشخاص چنین کنشی را از خود بروز نمیدهند) اما به نظر میرسد مقدار قابل توجهای از مردم به این حالت رفتار مینمایند.
اما برخی نیز داستانی دیگر را برای سپری کردن اوقات خود به کار میگیرند و با زل زدن به صفحه تلفن همراه شخص دیگری مخصوصا موقع خواندن و یا نوشتن متن پیامکی یا بازی رایانهای وقتکشی میکنند؛ اغلب اینگونه افراد چنان خیره به صفحه نمایشگر شخص دیگری میشوند که گویا اگر تلفن همراه آن را در اختیار داشته باشد کاملا در جریان و چند و چون پیامکها قرار دارد و میتواند به ادامه ماجرا بپردازد، البته شاید هم این روش چندان کژکاردی نداشته باشد! چرا که در صورت خستگی انگشتان شخص ارسال کننده میتواند از کنار دستی خود برای ادامه این پیامکها تا رفع کامل خستگی خواهش نماید تا این پیامکها را بنویسد و ارسال کند.
به هر تقدیر شاید سهلترین و آسانترین راه در راستای معرفی حریم شخصی و برای فرهنگ سازی احترام و رعایت حقوق دیگران استفاده مناسب از همان نمایشگرهای اغلب بیمصرف و تبلیغاتهای نخ نما داخل واگنها و حتی ایستگاههای مترو باشد، چرا که افراد با نظاره این نمایشگرها و گرافیک محیطی هم وقتی را سپری مینمایند و هم آموزشی در راستای آموزشهای شهروندی که مرتبط است با همان فضا و یا مکانی که در آن قرار گرفتهاند میبینند.
پس میمونه کف و سقف مترو.
متاسفانه در زمينه رعايت حريم خصوصي در ايران اصلا كار نشده و اغلب مردم از اهميت اين امر بي اطلاع هستن