فرارو- در فرهنگ عامه، اغلب دهۀ چهارم زندگی (از سی سالگی تا چهل سالگی) را بهترین سالهای زندگی میدانند. جدا از دغدغههای مالی و شخصی دهۀ سوم زندگی و در حالیکه هنوز از چالشهای مربوط به دهههای پنجم و ششم زندگی خبری نیست، دهۀ چهارم را بهترین سن از لحاظ آزادی و مسئولیت میدانند. اما نظر علم راجع به سی و چندسالگی چیست؟
ب
ه گزارش فرارو به نقل از هافینگتون پست، پژوهشها در این باره تصویری از این دهۀ زندگی ترسیم میکنند که دارای مشخصههای ثبات روزافزون و همچنین تغییرات مهم است. برخی از پژوهشها 35 سالگی را بهترین سن دانسته و 33 سالگی را سال شروع خوشبختی و شادی واقعی میدانند. اکثر افراد بالای صدسال، بهترین دهۀ زندگی خود را دهۀ چهارم آن دانستهاند.
در عین حال، برخی پژوهشها اشاره دارند که دهۀ چهارم دورهای برای بحرانهای وجودی، به صدا در آمدن ساعتهای بیولوژیک جسم و افزایش نارضایتی شغلی هم هست.
در زیر آنچه که علم از فراز و نشیبها و خوبی و بدیهای دهۀ چهارم زندگی میگوید آورده شده است.
آغاز و پایان این دهه میتواند دربردارندۀ تغییرات مهمی باشداگر قرار باشد یک تغییر شغلی مهم انجام دهید، به یک شهر جدید نقل مکان کنید، در یک ماراتن شرکت کنید، یا ازدواج کنید، احتمالاً آن را در شرف رسیدن به سی سالگی انجام خواهید داد.
آنهایی که به دهۀ چهارم وارد یا از آن خارج میشوند، به احتمال زیاد نوعی "حسابرسی زندگی" را برای ارزیابی معنادار بودن زندگی و میزان رضایتشان از آن را در مورد خود انجام میدهند. براساس نتایج پژوهشی تازه، ما گرایش داریم تا از صفحههای آخر دهۀهای زندگیمان به عنوان فرصتهایی برای ارزش گذاری مسیرهای زندگی بهره بگیریم و در زندگیمان تغییر ایجاد کنیم. ورود به دهۀ جدید زندگی، الهام بخش جستجو برای یافتن معناست، و میتواند "تصور ورود به یک دوران طلایی جدید" را به ما القا کند. پژوهشگران این مطالعه را با مشاهدۀ رفتار 9ایها (29 سالهها، 39 سالهها، 49 سالهها،...) انجام داده بودند.
پیش به سوی پیشرفتهای شغلی
در حالیکه دهۀ سوم زندگی بیشتر معطوف به درس خواندن، بیکاری یا کار بدون شایستگی، انتخاب مسیر شغلی، و اضافه کاری برای بالا رفتن از نردبان ترقی است، دهۀ چهارم بیشتر معطوف به لذت بردن از موفقیت شغلی و مالی است.
ما بین 30 تا 39 سالگی، دورهای برای فرازهای شغلی است. بر اساس نتایج تحقیقات payscale.com، زنان سیوچند ساله به طور میانگین در 39 سالگی میتوانند منتظر اوج رشد دستمزد خود باشند. بر اساس مطالعهای که در مورد نوآوران علمی و برندگان نوبل انجام شده است، احتمال اینکه هنرمندان و دانشمندان در سالهای انتهایی دهۀ چهارم زندگی به موفقیت بزرگ خود دست یابند، بیشتر است. پژوهشی که در سال 1977 انجام رسید، نشان میدهد که برندگان نوبل فیزیک در زمان پژوهشی که نوبل را برایشان به ارمغان آورده، به طور میانگین 36 سال داشتهاند، سنی که برای برندگان نوبل شیمی 39 سال است.
اگر از مسیر شغلیای که انتخاب کردهاید، راضی نیستید، احتمالاً احساستان در مورد کارتان بدتر خواهد شد. برخی تحقیقات نشان میدهد که سیوچندسالهها کمتر از سایرین از شغل خود رضایت دارند.
شخصیتتان احتمالاً تغییر چندانی نخواهد کرد
ویلیام جیمز، روانشناس قرن بیستمی و استاد دانشگاه هاروارد، زمانی گفت که پس از سی سالگی، شخصیت "مثل گچ سفت میشود." او معتقد بود که شخصیت با فرارسیدن بزرگسالی شروع به ثبات یافتن میکند. برخی پژوهشها این باور قدیمی را تایید میکنند.
ویژگیهای شخصیتی ما، حداقل تا حدی، تحت تاثیر ژنتیک ما تعیین میشوند. اما از کودکی تا بیستوچند سالگی، شخصیت ما دستخوش تکاملی اساسی میشود، و با نزدیک شدن به سی سالگی از سرعت این تغییرات کاسته میشود. اگر چه ویژگیهای بنیادی شخصیتی پس از عبور از مرز سی سالگی تغییر چندانی نمیکنند، اما این بدین معنی نیست که ما نمیتوانیم همچنان خود را به چالش بکشیم، متفاوت از شخصیتمان رفتار کنیم یا از نظر شخصیتی رشد کنیم. بلکه همزمان که زندگیمان ثبات بیشتری مییابد، شخصیتمان نیز به ثبات بیشتری میرسد.
پاول کاستا، روانشناس شخصیتی، در این زمینه میگوید: " پس از سی و سیوپنج سالگی، دیگر شاهد دگرگونیهای بسیار بزرگی که از اوایل کودکی تا اوایل بزرگسالی شاهدش هستید، نخواهید بود. همچنان تغییرات شخصیتی ممکن است بروز کنند، اما شدت آنها به نسبت تغییرات شخصیتی مراحل قبلی زندگی بسیار کمتر است."
ممکن است دچار افسردگی پیش از میانسالی شوید
هر دههای از زندگی بحران خاص خود را دارد و دهۀ چهارم نیز مستثنا نیست.
بحران ربع زندگی، پیشدرآمدی بر بحران میانسالی است که ممکن است از میانۀ دهۀ سوم تا میانۀ دهۀ چهارم زندگی در فرد بروز کند. اما معمولاً در سی سالگی در فرد ظاهر میشود. به طور کلی احساس در جا زدن در یک شغل یا رابطه به این برهۀ اضطراب وجودی و پرسشگری دامن میزند.
الیور رابینسون، روانشناس بریتانیایی، در این زمینه میگوید: "این مسئله باعث میشود که فرد حس کند از بیرون یک طور آدم است، ولی در واقع از درون آدم دیگری است، و این موضوع به اختلاف میان رفتار شما با حس دورنیتان نسبت به خود دامن میزند."
رابینسون توضیح میدهد که این احساس در فرد باعث ایجاد شوق به تغییر و یافتن نقشهای برای خروج از وضعیت فعلی میشود. ممکن است این فرآیند دشوار باشد، اما در نهایت ارزشش را دارد: هشتاد درصد بزرگسالانی که رابینسون مورد مطالعه قرار داده نگاهی مثبت به بحران میانسالی خود داشتهاند.
خوشحالی واقعی تازه شروع میشود
وقتی که از بحران ربع زندگی گذر کنید، زمان آن است که واقعاً از زندگیتان لذت ببرید. یک بررسی در سال 2012 نشان میدهد که هفتاد درصد بالای چهلسالههای بریتانیایی که در این بررسی حضور داشتهاند گفتهاند که تا قبل از سیوسه سالگی واقعاً شاد نبودهاند.
بیش از نیمی از پاسخدهندگان گفتهاند که زندگی در 33 سالگی لذتبخشتر است، 42 درصد گفتند که در این سن نسبت به آینده خوشبینتر بودهاند، و 38 درصد گفتهاند که در این سن کمتر از گذشته استرس داشتهاند.
دانا داوسون، روانشناس و یکی از نویسندگان این تحقیق، میگوید: "سن 33 سالگی زمانی است که فرد سادگی و خامی کودکی و دمدمی مزاجی سالهای نوجوانی را کنار گذاشته، بدون اینکه انرژی و شوق سالهای جوانی را از دست بدهد. در این سن معصومیت فرد از دست رفته، اما دریافتمان از واقعیت با یک حس امیدواری قوی مخلوط میشود، و روحیۀ "من میتوانم" را در فرد پدیدار میکند، که باور داشتن نسبت به استعدادها و قابلیتهایمان."
براساس یک بررسی دیگر که در بریتانیا صورت گرفته، ما بهترین توازن را میان کار و زندگی در سن 34 سالگی برقرار میکنیم و در 38 سالگی به خرسندی واقعی میرسیم.
از بخت بد هر کی هم نمی خواد بمیره میمیره ،ولی من نمی میرم!
به افتخار همه دهه شصتی ها تمام قد بایستید و دست بزنید