مطلب زیر را آقای سعید بگنظری، سردبیر هفتهنامه آلامتو نوشتهاند:
آب، سیمان، ماسه، آجر، بیل، فرغون و... این یعنی با احکام متعدد و رنگارنگ قهرمانی کشوری و آسیایی هم میشود، کارگری کرد و ساختمان، پل و دیوارها را به کمک دیگران ساخت و با روزی ۳۰ هزار تومان، روزی خانواده را درآورد، حتی اگر قهرمان کشور باشید.
سالهاست درد یتیمی را با گوشت، پوست و استخوانش لمس کرده و نانآور خانواده است. میدان سعدی ایلام و کارگران کیسهبه دوش و پرشمارش، تقریباً هر روز شاهد حضور محمود هستند؛ اگر موفق شود که در بین آن خیل جمعیت به کارگری برود، تا ۵ بعداز ظهر کار میکند و بعد بلافاصله برای تمرین به باشگاه میرود و تا پاسی از شب برای ورزش قهرمانی استان تلاش میکند. روز بعد، میدان سعدی و باز روز از نو، روزی از نو. این چرخهٔ تکراری و خستهکننده (البته برای ما) یعنی زدن رکوردهای گوناگون و کسب قهرمانیهای ممتد در کشور و افزودن مدالهای خوشرنگ به ویترین ورزش استان.
با همین شرایط نامساعد مالی، آنقدر در این سالها وزنهها را بالا و پایین برد که مقامهای متعدد اول تا سوم کشور را کسب و در همین ماه گذشته مدال خوشرنگ نقره مسابقات پاورلیفتینگ آسیا را بر گردنش انداختند و روی سکوی دوم مسابقات آسیایی امارات ایستاد و حالا چندین مدال درون و برون مرزی طلا، نقره و برنز دارد.
محمود عبدالهی ۲۳ ساله، زاده و ساکن ایلام؛ خانهٔ پدریاش را فروخت تا خرج اعزام به مسابقاتش کند و اکنون اجارهنشین است؛ یکبار هم به خاطر نامهربانیهایی که در استان با وی صورت گرفت، از استان چهارمحال بختیاری پا به رقابتهای قهرمانی نوجوانان کشور گذاشت که موفق به کسب مقام نقره شد. اما پس از آنکه از سوی دوستانش سرزنش شد، تصمیم گرفت که علیرغم نامهربانیها، تنها و تنها برای این دیار بجنگد و مقام کسب کند.
حالا او در سن ۲۳ سالگی هم قهرمان پاورلیفتیگ کشور است و هم در خیابانهای شهر سیمان، گچ و آجر جابجا میکند و پول میگیرد و نان میخورد و خانوادهاش را سیر میکند. ولی دلش بزرگ است، زندگیاش را سخت میگذراند، سخت روزی در میآورد، سخت ورزش میکند، سخت قهرمان شده، سخت این مدالها را به دست آورده، اما قدر سختی کشیدنهایش را نمیدانند. حتما نمیدانند که محمود همچون سایر ورزشکاران کشور، درآمد چند میلیونی در ماه ندارد و با کارگری هم خرج خانه را میدهد و هم کرایه خانه را.
و وقتی با ما از سختیها و افتخاراتش میگوید نه ذرهای زیاده خواهی در حرفهایش هست و نه خواستههای غیرمنطقی دارد، فقط یک انتقاد دارد، اینکه به ورزشکاران استان آنطور که شایسته و در شأن آنهاست، رسیدگی نمیشود. اینکه مسئولین استانی در مراسم استقبالش میآیند و مصاحبه میکنند و قهرمانیاش را به پای مدیریت خود مینویسند، اما پس از مراسم استقبال دیگر هیچ نشانی از او نمیگیرند و تنها شریک خیر او هستند...
محمود عبدالهی میگوید: »ای کاش مسئولین همان اندازه که در مراسم استقبال از قهرمانان، برای مصاحبه با دوربین صدا و سیما تلاش میکنند (بلکه اینگونه زحمات را به پای خود بنویسند و جزو افتخارات خویش به حساب آورند)، یک هفته پس از استقبال هم به فکر قهرمانان استان باشند.»
وی از مسئولین خصوصا استاندار میخواهد به وضعیت ورزش استان سر و سامان ببخشد و از قهرمانان استان حمایت کنند تا بلکه شاهد افتخارآفرینی بیشتری از سوی این قهرمانان باشیم.
عبدالهی اشتغال را مهمترین دغدغه خود و سایر قهرمانان میداند و میگوید: «من هنوز ۲۳ ساله هستم و تا سن ۳۵ سالگی میتوانم در اوج باشم، اگر فکری برای شغلم بشود با فراغ خاطر میتوانم به ورزش قهرمانی بپردازم.»
یادمان باشد برای این دست از جوانان استانمان اگر شغل دست و پا شود و دغدغه نان نداشته باشند، قهرمان میشوند و قهرمان میمانند؛ پس بیاییم با دستهای خودمان قهرمانان را از ورزش کنار نگذاریم و محمودها را خانهنشین نکنیم...