سایمون کوپر، نویسنده معروف کتاب «فوتبال علیه دشمن» یادداشتی درباره فینال جام جهانی 2014 برزیل که امشب میان آلمان و آرژانتین برگزار میشود، نوشته و در آن به نقش پاسهای سریع در تعیین برنده بازی اشاره کرده است:
هر جام جهاني يك قهرمان دارد و در هر تورنمنت نيز يك «شيوه» بازي به پيروزي ميرسد. اين بار، شيوه پيروز «فوتبال متكي بر پاسهاي سريع» بود. آلمان بهترين تيم اين جام بوده است. اگر در ديدار نهايي نيز اين تيم آرژانتين را شكست دهد، مانند دو جام ملتهاي اروپاي قبلي و جام جهاني 2010 تيم قهرمان مجموعهيي است كه شيوه بازيش ردوبدل كردن پاسهاي سريع تلقي ميشود.
البته بايد بگويم كه اين به آن معنا نيست كه عصر دريبل زدن به اتمام رسيده اما اين جام جهاني، خصوصا براي برزيل و انگلستان درسهاي ارزشمندي به ارمغان داشت. يوهان كرويف كه بيشك پدر فوتبال متكي بر پاسهاي سريع قلمداد ميشود، ميگويد: شيوه پاس دادن ژرمنها كه بازيكنانش نيز در فضاهاي خالي مدام در حركت هستند و بازي منطقهاي انجام ميدهند، شيوه برتر اين جام است.
كرويف مينويسد: حتي دروازهبان آنها نيز به خوبي در بازي متكي بر پاسهاي سريع اين تيم حضوري فعال دارد. علاوه بر اين كرويف يكي از طرفداران پر و با قرص توني كروس به حساب ميآيد. در كل تيمهايي كه از شيوه «پاسهاي تند» استفاده ميكنند دو دسته هستند: دسته اول مانند آلمان. درآلمان نيز مانند شيلي روح تفكرات پپ گوارديولا ديده ميشود: مالك توپ و ميدان باش و سپس حمله كن.
دسته دوم تيمهايي مانند هلند يا چلسي ژوزه مورينيو هستند: ابتدا سعي ميكنند حريف مالكيت توپ را در اختيار داشته باشد، صبر ميكنند و به سرعت بعد از در اختيار گرفتن توپ با پاسهاي سريع ديوانهوار حمله ميكنند. به صورت آرماني، آنها تنها سه ثانيه بعد از مالكيت توپ، به سمت دروازه حريف شوت ميزنند.
پاس دادن سريع در ظاهر شايد آسان به نظر برسد اما نيازمند مطالعه و آموزش عميق است. ميتوانيد ساعتها با كرويف هم صحبت شويد و او در خصوص پاسهاي سريع با شما صحبت كند. پاسهايتان را به صورت جانبي ارسال نكنيد. (نكتهاي كه مدافعان برزيل به آن عادت داشتند.)
پاسهاي خود را يك متر جلوتر از همتيميتان بدهيد تا مجبورش كنيد كه حركت كند. وقتي پاس ميدهيد بايد سريع حركت كنيد زيرا پاسكاري مطلوب وابسته به حركت در فضاهاي مختلف است.
پاسهاي خود را مستقيم به سمت جلو ندهيد. شيوهاي كه انگلستان و برزيل (در بازي برابر شيلي) انجام ميدادند. چرا؟ به اين خاطر كه موجب ميشود حريفتان به راحتي دستتان را بخواند.
در عوض با ايجاد مثلثهاي مختلف در زمين، پاسهاي مورب يا قطري رو به جلو بدهيد. پاسهايتان خيلي بلند نباشد خصوصا وقتي كه ميخواهيد از گوشهها براي مهاجمان توپ ارسال كنيد. به جاي اين كار به مانند آنچه در تيم آلمان ديديم با پاسهاي كم ارتفاع سعي كنيد توپ روي نقطه پنالتي فرود آيد.
هرگاه كه توپ را از دست داديد، ديگر بازيكنان بايد سريعا با ايجاد يك توده فشرده فضاهاي خالي را ببندند. آرژانتين در اين كار واقعا فوقالعاده بود. در حقيقت، تمام فوتبال در موقعيتسنجي و جاگيري در مناطق مختلف خلاصه ميشود زيرا ميانگين مالكيت هر بازيكن در هر بازي كمتر از يك دقيقه است.
يك بازيكن دريبلزن ميتواند يك مجموعه متكي بر پاسهاي سريع را به تكامل برساند. كاري كه لئو مسي در بارسلونا انجام ميدهد. دريبل در فوتبال حكم يك نانوتكنولوژي را دارد: گاهي تنها راه باز كردن يك توده فشرده از مدافعان روبهرو، پشت سر گذاشتن يك مدافع از طريق دريبل زدن است.
تيم افسانهاي برزيل در جام جهاني 1970 هم در پاسكاري تبحر داشت و نيز تيمي متشكل از دريبلزنهاي ماهر بود اما امروز، دريبل زنهاي شاخص فوتبال مانند مسي و نيمار در تيمهاي خود علاوه بر دريبل زدن به عنوان خلاقترين و موثرترين بازيساز معرفي ميشوند اما اين روزها دريبل زدن مدافعان مستقيم كار سختي است.
به همين خاطر است كه هر تيمي حداكثر يك يا دو بازيكن دريبلزن در اختيار دارد. در ضمن آنها تنها در صورتي ميتوانند دريبل بزنند كه عده زيادي از همتيميهايشان عقب از آنها باشد. به اين خاطر كه در هنگام از دست دادن توپ، تيم با دردسر مواجه نشود. با اين حال، هنوز هم دريبل زدن موثر است.
چيزي كه ميتواند ناكارآمد تلقي شود اين است كه تيمي متشكل از بازيكناني باشد كه نه دريبل زنهاي خوبي هستند و نه پاسورهاي ماهري؛ نكتهاي كه در تيمهاي برزيل و انگلستان مشاهده كرديم. اگر در تيمتان پاسورهاي متبحر نداشته باشيد، آن وقت موجب ميشود شما به كندي شكل بازي خود را تنظيم كنيد، در نتيجه منجر به اين شود كه حريف با وقت كافي ديوار محكمي را مقابل شما تشكيل دهد.
برزيل و انگلستان بايد شيوه درست «پاسكاري سريع» را بياموزند. البته شكست هفت بر يك برزيل مقابل آلمان ديگر تكرار نميشود. اما بايد قبول كنيم كه برزيل از جام جهاني 2002 تاكنون در هيچ بازياي در جامهاي جهاني عملكرد مطلوبي نداشته است. مشكل آنها ساختاري است. آنها در نيمه نهايي جام جهاني در حالي كه از حمايت تماشاگران خودي بهره ميبردند شكست خوردند.
تيمهاي امريكاي لاتين ميتوانند به فوتبال متكي بر پاسهاي سريع روي بياورند. شيلي و كلمبيا نشان دادند اين كار از كشورهاي اين قاره بهخوبي بر خواهد آمد. تيمهايي كه مشكل ساختاري و مفهومي در پاسكاري دارند سعي ميكنند هنگام شكست، تقصير را بر گردن عوامل روحي و رواني بيندازند.
داستان قديمي شكست فوتبال انگلستان نيز اين بود كه بازيكنان اين تيم با اينكه درآمد هنگفتي دارند اما فاقد روحيه و شور تيمي هستند. اگر اينگونه باشد، پس بايد ادعا كنيم كه مثلا بازيكنان كلمبيا پرشورتر و جنگندهتر از انگليسيها بودند. قضيه اين نيست. نكته اينجاست كه كلمبيا در مدت اخير به خوبي شيوه فوتبال متكي بر پاسهاي سريع را تمرين كرد. حركت در فضاهاي خالي و سپس با جنگندگي و آزادسازي انرژي به سمت دروازه حمله ميكردند. بازيكنان انگلستان نيز قصد پياده كردن چنين شيوهاي داشتند اما به صورت نامنظم و آشفته.