چهارمين نشست «در مكتب هنرمندان معاصر ايران» روز يكشنبه 11 خرداد با محوريت بررسي«شرح احوال و آثار داريوش طلايي» با سخنراني حسين عليزاده، مجيد كياني، ساسان فاطمي و ارشد تهماسبي در حالي برگزار شد كه سالن مملو از جمعيت بود.
در ابتداي اين برنامه حسين عليزاده به عنوان يكي از قديميترين دوستان داريوش طلايي به روي صحنه آمد و گفت: «دقيقا 50 سال است كه از دوستي من و داريوش طلايي ميگذرد. سال 1343 در هنرستان موسيقي براي نخستين بار با هم آشنا شديم و چه خوب است كه زنده هستيم و در زمان حياتمان شاهد برگزاري چنين برنامه بزرگداشتي شدهايم.»
اين هنرمند افزود: «در سال هاي47-46 كه نزد استاد علياكبر شهنازي ميرفتيم درسهاي او تاثير عميقي روي ما ميگذاشت و براي همه عجيب بود كه ما به موسيقي رديفي دستگاهي ايران علاقه نشان ميداديم. خوب به خاطر دارم وقتي آواز اصفهان را از استاد شهنازي درس گرفتيم با چه شوق و علاقهيي براي نخستين بار نخستين تجربه رديفنويسيمان را انجام داديم.»
حسين عليزاده در ادامه با اشاره به مهاجرت داريوش طلايي به فرانسه و تاثير او در معرفي موسيقي ايراني به جامعه اروپا گفت: «امروزه بسياري از افراد با نوشتن نامشان در كنار هنرمندان خارجي سعي در كسب اعتبار دارند در آن زمان بسياري از هنرمندان خارجي افتخار ميكردند كه نام شان در كنار نام داريوش طلايي قرار بگيرد. علاوه بر اين شخصيتهايي در تاريخ موسيقي ايران وجود دارند كه نقششان مقابله با عوامگرايي در حوزه هنر است و داريوش طلايي چنين نقشي در موسيقي ايران دارد و اگر نگاهي به برخي محافل مختلف و تاثيرگذار موسيقي نيز بيندازيم اين عوامزدگي را در آنجاها نيز ميبينيم. اينكه موفق يا نا موفق بودن يك هنرمند را به تعداد جمعيتي كه از كارش ديدن ميكنند نسبت ميدهند يكي از نشانههاي همين عوام زدگي است.»
حسين عليزاده در پايان سخنانش چند تكجمله را كه در معني عوامزدگي نوشته بود، براي حضار خواند: «عوام زدگي يعني عكس يادگاري گرفتن با جنازه هنرمندان، عوامزدگي يعني وقتي به سوال خبرنگار صدا و سيماي درباره استاد لطفي با اندوه پاسخ ميدهي، بگويد «خب استاد حالا يك دهن براي ما بخوانيد.» عوامزدگي يعني وقتي نظر فروشنده سي دي، آهنگساز، مسوولان و دستاندركاران دولتي و صدابردار در مورد موسيقي يك چيز باشد. عوامزدگي يعني بدون ريشه متحول شدن يا در ريشه پوسيدن.»
در ادامه اين نشست مجيد كياني به شرح و بررسي كتاب «نگرشي نو به تئوري موسيقي ايراني» پرداخت و سپس شاگردان داريوش طلايي، بابك راحتي (نوازنده تار) و محمد ميرزايي (نوازنده ني) به اجراي برنامه پرداختند.
ديگر سخنرانان اين برنامه دكتر ساسان فاطمي و ارشد تهماسبي بودند كه هر كدام به تفضيل جنبههاي هنري و تئوريك فعاليتهاي داريوش طلايي را در طول اين سالها مورد بررسي قرار دادند. در انتهاي اين برنامه نيز داريوش طلايي روي صحنه آمد و با بيان اينكه امروز براي من روز مهمي است، گفت: «مهمترين و اصليترين نكته در اين دوران 50 ساله فعاليت در عرصه موسيقي براي من، درك خود هستي و درك خود زندگي بوده است و موسيقي راهي بوده كه من براي درك هستي از دوران كودكي انتخاب كردهام. من از همان سالهاي اول تحصيل در هنرستان در جريان تضادهاي زيادي قرار گرفتم و از آنجا كه ذهن تحليلگري داشتم، نميتوانستم تضادها را بپذيرم.»
طلايي با اشاره به نمونههاي ديگري از اين تضادها در فضاي موسيقايي آن زمان گفت: «من در سال 1370 پس از سالها دوري از كشورم به ايران بازگشتم. در همان سالها كتاب «نگرشي نو به تئوري موسيقي ايراني» را به صورت جزوه نوشتم و گمان ميكردم وقتي به ايران بيايم ميتوانم آن را بسط و گسترش دهم؛ اما متاسفانه آن همه شور و شوقي كه به واسطه آن به ايران بازگشته بودم به دلايل مختلف از جمله كارشكنيهايي كه صورت گرفت از بين رفت.»
داريوش طلايي در انتهاي سخنانش اعلام كرد: «موسيقي ايراني نياز به يك خوانش جديد دارد و اهالي هنر و كساني كه قلبشان براي موسيقي ايراني ميتپد، بايد بدون هيچ حب و بغضي خوانشي جديد از موسيقي ايراني ارائه كنند. موجهايي چون موج غربگرايي كه به ايران وارد شده هيچ كدام به درستي در سرجاي خود قرار نگرفته و به درستي فهميده نشده است. در صورتي كه روح موسيقي ما به عنوان زير بناي فرهنگي كشورمان، روح انعطافپذيري است و همين مساله نيز باعث ميشود كه هميشه زنده باشد.»