رضا ساکی در ایسنا نوشت:
لیلی گلستان: گفتند (ممیزان کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) «سینه» از «دست رد بر سینهاش زد» حذف شود!
بدبختی اینجاست که خود سینه سالهاست بر جای چیز دیگری نشسته است اما حالا خودش هم گرفتار حذف شده است، چون آنقدر جای آن کلمه نشسته که دیگر فقط آن کلمه را متبادر میکند و ممیز هم به درستی نکته را گرفته و فهمیده است که دست رد بر سینه زدن ممکن است دست رد بر سینه زدن نباشد!
حالا فکر میکنید خانم گلستان به جای سینه چه چیزی باید در جمله «دست رد بر سینهاش زد» بگذارد؟ دست رد را جز سینه به کجا میشود زد؟ به سر؟ به بازو؟ به چشم؟ به دل؟ به ابرو؟ به کجا؟ اینطوری که اصلا دست را نباید زد، چون به هر جا بزنی یک مشکلی پیش میآید. حکایت آن بنده خدایی است که رفت دکتر گفت دست به هر جایم میزنم درد میکند، اورژانسی بستریاش کردند، پس از کلی آزمایش و ام آر آی و چه و چه، دست آخر معلوم شد که انگشت اشارهاش در رفته بوده، به هر جا که میزده، انگشتش درد میگرفته است!
پس بهتر است خانم گلستان و دیگران هم بیخیال دست رد بشوند و بهدنبال اصطلاح دیگری باشند که دست نداشته باشد و اگر هم دست دارد، دست در آن اصطلاح به چیزی نخورد. مثلا میتوانند بنویسند: دست رد را به سینه نزد! احتمالا اینطور مشکل ممیزان کتاب حل میشود. یا مثلا بهجای دست به سر کردن هم باید بنویسند دست بر پیشانی نهادن!! حالا وقتی میگویند به افتخارش دست بزنید، چه خاکی به سرمان بریزیم؟
البته در آن مورد هم میدانید که سینه همیشه بهجای فلان کلمه نمینشیند، بلکه مثلا در کتابهای دامپزشکی کلا خودشان را راحت کردهاند و نوشتهاند: عضو شیردهی.