روایتی از اندیشه خالق «برخورد تمدن» ها
فرارو-روز گذشته ساموئل هانتینگتون در سن 81 سالگی در ماساچوست امریکا درگذشت. بدون شک وی یکی از تاثیرگذارترین نظریه پردازان علوم سیاسی و مطالعات استراتژیک است که نظریاتش بازخورد های گسترده ای در جهان داشته است.
او کتاب های بسیاری تالیف کرده است که مهم ترین آنها «برخورد تمدن ها» ، «موج سوم دموکراسی» و «سامانه سیاسی کشورهای در حال گذار» است.
از آثار هانتینگتون چهار کتاب به شرح زیر به فارسی ترجمه شده اند:
-موج سوم دموکراسی در پایان سده ۲۰ ، مترجم: احمد شهسا، ناشر: روزنه
-سامانه سیاسی کشورهای در حال گذار ، مترجم: محسن ثلاثی ناشر: علم
-جالشهای هویت در آمریکا ، مترجم محمودرضا گلشن پژوه و دیگران، ناشر: ابرار معاصر
-چند جهانی شدن- گوناگونی فرهنگی در جهان کنونی (همراه با پیتر برگر ، مترجم: علی کمالی ناشر: روزنه
زندگی
هانتینگتون در ۱۸ آوریل ۱۹۲۷ در نیویورک در یک خانواده مهاجر انگلیسی به دنیا آمد. در دانشگاههای ییل و شیکاگو تا مرحله فوق لیسانس تحصیل کرد. دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه هاروارد گرفت و در همان دانشگاه به تدریس پرداخت.از سال ۱۹۸۹ تا هفتاد سالگی ریاست مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه هاروارد را عهده دار بود.
علاوه بر این ، مسئولیتهای متعدد دیگری را هم بر عهده داشتهاست، از جمله :
• دستیار تحقیقات امور دفاعی در مؤسسه مطالعاتی بروکینگز (۵۳-۱۹۵۲۹
• پژوهشگر شورای تحقیقات علوم اجتماعی آمریکا(۵۷-۱۹۵۴)
• دستیار مؤسسه جنگ و صلح در دانشگاه کلمبیای نیویورک (۱۹۵۸)
• هماهنگ کننده دفتر طرح و برنامه ریزی شورای امنیت ملی آمریکادر دوره برژینسکی (۷۸-۱۹۷۷)
• تحللیگر امور دفاعی و استراتژیک در وزارت دفاع و خارجه آمریکا (از ۱۹۸۵ تا کنون)
• ریاست انجمن مطالعات علوم سیاسی آمریکا (۸۷-۱۹۸۶)
• بنیانگذار و سردبیر مجله «سیاست خارجی» (۷۷-۱۹۷۰)
اندیشه
هانتینگتون شاید یکی از محققان سرمشقی است که دغدغه های عملی را در چارچوب آکادمیک و نظری در آمیخته است. تقریباً تمام آثاری که هانتینگتون تاکنون به نگارش درآورده است به نوعی با دغدغه های منافع ملی کشورش آمریکا در ارتباط بوده است.
پژوهش های او گرچه عمدتاً در مقام و تبیین و تشریح پدیدارهای سیاسی بوده اند، لیکن این تبیین همیشه به نحوی انجام شده است که بتوان از آن توصیه هایی راهبردی نیز برای سیاست مداران خصوصاً آمریکایی استخراج کرد، و به نوعی راهنمایی قابل اتکا، معتبر، و علمی برای عمل سیاسی فراهم ساخت.
بر همین اساس می توان آثار هانتینگتون در چند دهه فعالیت علمی اش را به سه دستۀ اصلی تقسیم کرد. دستۀ اول آثار او در دورۀ جنگ سرد جای می گیرند و بازتاب دغدغه های آمریکای آن دوره هستند.
برجسته ترین اثر هانتینگتون که نمایندۀ آثارش در این دوره است کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی است، که چنان که از نامش پیداست مهم ترین دلمشغولیهای آن ثبات، نظم، و نهادمندی سیاسی در دنیای پس از جنگ جهانی دوم است.
دورۀ دوم فعالیت علمی او را می باید دورۀ گذار بین جهان جنگ سرد و جهان پس از جنگ سرد دانست. این دوره همان دوره ای است که موج سوم دموکراتیزاسیون در آن به راه افتاده و به اوج خود می رسد و تعداد کثیری از نظام های سیاسی غیردموکراتیک جهان از جمله دول بلوک شرق را به اردوگاه رژیمهای دموکراتیک می آورد.
مهم ترین اثر او در این دوره همانا کتاب موج سوم دموکراتیزاسیون است.
دورۀ سوم کارهای فکری هانتینگتون را اما باید بی تردید دوران پس از جنگ سرد و مهم ترین اثر آن را "برخورد تمدن ها" دانست. دوره ای که هانتینگتون با فرارفتن از جریان اصلی در روابطه بین الملل در اظهار نظری غیرمنتظره دیگر نه دولت ها که تمدن ها را واحد اصلی تحلیل روابط بین الملل ارزیابی می کند و سخن از برخورد محتمل آن ها در آینده می راند. اینک با تکیه به مهم ترین اثر هانتینگتون در هر دوره به معرفی اهم نظرات وی در هر یک از سه دوره می پردازیم.
در ادامه این گزارش سه کتاب اصلی او یعنی برخورد تمدن ها ، موج سوم دموکراسی و سامانه سیاسی در کشورهای در حال گذار به طور مختصر بررسی می شوند.
برخورد تمدن ها
براساس نظریه برخورد تمدن ها، بازیگران واقعی صحنه بین المللی دیگر دولت ها نیستند بلکه تمدن هایی هستند که بر اساس امپراطوری های مذهبی ادوار گذشته بنا شده اند. وی تمدن های زنده جهان را اینگونه تقسیم می کند: تمدن غربی، کنفوسیوسی، ژاپنی ، اسلامی ، هندو، اسلاو، ارتدوکس، آمریکای لاتین و در حاشیه نیز تمدن های آفریقایی.
به اعتقاد او تقابل تمدن ها سیاست غالب جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیری های عصرنو را شکل می دهد.
خطوط گسل میان تمدن ها، امروزه جایگزین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد شده است و این خطوط جرقه های ایجاد بحران و خونریزی اند. خصومت هزار و چند صد ساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام و غرب آبستن بروز حوادثی خونین میشود.
در عصر نو صف آرایی های تازه بر محور تمدن ها شکل می گیرد و سرانجام نیز تمدن های اسلامی و کنفوسیوسی در کنار هم رویاروی تمدن غرب قرار می گیرند. در واقع درگیری های تمدنی آخرین مرحله تکامل دیگری در جهان نو است.
نظریه هانتیگتون هوادارن و منتقدان بسیاری دارد. انتفادها به این نظریه از جنبههای گوناگونی صورت گرفته است. برخی از مخالفان، اندیشه هانتینگتون را به کشیدن مرزی خشک و نامنعطف میان فرهنگها و نادیده گرفتن تعامل، درهم آمیختگی و تاثیرپذیری آنها از یکدیگر متهم میکنند.
برخی بر این نکته انگشت میگذارند که چالش و نزاع در درون خود فرهنگها و حوزههای تمدنی بعضاً بیشتر و برجستهتر از چالش آنها با فرهنگهای بیگانه است. آنها در این رابطه، نزاع میان مسیحیان در ایرلند شمالی و یا جدالهای کهنه و نو میان سنی و شیعه و یا دو دستگی میان یهودیان در مفهوم و ابعاد یهودستیزی و ارزیابی متفاوت آنها از نقش و کارکرد دولت اسراییل را مثال میآورند.
یک انتقاد دیگر به نظریه "رویارویی تمدنها" این است که زمانی که به یک تعریف مطلق و غیر تاریخی بسنده میکنیم، و انسانها را مسیحی، مسلمان، و بودائی میخوانیم، فراموش میکنیم که مذهب و فرهنگ خود طی تاریخ، پدیدههائی پویا و متحول بودهاند.
منتقدانی هم هستند که میگویند بر خلاف آنچه که هانتینگتون القا میکند هویت به معنای سرنوشت نیست و هر فردی میتواند هویتهای گزینش شده خود را ساخته و بازسازی كند. به باور این دسته از منتقدان، نظریه رویارویی تمدنها یعنی تبدیل مدل كوچك شده انسان به صورت هویتهای یكتا و بیاختیاری كه در قالب جعبههای تمدن جا میگیرند.
موج سوم دموکراسی
موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم یکی از مطرح ترین کتاب ها در زمینه ی جامعه شناسی سیاسی در دهه های اخیر می باشد. هانتینگتون در این کتاب روند ایجاد و حذف لیبرال دموکراسی در کشورهای جهان را در 3 مقطع تاریخی به عنوان موج های دموکراسی شدن و روند بازگشت به اقتدار گرایی بررسی می کند.
به اعتقاد هانتینگتون کشورهای دموکراتیک عموما در سه برهه از تاریخ در روندی موج گونه یکی پس از دیگری به دموکراسی دست یافته اند.
موج اول:1828-1929م، موج دوم: 1922-1942م، موج سوم: از 1974 تا زمان حاضر. هانتینگتون می گوید بعد از موج های اول و دوم موج های برگشتی هم بوده است که طی آنها تعدادی از کشورهای دموکراتیک شده دوباره به استبداد و اقتدارگرایی بازگشته اند.
هانتینگتون در این کتاب به بررسی علل و عوامل تاریخی موج سوم دموکراسی تا زمان نوشته شدن کتاب پرداخته است که حدود سی کشور را در کام خود فرو بردئه است.
برخی از عوامل مهمی که از نظر او زمینه ورود این کشورها به موج سوم دموکراسی را فراهم کرده است عبارتند از:
1.زوال مشروعیت نظام های اقتدارگرا و بحران ناکارآمدی آنها در تحقق وعده های بزرگی که به مردم داده بودند.
2. رشد اقتصادی کشورهای اقتدارگرا که از یک سو معیارهای زندگی، سطح آموزش، میزان شهرنشینی، گسترش طبقه متوسط و میزان ارتباط با کشورهای پیشرفته و دموکراتیک را افزایش داده، روح دموکراسی خواهی را در میان مردم آن کشورها دمید و از سوی دیگر باعث ناکامی رژیم های اقتدارگرا در مدیریت و نظارت بر اقتصاد پیچیده صنعتی این کشورها شد و ساختار اقتصادی آنها را مستلزم وجود رژیمی دموکراتیک ساخت.
3. تغییراتی که در سیاست های عوامل بیگانه از جمله اتحادیه اروپایی و امریکا در توجه و حساسیت به ارتقای حقوق بشر و دموکراسی در دیگر کشورها به وجود آمد.
هانتینگتون فرآیندهای گذار به دموکراسی را به چهار نوع تغییر شکل، فروپاشی، جابجایی و خیزش های مستعمراتی تقسیم می کند و در مورد هر فرآیند نیز رهنمودهایی جهت تسریع آن به هواخواهان دموکراسی ارائه می دهد.
فرآیند تغییر شکل: هانتینگتون فرآیند تغییر شکل را در حکومت هایی موثر می داند که اصلاح طلبان در خود رژیم اقتدارگرا به شدت نفوذ دارند و افرادی از درون خود رژیم نقش قاطعی در ایجاد دموکراسی دارند.
فرآیند فروپاشی: در فروپاشی برخلاف تغییر شکل اصلاح طلبان در حکومت یا وجود ندارند یا در اقلیت هستند و مخالفان باید از طریق تظاهرات و شورش و اعتراضات باعث فروپاشی رژیم اقتدارگرا شوند. در این فرآین یک خلا قدرت به وجود می آید.
فرآیند جابجایی: این فرایند در رژیم های اقتدارگرا برایندی از دو فرآیند قبلی است، به طوری که در این فرآیند تعادل میان اصلاح طلبان و اقتدارگراها در حکومت وجود دارد و اصلاح طلبان باید از طریق امتیازگیری و مذاکرات مرحله گذار به دموکراسی را تسهیل کنند.
هانتیگتون معتقد است در موج سوم انتخابات در بسیاری از کشورها عامل فروپاشی رژیم های اقتدارگرا بوده است. به طوری که در این کشورها حاکم اقتدارگرا با اطمینان از پیروزی و جهت کسب مشروعیت اقدام به برگزاری انتخابات می کرده و به طور غیر منتظره ای که وی آنرا الگوی انتخابات شگفت آور می خواند، شکست خورده است.
سامانه سیاسی در کشور های در حال گذار
هانتینگتون در این کتاب چگونگی وقوع انقلاب ها را بررسی می کند. وی انقلاب را به خصوص در کشورهای « جهان سوم» و به شیوه ای دورکیمی بررسی می کند.
وی در تعریف انقلاب آن را « تحولی سریع، بنیادین و خشونت آمیز در ارزش ها و اسطوره های حاکم یک جامعه و در نهادهای سیاسی، ساخت اجتماعی، رهبری و فعالیت و سیاستهای حکومتی» می داند.
انقلاب از نظر هانتینگتون در جوامعی رخ می دهد که نوعی تحول اجتماعی و اقتصادی را تجربه کرده اند و فراگردهای نوسازی و تحول سیاسی آنها از فراگردهای دگرگون اجتماعی و اقتصادی آنها واپس مانده است.
وقوع انقلاب یک ویژگی بارز جوامعی است که دستخوش نوسازی هستند و در ضمن یکی از شیوه های نوسازی در آن جوامع است. وی انقلاب را تجلی دیدگاه نوگرایانه می داند. در واقع اساس یک انقلاب بر این نگرش استوار است که انسان قدرت نظارت بر محیط و قدرت دگرگون نمودن آن را دارد و این در حالی است که انسان مسلماً حق این نظارت و اعمال دگرگونی را دارد. بنابراین از نظر وی در یک انقلاب رشد سیاسی جامعه به کمال خود می رسد.
اصولاً انقلاب ها از نظر هانتینگتون در جوامعی رخ می دهد که جامعه شاهد افزایش مشارکت و بسیج سیاسی گروه هایی هستند که پیشتر از صحنه سیاست خارج بوده اند و از سوی دیگر فاقد نهادهای سیاسی لازم برای جذب این مشارکت هستند. در این جوامع «نوسازی سیاسی» رخ داده است، اما «توسعه سیاسی» هنوز واقع نشده است.
می توان یک انقلاب تمام عیار را از دید هانتینگتون، حرکتی در بر گیرنده نابودی نهادهای سیاسی و الگوهای مشروعیت پیشین، کشیده شدن گروه های جدید به صحنه سیاست، تعریف جدیدی از مشارکت سیاسی، پذیرش ارزش های سیاسی نوین و مفاهیم تازه ای از مشروعیت سیاسی، قبضه قدرت به دست نخبگان سیاسی نوپدید و آفرینش نهادهای سیاسی جدید و نیرومند دانست.