باید
خوشپوش باشی و خوشرو، اگر بروروی مناسبی داشته باشی و پوشش متناسبی برای
خود برگزینی، احیانا بوی عطر و اودکلن بدهی که چه بهتر، اینگونه استخدامت
بهعنوان فروشنده در مغازهها و فروشگاههای مجتمعهای تجاری راحتتر و
تقریبا شدنی است.
اگرچه ظاهر زیبا و آراسته، خوشپوشی، برخورد خوب، شکل و شمایل آراسته، کار
در این فروشگاهها را بهعنوان فروشنده، جذاب و دلنشین میکند ولی شرایط
کاری در این حرفه بههیچوجه به مانند ظاهرش، زیبا و جذاب نیست و به معنی
خاص کلمه، «مرد کهن» میخواهد. 12ساعت کار روزانه در هفتروز هفته، نداشتن
تعطیلی آخر هفته برای تفریح و سرگرمی، دستمزد حداقلی، فقدان پاداش و عیدی،
مساعدت و حتی بیمه، تنها بخشی از تلخی و سختی کار فروشندگی در مغازههای
شیک و آراسته بالای شهر است.
مغازههایی که به سختی میشود فروشنده آن را
از صاحبانش تشخیص داد و میان آنها از نظر ظاهری تفکیکی قایل شد. حرفه
فروشندگی برخلاف زرقوبرق فروشگاه و مغازههای مجتمعهای تجاری تهران
بههیچوجه خوشایند و دلنشین نیست و بهگفته محمد، فروشندهای در یکی از
همین فروشگاهها در میدان ونک، تنها علاقه به حرفه فروشندگی و شاید اندکی
اجبار برای گذران زندگی، افراد را به انتخاب این شغل ترغیب میکند.
اگرچه شرایط کاری و میزان دستمزد فروشندهها با توجه به خلقوخو، منش و
روش صاحب مغازه، از فروشگاهی به فروشگاه دیگر متفاوت است ولی در اکثر این
مغازهها دستمزد فروشندهها حداقل دستمزد تعیینشده وزارت کار برای کارگران
بهعنوان پایه حقوق در نظر گرفته میشود و بیشترشدن آن تنها در اختیار
صاحب مغازه و کاملا دلبخواهی است، به گونهای که اگر صاحب مغازهای دلش
بخواهد و حداقلی از انصاف داشته باشد، برای 12ساعت کار روزانه فروشندهاش
مقداری اضافه کار در نظر میگیرد و اگر دلش نخواهد تنها همان حقوق 500 یا
600هزارتومانی را در آخر ماه به فروشنده خود پرداخت میکند.
البته هستند
تکوتوک مغازهداران خوشانصافی که برای بالارفتن حقوق فروشنده خود، آنها
را در درصدی از فروش مغازه شریک میکنند و دستمزدی 900هزارتومانی تا
یکمیلیونتومانی را برای فروشنده خود در آخر هر ماه در نظر میگیرند ولی
این مقدار حقوق ماهانه نیز برای 12ساعت کار روزانه بدون وقفهای برای
استراحت، به نظر عجیب و اندکی غیرقابلباور است. مجید، جوان 22ساله،
فروشندهای در میدان پونک، تحصیلکرده کامپیوتر با ابروهای درهمکشیدهشده و
صورتی متحیر، در واکنش به بیمهشدن در حرفه فروشندگی با لبخند میگوید:
فروشندگی که بیمه ندارد و هیچ مغازهداری فروشنده خود را بیمه نمیکند! تا
به امروز هم نشنیدم که مغازهداری فروشندهاش را بیمه کند یا بازرسی از
اداره کار یا هر اداره دیگری برای بررسی این موضوع به فروشگاه یا مغازه
بیاید.
ساکن تهرانپارس است و از طریق آگهی روزنامه، فروشنده این مغازه
شده. صبحها برای اینکه راس ساعت 9 مغازه را باز کند 7:30 از خانه بیرون
میزند و تا ساعت 10 تا 10:30 شب سر پا به سوالهای بیپایان و گاها بیربط
و نامربوط مشتریان جواب میدهد. دو روز در ماه تعطیلی دارد، هیچ جمعه یا
پنجشنبهای را نمیتواند در کنار خانواده بگذراند، هر روز ساعت 13 تا 13:30
نهار میخورد که هزینهاش بر عهده خودش است و دستمزدش برای هر ماه تنها
600هزارتومان است.
او میگوید: عیدی هم نگرفتم چون نزدیک به پنج ماه است
مشغول به کار شدم و تنها کارت هدیه 50هزارتومانی بهعنوان عیدی یا پاداش
حراج آخرسال از صاحب مغازه دریافت کردم. حامد دیپلمه در ونک، حال و روز
بهتری دارد، نه از تکبر و بدوبیراه صاحب مغازه خبری است و نه از دستمزد
600هزارتومانی. رفاقت دیرینهاش با صاحب فروشگاه موجب شده است پورسانتی کار
کند و برای 12ساعت کار روزانه از ساعت 10 صبح تا 10 شب در حدود
یکمیلیونتومان حقوق بگیرد.
حامد نیز بیمه نیست و از شنیدن سابقه بیمه
تعجب میکند. او نیز از بازرسی اداره کار برای بیمهکردن فروشندهها از سوی
مغازهداران بیاطلاع است. اگرچه از کارش راضی است و فروشندگی پوشاک
مردانه را دوست دارد ولی با این حال از سختی کار مینالد و معتقد است: هیچ
کاری به اندازه کار فروشندگی در مغازه انسان را دچار روزمرگی و پوچی
نمیکند. وقتی تمام ماه را مجبور به کارکردن باشی و برای لحظهای اوقات
فراغت و بیکاری، لهله بزنی دیگر زندگی رنگ و بویش را از دست میدهد.
وحید
با ظاهری آراسته، موهای بلند بستهشده و ریشی آنکادر شده در حال خوردن
صبحانه است. آنطور که خودش میگوید هفت صبح هر روز از کرج حرکت میکند تا
ساعت 9 مغازه را باز کند، نظافت روزانه را انجام دهد و صبحانهاش را بخورد
تا از ساعت 10 صبح فروشش را آغاز کند. 27سال دارد و نزدیک به 10سال سابقه
فروشندگی در پوشاک؛ هم مردانه و هم زنانه.
او برای 12ساعت کار روزانه 750هزارتومان حقوق دریافت میکند و مانند
فروشندههای دیگر، بیمه برایش موضوع غریبی است؛ البته اذعان میکند که بیمه
برایش اهمیتی ندارد و با خنده میگوید: کدام مغازهداری است که فروشنده
خود را بیمه کند یا اداره کار اهمیتی به این موضوع نمیدهد. بااینحال او
عیدی مناسبی در آخر سال دریافت کرده و در مجموع، از شرایط کاری خود نسبت به
تجربههای سالهای پیش راضیتر است.
تجربههای وحید از سالهای قبل با
وضعیت کنونیاش متفاوت است؛ تجربههایی که شاید برای او به خاطرهای تلخ
تبدیل شده ولی برای بسیاری از فروشندگان، شرایط روزمره کاری است. تحقیر،
توهین، بددهنی، توبیخ، کسر حقوقهای بجا و بیجا تنها بخشی از این
تجربههاست که او از سالهای قبل و از دوران کاری خود به یاد دارد.
برخلاف
فروشگاههای کوچک، در پاساژها و مجتمعهای تجاری وضعیت فروشندگان
فروشگاههای بزرگ و برندهای معتبری همچون نایک، آدیداس، بنتون و بعضی دیگر،
مناسب و منطقیتر است. ساعت کاری مناسب، دستمزد بالا، پاداش و مساعدتهای
مالی و احیانا بیمه بخشی از شرایطی است که وضعیت کاری فروشندگان این
فروشگاهها را در قیاس با فروشندگان دیگر متفاوت میکند. بااینحال وضعیت
فروشندگان این فروشگاهها هم با توجه به سلیقه، منش، خواست و دلخواه مدیریت
آن متفاوت است. در مقایسهای ساده به راحتی میتوان دریافت که فروشندگان
برندی همچون آدیداس شرایط کاری مناسبتر و دستمزدهای بالاتری در قیاس با
برندهای دیگر دارند.
سههزار تا سههزارو500تومان برای هر یک ساعت کاری،
تعطیلی یک یا دو روز در هفته و 185 ساعت کار موظفی برای یک هفته، وضعیت
مناسب و قابلتحملی را برای فروشندگان این فروشگاه ایجاد کرده است. آنچنان
که کمتر فروشندهای در شعب مختلف این فروشگاه پیدا میشود که از وضعیت و
شرایط کاری خود ناراضی باشد.