حجتالاسلام غلامرضا مصباحی مقدم نمایندگی سه دوره مجلس شورای اسلامی و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه خود دارد و چند ماهی است به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز هم انتخاب شده است.
با توجه به در صدر بودن اخبار اقتصادی همچون سبد کالا، اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها و ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاوتی توسط مقام معظم رهبری، نظر اکثر رسانه ها به سمت نماینده اقتصادی و کهنه کار مجلس جلب شده بود؛ بطوریکه روزی که برای مصاحبه با مصباحی مقدم به دانشگاه امام صادق(ع) رفتیم خبرنگاران دیگری هم از سایر رسانه ها برای مصاحبه با رئیس کمیسیون برنامه و بودجه به آنجا رفته بودند.
با توجه به آنکه مصباحی مقدم کسوت سخنگوی جامعه روحانیت مبارز را هم بر دوش دارد وقت را غنیمت شمردیم و در سایه سوالهای اقتصادی مواضع سیاسی وی را هم که کمتر به ویژه بعد از انتخابات انعکاس یافته است را جویا شدیم.
از مصباحی مقدم علت اصلی شکست اصولگریان در انتخابات و نقش بزرگان این جریان را در این شکست پرسیدم که پاسخ داد: علت شکست آن بود که ابتدا کاندیداها خود به میدان پریدند و بعد گفتند ما هستیم شما هم بیائید.
وی افزود: اگر کاندیداها خود به میدان نمی آمدند و ابتدا بزرگان اصولگرا به یک الی دو گزینه می رسیدند و بعد آنها به عنوان کاندیدا وارد انتخابات می شدند قطعا چنین نتیجه ای حاصل نمی شد.
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز با اشاره به تلاش جامعیتن برای ایجاد وحدت گفت: پروسه وحدت در جامعیتن طی شد و این دو تشکل در نهایت به دو کاندیدا رسیدند(قالیباف و ولایتی). اما خود کاندیداها پایبند به ائتلاف نماندند.
مصباحی مقدم در عین حال برنده انتخابات را اصولگرا نامید و گفت: اصلاح طلبان نمی توانند رای مردم در انتخابات 24 خرداد را به نفع خودشان مصادره کنند. به عبارتی دیگر رای به روحای رای به اصلاح طلبان نبود. روحانی هیچگاه در طول تاریخ عمر سیاسی به عنوان اصلاح طلب شناخته نشد و عضو هیچ یک از احزاب و ائتلاف های اصلاح طلب هم نبود.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در تعریف از روحانی ادامه داد: روحانی حدود 20 سال نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بوده و از آغاز شکل گیری مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب رهبری در این مجمع بوده است و هرگز به چنین شخصیتی انگ اصلاح طلبی نمی خورد.
مصباحی مقدم در مورد انتقاداتی که این روزها به دولت یازدهم مطرح است به ویژه در مورد مسائل فرهنگی هم گفت: موضع روحانی غیر از اتفاقات و خطاهای صورت گرفته است و وی بارها در محافل خصوصی نسبت به اینگونه اقدامات موضع گیری صریح داشته است.
مشروح این گفتگو بدین شرح است:
* رهبر معظم انقلاب سال 92 را سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامیدند با توجه به اینکه در روزهای پایانی سال هستیم به نظر شما چه میزان حماسه سیاسی و اقتصادی تحقق یافته است؟
حماسه سیاسی حداقل در دو صحنه خود را نشان داد اول در صحنه انتخابات و دیگری در صحنه 22 بهمن.
انصافا در 22 بهمن امسال شاهد افزایش حضور مردم در راهپیمائی بودیم و 22 بهمن رونق خاصی داشت. در این راهپیمائی مردم ایران تنفر و بیزاری خود را از استکبار جهانی با شعار مرگ برآمریکا و اسرائیل ابراز کردند. و این درست نقطه مقابل انتظارات غربی ها بود.
اما حماسه اقتصادی باید گفت هنوز آنچه که انتظار هست تحقق پیدا نکرده است.
* شما اشاره کردید به حضور حماسی گونه مردم در انتخابات 24 خرداد. انتخاباتی که اصلاح طلبان آنرا نه به اصولگرایان تفسیر کردند و اصولگرایان نیز شکستشان در انتخابات را به گردن احمدی نژاد و عملکرد بدی که این دولت با نام اصولگرایی داشت انداختند. تفسیر شما از رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
اصلاح طلبان نمی توانند رای مردم در انتخابات 24 خرداد را به نفع خودشان مصادره کنند. به عبارتی دیگر رای به روحای رای به اصلاح طلبان نبود. روحانی هیچگاه در طول تاریخ عمر سیاسی به عنوان اصلاح طلب شناخته نشد و عضو هیچ یک از احزاب و ائتلاف های اصلاح طلب هم نبود.
روحانی جزء بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز بوده و 5 دوره نماینده مجلس و نایب رئیسی مجلس را در دوران حاکمیت اصولگرایان در کارنامه خود دارد. وی حدود 20 سال نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی بود از آغاز شکل گیری مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب رهبری در این مجمع بوده است و به چنین شخصیتی هرگز انگ اصلاح طلبی نمی خورد.
اما این موضوع را هم باید در نظر داشته باشیم ایشان موفقیتش را هم مدیون نماد اصولگرایان نیست. چراکه هیچ یک از احزاب اصولگرا از وی حمایت نکردند. بنابراین اصلاح طلبان نمی توانند رای به روحانی را یک گام در پیروزی خود تلقی کنند و بنا را بر این بگذارند که گام بعدی را هم آنها موفق خواهند شد.
اینکه کاندیدای اصولگرایان نتوانستند موفق شوند نباید به پای احمدی نژاد گذاشت؛ هرچند که احمدی نژاد حتما در پراکندگی در جریان اصولگرایی مقصر و موثر بود . اما خود تشکل های اصولگرا هم نتوانستند در انتخابات به کاندیدای واحد برسند.
شکست اصولگرایان در انتخابات مرهون عملکرد غیر خردمندانه و غیر سیاسی کاندیداها بود که هریک از آنان بر موضع خود تا پایان انتخابات ماندند و به ائتلافی هم که خود تشکیل داده بودند پایبند نماندند.
اکثریت ملت ایران با توجه به رویکرد مومنانه سالم و صادقی که جریان اصولگرا داشتند از این جریان حمایت می کنند؛ البته گاهی هم ممکن است عملکرد غلط موجب شود از آنان سرباز زده و فاصله بگیرند.
* به عدم پایبندی کاندیداهای اصولگرا در انتخابات اشاره کردید. علت اصلی رفتار کاندیداها و عدم پایبندی آنان به وحدت چه بود؟ چرا بزرگان و شیوخ این جریان نتوانستند وحدت را در این جریان به وجود آورند تا در نهایت به یک یا دو کاندیدا می رسیدیم.
البته همت سران جریان اصولگرایی از جامعه روحانیت و مدرسین این بود که کاندیداها را به فرد واحد برسانند اما نوعی عدم تبعیت از بزرگان این جریان موجب شد افراد سر موضع خود بمانند و تصور کنند که برنده انتخابات هستند.
همین گوش نکردن به حرف پیشکسوتان و کسانیکه نقش محوری دارند موجب تشتت آرا می شود و این اولین تجربه نبود و پیش از این هم این اتفاق افتاده بود.
* در این انتخابات شاهد بودیم آیت الله یزدی به نوعی حمایت خود را از آقای ولایتی ابراز کردند و بر اساس شواهد و گفته ها آیت الله مهدوی کنی به دلیل عدم کناره گیری آقای ولایتی در انتخابات از ایشان دلخور بودند و آقای مصباح هم نظرشان روی کاندیدای دیگری بود و حتی اتحاد در میان بزرگان اصولگرا نیز ناشدنی شده بود.
اگر آیت الله مصباح را جدا در نظر بگیریم چراکه از اول ایشان به دنبال
کاندیدای دیگری بود، در جامعه روحانیت و مدرسین مقدمات برای رسیدن به وحدت
نظر طی شد. صرفا اختلاف این بود که بین دو نفر کدامیک را حمایت کنیم بهتر
است. در جامعه مدرسین اکثریت را آقای ولایتی آوردند ولی در جامعه روحانیت
از میان ولایتی و قالیباف اکثریتی بدست نیامد.
* جامعه روحانیت به دو کاندیدا رسید و جامعه مدرسین نیز آقای ولایتی را انتخاب کردند . نتیجه انتخابات نشان داد این نگاه طیف روحانیت و بزرگان اصولگرایی با آراء مردم فاصله دارد چه در مورد نرسیدن آنان به آقای قالیباف و چه در مورد رسیدن آنان به آقای ولایتی یا گرینه های دیگر. عدم توجه به آراء مردم می توانست تاثیر گذار باشد.
من معقدم که یک اشتباهی در انتخابات رخ داده؛ البته این اشتباه را قبل از آنکه در انتخابات بخواهد صورت بگیرد به آن رسیدم و آن این بود که افرادی پریدند در میدان و گفتند ما هستیم؛ نه اینکه منظر بمانند و به آنان بگویند شما بیایید به میدان. چراکه اگر اتفاق دوم می افتاد اول به فرد واحد می رسیدند و بعد او را محور قرار می دادند رای اکثریت را حتما به دنبال داشت.
آنچه که موجب شد جامعتین نتواند به تصمیم برسد و اگر هم به تصمیم رسید کارآمدی نداشت این بود که افراد آمدند به میدان و گفتند ما آمده ایم؛ یعنی دیگران باید خود را با آنان سازگار می کردند.
حتی از ائتلاف سه نفره سوال شد نظر شما در مورد جامعیتن چیست؟ گفتند سعی می کنیم نظر آنان را هم با خود همراه کنیم. حال آنکه چنین اتفاقی نیفتاد و به عبارت دیگر اعتباری که باید برای پیش کسوتی قائل می شدند، نشدند و با آمدنشان به میدان، صحنه را به هم ریختند و این عیب کار بود.
وقتی افرادی آمدند در صحنه و گفتند ما هستیم، هر یک طیفی از طرفداران پیدا کردند و آن هواداران هم تا آخر ایستادند بنابراین اینها احساس کردند اگر کنار بروند جواب هواداران را چه بدهند و همین موجب شد تا آخر بمانند و سهمشان از کیک انتخابات کوچک شود تا جائیکه خودشان جایگاه یکدیگر را تضعیف کردند و در نهایت رقیب پیروز میدان شد.
این نکته مهم است و در انتخابات بعدی ریاست جمهوری نباید شاهد چنین موضوعی باشیم. این اتفاق در انتخابات 88 و 84 هم رخ داد و 6 نفر به میدان آمدند و گفتند ما هستیم. 5 نفر از این 6 نفر با هم موتلف شدند و به جایی نرسیدند و یک نفر جدای از این ائتلاف به میدان آمد و برد و آنهم پیش بینی شده نبود از این بابت که جریان قابل هدایت از سوی جریان های مرجع نبود.
من معتقدم آن اتفاقی که در سالهای اولیه انقلاب رخ داد و بزرگانی همچون شهید باهنر، مفتح و رجایی به میدان می آمدند و همه با هم زیر چتر این مجموعه گرد می آمدند و می گفتند هر تصمیمی که گرفته شود آنرا قبول داریم و در نهایت تنها یک لیست منتشر می شد و درشت می نوشتند ائتلاف بزرگ اصولگرایان؛ آن راهکار، راهکار موفقی خواهد بود.
قبل از انتخابات ریاست جمهوری به دوستانی که جبهه پایداری را شکل دادند هم گوشزد کرده بودم که دور جدید دور رقابت درون جناحی نیست. اشتباه نکنید که خیال کنید وزن بزرگی دارید و فکر کنید می توانید کاندیدای خود را به کرسی بنشانید؛ نه، این دور اصلاح طلبان به میدان می آیند. گرچه وزن آنان نسبت به اصولگرایان کوچکتر است اما اتحادشان غلبه پیدا می کند و این اتفاق افتاد.
چرا؟ چون تصور دوستان جبهه پایداری این بود که اگر به تنهایی به میدان بیایند برنده خواهند بود، چرا که طرفداران احمدی نژاد از آنان حمایت می کنند و روستائیان هم که یارانه ها را دریافت کرده اند به پشتیبانی آنان خواهند آمد در نتیجه برنده انتخابات هستند. برای من پیامکی در آن روزهای انتخابات آمد که از برنده انتخابات حمایت کنید، منظورشان کاندیدای مورد حمایت خودشان بود! این رفتارها خوشباوری و غیر سیاستمدارانه است.
* شما بر اساس تجربه انتخابات قبلی گفتید که دور بعدی دیگر فضای رقابت درون جریانی نیست. منتقدان فراکسیون رهروان هم می گویند با توجه به وضعیت فعلی آرایش مجلس ثابت شد که ائتلاف با اصلاح طلبان مجلس هم درست نیست. یک افراط را از آن طرف شاهد بودیم که قبل از انتخابات حتی حاضر نبود با سایر اصولگرایان وحدت کنند و موجی دیگر از این طرف داشتیم که به نظر منتقدان فراکسیون رهروان برای آنکه اکثریت را بدست بیاورد بدعتی شکل داد که دیگر برایش مهم نبود که از هر جناحی درون آن باشد . در روزهایی که شاهد هستیم فراکسیونی سومی در حال شکل گیری است و عملا وقتی قدرت بگیرند دیگر نیازی ندارند کنار آقای لاریجانی باشند. فکر نمی کنید باید به این نتیجه برسیم رقابت درون جناحی دوره اش تمام شده و وحدت با هر فرد و جناحی هم دوره اش تمام شده است.
من این اتهام را که رهروان ولایت در صدد ائتلاف با اصلاح طلبان برآمد را قبول ندارم. ما در مجلس فقط 8 نفر اصلاح طلب داشتیم و اینها نمی توانستند فراکیسون تشکیل دهند و به رهروان هم نپیوستند و در جلسات رهروان هم شرکت نکردند. بنابراین قابل قبول نیست که این تعبیر شود که رهروان با اصلاح طلبان ائتلاف کرده باشد.
* اعضای فراکسیون اصولگرایان معتقدند که اصلاح طلبان بی نشان در مجلس زیاد داریم.
شما اسم می گذارید که اصلاح طلب هستند اما خودشان مدعی این نیستند و در آغاز ورود به مجلس خود را اصولگرا معرفی کردند و طبعا سوابقشان هم نشان می دهد که جزء طیف اصولگرا شناخته می شوند؛ بنابراین فراکسیون رهروان ولایت که یک فراکسیون 200 نفره است، خالص اصولگرا هستند.
این موضوع که اخیرا در رسانه ها گفته می شود فراکسیون سومی می خواهد در مجلس شکل بگیرد علاوه بر آن توسط چند نفر نیز مطرح شده است که فراکسیونی تحت عنوان فراکسیون اعتدال می خواهد شکل بگیرد، چندان آوازه ای در مجلس ندارد و آوازه اش بیشتر در روزنامه ها و سایت هاست.
معتقدم چنین فراکسیونی شکل نمی گیرد چرا که اگر تشکیل شود موسوم می شود به فراکسیون مرتبط به دولت و این موضوع برای نمایندگان پذیرفته نیست. به عبارتی دیگر ممکن است کسانی از دولت حمایت جدی کنند اما حاضر نیستند برچسب وکیل الدوله به آنان زده شود. همچنانکه فراموش نمی کنیم چنین فراکسیونی در دوره قبل شکل گرفت که به آنان وکیل الدوله می گفتند و من معتقدم که فراکسیون اعتدال شکل نخواهد گرفت.
* انتخابات ریاست جمهوری تمام شده است و انتخابات مجلس را پیش رو داریم تجربه هم ثابت کرده اولین انتخابات مجلس پس از انتخابات ریاست جمهوری طیف نزدیک به دولت مجلس را در اختیار خواهند گرفت و این خطری است که اصولگرایان را تهدید می کند. تصمیم اصولگرایان برای یک وحدت و انسجام درونی چیست چه اقداماتی برای وحدت صورت گرفته پیشنهاد شما برای سازوکار وحدت چیست. حاج آقای تقوی نیز اخیرا جلسات وحدتی دارند نسبت این جلسات با جامعه روحانیت کدام است؟
من از همین آخر سئوال شما شروع می کنم. آقای تقوی جلساتی را دارند اما این جلسات انتصابی به جامعه روحانیت ندارد و تاکید آیت الله مهدوی هم همین موضوع را می رساند.
این جلسات یک حرکتی است که از سوی آقای تقوی شروع شده و عده ای هم در جلسات ایشان شرکت می کنند که بحث اولیه آن هم انتخابات نیست بلکه ضرورت همگرایی در جریان اصولگرایی است. الان هم بحث انتخابات را زود هنگام می دانم که بخواهیم وارد آن شویم چرا که دو سال وقت داریم و نباید از الان جامعه را مشوش و اذهان عمومی را انتخاباتی کنیم.
* این اقدامات از سوی افراد نزدیک به دولت در حال شکل گیری است اگر اصولگرایان در این زمینه تعلل کنند ممکن است انتخابات را واگذار کنند.
بگذارید اینقدر فعالیت کنند که خسته شوند؛ چرا که جوجه را آخر پائیز می شمارند.
* چندی پیش محمدرضا خاتمی مصاحبه ای با روزنامه اعتماد داشت که در آن مصاحبه تاکید کرده بود ائتلاف اصلاح طلبان با اصولگرایان برای انتخابات مجلس بعید نیست.برخی از کارشناسان هم عقیده دارند جریان اصلاحات با بحران عدم مشروعیت چهره های سیاسی روبروست بنابراین برای ورود به انتخابات به یک چهره موجه سیاسی کع قابلیت عبور از فیلتر شورای نگهبان داشته باشد، ندارند لذا درصدد آن هستند که پشت چهره های معتدل اصولگرایی وارد صحنه سیاست شوند. همچنانکه در انتخابات ریاست جمهوری هم چنین موضوعی را شاهد بودیم. اخیرا نیز صحبت از آقای ناطق نوری است.آیا فکر می کنید آقای ناطق نوری به سمت اصلاح طلبان متمایل خواهد شد.
آقای ناطق نوری یک شخصیت سیاسی مستقل است که در جناح اصولگرایان تعریف می شود و اصلا قابلیت طبقه بندی شدن به حوزه اصلاح طلبان را ندارد. منتهی ایشان یک مقبولیت در میان همه گروهها دارد خصوصا بعد از جریان 88 و تعرض موهنی که به ایشان شد یک عده ای بیشتر به سمت وی متمایل شدند. اما ناطق نوری سیاستمدار بسیار باهوشی است و به سادگی در دام اصلاحطلبان نخواهد افتاد.
* پیگیر این موضوع هستید که دوباره آقای ناطق نوری در جلسات جامعه روحانیت شرکت کند؟
از ایشان دعوت شده و تقاضا هم کرده ایم اما هنوز راضی نشده است.
* آیا در کل ائتلاف اصلاح طلبان با بخشی از اصولگرایان امکان پذیر خواهد بود؟
دیدگاه شخصی من این است که جریان اصولگرایی یک اصول و شاخص هایی دارد که در منشور منتشر شده توسط اصولگرایان هم آمده و به صراحت به آن اشاره شده است. حفظ نظام، انقلاب و پیروی از رهنمودهای امام و رهبری و پیروی از قانون اساسی جزء چارچوب های اساسی این جریان است و اگر این شاخص ها توسط کسانی رعایت نشود ائتلاف با آنان ممکن نیست .
اصلاح طلبان و حتی آنانی که ادعای اصلاح طلبی معتدل می کنند می بینیم که نسبت به بعضی از این شاخص ها اصلا صادق نیستند که یکی از همین شاخص ها ستیز با استکبار جهانی است، یکی از آنها پایبندی تمام و کمال به مبانی دینی و همچنین دفاع از آن و برخورد با کسانی است که می خواهند به این مبانی تعرض کنند.
چگونه ممکن است ائتلاف بین اصولگرایان و اصلاح طلبانی که هنوز موضع شان را به نسبت به فتنه 88 اعلام نکرده اند صورت بگیرد. هنوز گاهی شنیده می شود که می گویند "آن دوره گذشت شما هم بگذرید" که این به نوعی پوشاندن یک حقیقتی است که آن واقعیت تلخ بود و نظام ما را با چالش مواجه کرد و جایگاه ما را در منطقه و جهان به خطر انداخت.
چطور می شود در مقابل اتفاقاتی که روز عاشورا رخ داد و اصلاح طلبان هم هیچ موضعی نسبت به آن نگرفتند چشم بست؟ آیا می شود با کسانی که نسبت به آن واقعه بسیار مصیبت بار سکوت کردند ائتلاف کرد؟ من گما نمی کنم اصلاح طلبان و حتی همان آنهایی که مدعی اعتدال هستند تا زمانی که مواضعشان را نسبت به جایگاه رهبری نظام و همچنین اصحاب فتنه مشخص نکنند ،هیچ گونه ائتلافی بین اصولگرایان و اصلاح طلبان رخ نخواهد داد.
* اخیرا هم نگاهشان متوجه آقای لاریجانی شده و در صددند که خود را پشت ایشان قرار دهند و یا به نوعی وی را به سوی خود بکشانند. نظر شما در این مورد چیست؟
آقای لاریجانی انصافا خیلی خوب به میدان آمده و خیلی محکم موضعگیری کرده است. هم نسبت به فتنه و هم نسبت به اصحاب فتنه . هم نسبت به آمریکا و دشمنی آمریکا و هم اتفاقاتی که در منطقه رخ می دهد. آقای لاریجانی از جمله سیاستمدارانی است که بهترین مواضع را نسبت به سیاست های داخلی و خارجی می گیرد و اگر کسانی که قصد دارند لاریجانی را به سمت خود نزدیک کنند باید بگوییم که آنها باید خود را به لاریجانی نزدیک کنند.
*در دوران حاکمیت اصلاحات آقای لاریجانی بسیار انقلابی بودند و به فضای فرهنگی که دوم خردادی ها ایجاد کرده بودند انتقادات تندی داشت. امروز با توجه به فضای فرهنگی دولت مانند اتفاقاتی که در روزنامه آسمان و بهار افتاد و همچنین حرفهایی که در همدان توسط رضوی فقیه زده شد اولا یک ارزیابی از وضعیت فرهنگی دولت داشته باشید و دوم آنکه فکر می کنید در فضای شبه دوم خردادی که دارد در این دولت شکل می گیرد آیا دوباره یک لاریجانی دوم خرداد را می بینیم یا اینکه رویکردش به دولت نزدیک است.
دولت آقای روحانی را نمی شود از زاویه عملکرد مطبوعات مورد مطالعه قرار داد. اگر مطبوعات از خط قرمزهایی عبور می کنند این را باید به پای کسانی دانست که از خط قرمزها عبور می کنند. آقای روحانی گاهی در خفا و گاهی آشکارا در مورد این مسائل موضع گرفتند پس این مسائل را نمی شود به پای دولت روحانی گذاشت.
بنابراین از این منظر اگر بخواهیم نگاه کنیم آقای لاریجانی مواضع اش در خیلی از جهات شبیه دولت خواهد بود.
*در نقد این رفتارها؟
هم در نقد این رفتارها و هم در مواقع دیگری که دولت نسبت به مسائل داخلی و بین المللی می گیرد . اما این به معنای این نیست که عینا هر مسئله ای که در دولت جریان دارد لاریجانی هم آنها را بپسندد ولی در بسیاری از مسائل با هم همگرا هستند. بنابراین این موضوعات را فعلا باید خطاهای موردی تلقی کرد که از دست دولت خارج می شود و احیانا بعضی ها عرضه اینکه برخورد کنند ندارند.
*اگر توجهی به رسانه های دولتی داشته باشیم مانند روزنامه ایران می بینیم که تعداد تیتر اول آنان در مورد فیسبوک به مراتب بیشتر از مطالبات و دغدغه مردم مانند معیشت و یا حتی شعار هایی که خود آقای روحانی در ایام تبلیغات مطرح می کردند است و یا از آن سمت دغدغه آقای حسام الدین آشنا این است که فضای تبلیغی دولت علیه صدا و سیما باشد. می شود این گونه تلقی کنیم که اصلاح طلبان فکر می کنند خبری است و آقای روحانی هم مانند آقای خاتمی است؟ امروز دغدغه نزدیکان و رسانه های دولت هجمه به صدا و سیما و دغدغه خیلی از مدیران تثبیت جایگاهشان در فیسبوک است. این یک فاصله آشکاری دارد با آن شعارهای اولیه آقای روحانی.
من می دانم این فاصله آشکاری است و شما حرف درستی می زنید. ولی آیا همه اینها را رئیس جمهور می پسندد و یا اینکه مناقشه دارد و نمی پسندد. گاهی اظهاراتی که از سوی رئیس جمهور در برخی از محافل زده می شود حکایت از این دارد که نمی پذیرد.
*در جلسات خصوصی؟
بله آدم گاهی وقت ها حرفهایش را در محافل خصوصی میزند. این گونه رفتارها معنایش این نیست که تمام مجموعه دولت همینطور فکر می کند. اگر ما به شخص رئیس جمهور توجه کنیم اکثرا مواضع ایشان خیلی ناب است. مانند سخنرانی روحانی در جمع نیروهای مسلح. ببینید چطور نسبت به دوران دفاع مقدس و ارزشهای انقلاب اسلامی موضع می گیرد و به مواضع انقلابی تکیه می کند. این خیلی عالی است و باید از رئیس جمهور بدلیل چنین مواضعی تقدیر و تشویق کرد و امیدوار هستیم ایشان همچنان این مسیر را ادامه دهد و از طرفی نیز مراقبت کند که برخی اظهارات خلاف باورهایش در دولت زده نشود.
* با توجهی به اصرار و باوری که در مواضع اصولگرایی آقای روحانی دارید و در همین مصاحبه هم اشاره داشتید که مواضع برخی از اطرافیان رئیس جمهوری به معنای باورهای خود آقای روحانی نیست. اما از طرفی خیلی از شخصیت های سیاسی و از جمله طیف اصولگرایان به چینش کابینه و گزینش مدیران در دولت یازدهم انتقاد دارند که وزنه اصلاح طلبی آن نسبت به اصولگرایی اش سنگین تر است. آیا این مواضع اصولگرایایی رئیس جمهور که شما بر آن اصرار دارید آیا نباید در عمل هم مشاهده شود؟
این انتقاد شاید خیلی دور از ذهن هم نباشد. اما تصور نمی کنم آقای روحانی تحول موضع پیدا کرده باشد. ممکن است واقعیت های اداری و اجرایی کشور شرایطی را بر او تحمیل کرده و از این جهت چنین اتفاقاتی رخ داده است.
* یعنی اعتقاد دارید موضع و تفکرات ایشان جدای از مدیرانی است که در دولت مشغول بکار هستند.
آقای روحانی از اصالت فکر برخوردار است و همچنان آن اصالت فکری اش را حفظ کرده است اما فردی است که نسبت به افراد و گروههای متفاوت از نظر فکر قدرت تحمل دارد.
* این اصالت فکری که فرمودید قابل قبول است و ما نمی توانیم در اوایل دولت اصرار بر این داشته باشیم که این اصالت فکری وجود ندارد اما موضوع این است که آقای روحانی مثلا در 23 تیر 78 سخنرانی قاطعی در دفاع از نظام داشته و یا به عنوان یک مصداق درباره نظر ایشان در حوزه فرهنگ ایشان در اعتراض به فیلم مارمولک که در زمان آقای خاتمی ساخته شده بود گفته بود که زمان شاه هم جرات نداشتند که چنین فیلمی بسازند، اما خوب امروز دغدغه آقای روحانی این است که هنرمند ارزشی و غیر ارزشی نداریم آیا این بدان معنا نیست که یک تفاوتی در تفکرات ایشان نسبت به 10 سال پیش رخ داده است.
البته من این تعبیرات را شنیدم و برایم قابل هضم نبود. نمی دانم چطور تعبیری در اظهارات ایشان پدید آمده که گفته است ما هنرمند ارزشی و غیر ارزشی نداریم. آیا تعریف خاصی از هنر دارند که آن را صد درصد ارزشی تلقی می کنند و آنچه را که خارج از آن است را بی هنری تلقی می کنند؟ شاید چنین باشد.
شاید می خواهد بگوید هنر آن چیزی است که از فطرت بر می خیزد و با فطرت سازگار است و آنچه که خارج از جریان سازگاری با فطرت باشد را هنر نمی داند. از این جهت شاید هنر را تماما ارزشی تلقی می کند و من آن را بعید نمی دانم. اما به هر حال برداشتی که از صحبت ایشان می شود چیز دیگری است.
* اجازه هست که بگویم شما به حکم عقل و سیاست در مورد دولت محتاطانه صحبت می کنید؟
حتما باید محتاطانه نظر دارد؛ چرا که نگاه بدبینانه نیازمند به یک اطمینان خاطر نسبت به آن بدبینی است، اما نگاه محتاطانه اقتضای عقل است. آنهم در شرایطی که هنوز همه واقعیت ها خودش را نشان نداده است.
* شما در دوران احمدی نژاد چه زمان به این یقین رسیدید که باید احمدی نژاد را نقد کنید؟
دوره اول کم کم چیزهایی متوجه شده بودم که آنچه که ابراز می کند را باور ندارد و یا به آنچه را که اعتقاد دارد عمل نمی کند.
*اولین یقینتان کی بود؟
11 روز خانه نشینی.
*آخرین دیدارتان با احمدی نژاد کی بود؟
ما تا روزهای آخر هم دیدار داشتیم.
*دیدار خصوصی چطور؟
نه، از همان زمان به بعد دیگر دیدار خصوصی نداشتم.
* در دیدار خصوصی می شود بگویید چه اتفاقی افتاد و چه روایتی شد؟
من الان حضور ذهن ندارم.
*در دوران 11 روز چه کردید که قائله زودتر ختم شود؟
در آن 11 بعضی از دوستان را وادار کردیم با احمدی نژاد ملاقات و ایشان را از این حرکت منصرف کنند اما خوب نتیجه نداشت. ما حتی به بعضی از دوستانمان در جبهه پایداری گفتیم که شما از نفوذ خود بر احمدی نژاد استفاده کنید و ایشان را برگردانید. خاطرم هست که حاج آقای آقاتهرانی تازه از سفر آمده بود و بعد از ورودش این مسئله را پیگیری کرد. یک جلسه 3-4 ساعته همراه با آقای حسینیان با احمدی نژاد جلسه داشت و وقتی که بازگشت گفت این مدت را فقط احمدی نژاد درد و دل کرد و حرفهای خودش را زد. همان روز خاطرم هست که من به رئیس مجلس تذکری دادم که اگر جایز بدانید جلسه ای داشته باشیم که تمرد رئیس جمهور نسبت به دستور رهبری را بررسی کنیم . تا کی باید تحمل کنیم و ساکت بمانیم؟ که فردای آن روز احمدی نژاد به سرکارش برگشت.
* اگر احمدی نژاد برنمی گشت ممکن بود عدم کفایت وی صادر می شد.
احتمالش بسیار قوی بود.
* در این شش ماه ضرورتی وجود داشت که احساس کنید جلسه خصوصی با روحانی داشته باشید؟
نه.
* این دولت شعارش اعتدال بود اما پس از شکل گیری دولت مبارزه با افراطی گری شعاری است که دولتیان در برنامه های مختلف خود آنرا مطرح می کنند. شعار مبارزه با افراطی گری به همراه قرائت های متفاوتی که از واژه اعتدال می شود باعث شده به هر انتقادی برچسب افراطی گری بزنند.
شعار اعتدال شعار خوبی است و پشتوانه قرآنی دارد ما نباید خود شعار را مورد اعتراض قرار دهیم اما به جا است که آقای روحانی یک تعریف روشنی هم از اعتدال ارائه دهد. ما در دوران خاتمی که دم از اصلاحات می زد آن موقع هم می گفتیم که خوب است خود خاتمی تعریفی از اصلاح طلبی بدهد وگرنه طیف وسیعی از کسانی که مدعیان اصلاح طلبی هستند خود را به این جریان می چسبانند.
هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اصرار من.
مسئله اعتدال هم همین گونه است اگر تعریف درست و دقیقی نشود و رئیس جمهور دیدگاه خود را نسبت به اعتدال روشن نکند افراطی ترین افراد مدعی اعتدال می شوند و خود را در کنار رئیس جمهور می بینند.
*شاید دولت با عدم تعریف روشن از واژه اعتدال در صدد این است که افراد بیشتری را همراه با خود داشته باشد تا رای بیشتری کسب کند.
دوره انتخابات گذشته است و تا سه سال دیگر خبری از انتخابات نیست. بنابراین نباید روشی که رئیس جمهور قبل داشت و تمام دوره خود را تبلیغات انتخاباتی تلقی می کرد را در دولت روحانی هم شاهد باشیم. تصور هم نمی کنم رئیس جمهور چنین نگاهی داشته باشد.
اما از این موضع عدم شفافیت ممکن است کسانی سوءاستفاده کنند و کسانی که مصادیق افراطی گری در جناح چپ هستند مدعی نقطه مرکزی اعتدال می شوند و آنها حدود اعتدال را تعریف می کنند.
پس باید با ما کنار بیان و سازش کنند .
از تندروی و تندروها بیزاریم .
همه حرفهاي ايشان به كنار واقعا من هر چي فكر كردم معني اين جمله رو نفهميدم! شما اگر فهميديد برداشتتان رو به من بگيد.