مطلب زیر را آقای امین میرزایی به سایت فرارو ارسال نمودهاند:
یکی از آفات اصولگرایی، محافظه کاری بیش از حدّ است.اگر اصلاح طلبیِ لجام گسیخته به شکستن حرمتها می انجامد ، اصولگرایی کورکورانه دست و پای عامل را می بندد. حکایت من و یکمی از سایتها، همین است. گرهی را که می شد با دست تدبیر بازکرد ، چنان پیچانده اند که ملوانان زبده از عهده بازکردن آن بر نمی آیند.
چند روز قبل مطلبی نوشتم و برای سایتی ارسال کردم. گمانم بر این بود که همان مختصر رافع دعواست و کار به گیس و گیس کشی نمی کشد. امّا انگار جماعت روزنامه نگار عادت دارند که از کاه کوه بسازند و مشکلی را که با تدبیر قابل حلّ است به دست باد بسپارند. یک روز بحث از کراوات فلان مشاور رئیس جمهور کار دستشان می دهد، و روز دیگر خیابانهاشان صحنه درگیری این و آن قوم شاکی می گرددد.
کار وقتی بالا می گیرد که بختیاریان محترم یادشان می رود که "ثریا اسفندیاری" و" شاپور بختیار" هردو بختیاری بوده اند. امّا محافظه کاری کار دست این نویسنده می دهد و کلّهم اجمعین این استدلال را به تیغ تیز قیچی می سپارد. یادشان می رود که ابوجهل عموی پیامبر است که جاهل خواندن او کسی را به خیابان نکشانده است. یادشان میرود که عبدالله و ابوطالب و حمزه و ابولهب برادرند ، امّا "تبّت یدا ابی لهب" قرآن ربطی به آن سه تای دیگر ندارد. یادشان می رود که عموی امام عصر روحی فداه ، "جعفر کذّاب" است که فرزند و برادر و عموی معصوم بودن مصونیتی برایش نمیآورد. آن سایت عزیز امّا ، بدون یادآوری این نکات ، به آقای ضرغامی مدد می رساند که سریال تبریزی را به بهانههای واهی به مُحاق بکشاند.کمال تبریزی باید از مردم "اردکان" سپاسگزار باشد که به سبب اردکانی خواندن یک تودهای ، سید محمّد خاتمی و دکتر داوری را به جان او نینداخته اند.
یک دو جین سریال مذهبی از این و آن شبکه تلویزیونی پخش می شود و عزیزان تازه به صرافت می افتند که "درویش"، چهره اهل البیت را به نمایش گذاشته است.آقای سلحشور که از منتقدان فیلم درویشند چهره ایّوب و یعقوب و یوسف و جبریل امین را به تصویر می کشند، امّا اعتراضی برنمیخیزد. اردلان شجاع کاوه همزمان کمدی و جبرئیل را به نمایش می گذارد، امّا کسی اعتراض نمیکند. عیسی علیه السلام را در قالب سیمای ترسناک فلان بازیگر نمایش میدهند، مدّاحی به خروش نمی افتد. اگر نشان دادن اهل بیت مورد ایراد است، نشان دادن سایر ذوات معصوم همین حکم را دارد.
مدّاحان محترم از نمایش چهره نامناسب حضرت "قاسم" گله دارند، مدّاح محترمی از زیبایی فوق العاده حضرت قاسم علیه السّلام سخن گفته اند و از اینکه ابا عبدالله -علیه الصلوة و السلام -چهره قاسم را از شدّت زیبایی می پوشانده اند .چرا مدّاحان محترم ، بارقه ای از این زیبایی را خود به نمایش نمی گذارند یا از جناب سلحشور نمیخواهند که صدای زنگدار یوسف را، به صدایی بم و گیرا و گویا بدل کنند؟! اگر گلهای هست - که هست - به طریق اولی متوجّه تعزیه است. متوجه مردان تنومندی که با پوشیدن حجاب، نقش زینب را بازی می کنند. منتقدان محترمی که از پخش صدای زینب کبری در "رستاخیز" آشفته اند، درباره پخش صدای ثامن الأئمّه در هیبت "فرّخ نعمتی" چه نظری دارند؟!
منتقد محترمی از تحریفات "رستاخیز" سخن گفته اند. آقای سلحشور یادشان رفته که در اثر خود دچار چه تحریفاتی شدند؟! زلیخای جوانِ حرمسرایِ فوطیفار به پیرزنی فرتوت تغییر ماهیت داد تا دست آخر به روایت مجعول برخی آثار ادبی جوان شود، یا فاصله چهارصد ساله بین آمن هوتب و یوسف (به اصطلاح من درآوردی ذبیح الله منصوری از کتاب مجعول "والتاری" - یوزارسیف!)، که به همّت سیاهچاله فضایی جناب سلحشور در زمان واحد مجتمع شدند!! از تبلیغ فرقه کیسانیه - معتقدین به مهدویت محمّد بن حنفیه - در سریال مختار ثقفی چیزی نمی گویم. منتقدان تنها با نمایش چهره ابوالفضل العبّاس مشکل داشتند!!
سخن دیگر نکته ای ظریف و دین پژوهانه است. مورد خطاب من در این بخش، آن دسته از منتقدان عالمی ست که از سر دلسوزی و آگاهی از اثر ناقص "درویش ایراد گرفته اند. امّیدوارم تجربه سه دهه دین پژوهی و آشنایی با فقه و حکمت و عرفان دینی به کارم بیاید و سخن این طلبه همیشگی را به گوش مراجع محترم برساند.
حضرات آیات عظام و علمای اعلام می دانند که جبرئیل امین در صورت "دحیه کلبی" - مرد خوش چهره مکّی- بر نبی مکرّم اسلام نازل می شدند و آن حضرت، جز چندباری آن بزرگوار را به چهره حقیقی و ملکوتی خود ندیدند. اگر تمثّل جبرئیل امین- بر پیامبر- به صورت "دحیه کلبی" و- بر مریم عذراء سلام الله علیها- به صورت "بشری سَوی" جائز باشد، امکان برداشت فقهی مبنی بر جواز نمایش چهره معصومان به صورتی مَجازی وجود دارد.اگرچه بین مثال و مُمَثَّل تفاوت فراوان است.
در نوشته ای که سانسور شد، گفته بودم که اصل کراوات به معنی "خراسان" است. خراسانیهایی که از فراز دریای خزر به اروپا مهاجرت کردند، دستمال گردن خود را با خود بردند. اسلاوهای "کرواسی"،صادر کننده این "کراوات" بودند و چنین شد که فرانسویان و سپس انگلیسیها، آن را آنکادره کردند. نوشتم ، که در سال 57 ، اکثر انقلابیون کراواتی بودند. چه آنها که - مانند دکتر یزدی - از آمریکا آمده بودند ، و چه آنها که - مانند آقای اعتمادیان- ریاست جامعة الصادق - واحد اقتصادی مربوط به دانشگاه امام صادق را بر عهده گرفتند. شدّت محافظه کاری تاب نیاورد و از بیم شورش مخالفان کراوات ، نوشته نیم بند این حقیر را سانسور کرد. درست مانند سانسور دُمِ قبا ، که مسلمانان مهاجر به "پروس" مرتکب شدند و با افزودن پسوند تصغیر "شِن" در زبان آلمانی ، کاپشن( قباچه) را آفریدند !
علی ایّ حالٍ ، تکلیف من با آن سایت روشن نیست. اگر اصولگرایی این است، من اصولگرا نیستم.
اگه کسی متوجه شد راهنمایی کنه.
بختیاری ها جلوی توهین و تحریف تاریخ رو گرفتن. لازم نیست مردم رو با بختیاری ها در بندازید، مردم خودشون بلدن قضاوت کنن.
یادشان می رود که یک فیلم ذهنیت ها را تغییر می دهد.
یادشان می رود خودشان بخاطر یک کاریکاتور چه کردند.
یادشان می رود "بختیاری ها" جمع است نه مفرد.
یادشان می رود که یک فیلم تا به مرحله پخش درآید هزار فیلتر را رد می کند که تصویب فیلمنامه اش خود مصیبتی است اما یک کیلومتر توهین در یک سکانس...!
فقط صحبت شما رو اصلاح کنم: ابوجهل عموی پیامبر(ص) نیست.
بهتره اصلاح کنید که کسی کل نوشته شما رو به بهانه همین یک جمله نکوبه