bato-adv
کد خبر: ۱۷۹۶۳۰

بحران دستمزد: قرائت های ضد اوبامایی در ایران

تاریخ انتشار: ۱۸:۲۸ - ۲۰ بهمن ۱۳۹۲
میکائیل جلالی؛ رئیس جمهور ایران چهارشنبه  شب برای مردم ایران سخن گفت. حتی در اتفاقی نادر و البته تقدیربرانگیز به سبب اشکلات  پیش آمده در توزیع  سبد کالا عذرخواهی کرد و عذرخواهی از مردم را مایه افتخار دانست. او همچنین از اصلاح ساختارهای تامین اجتماعی و مالیاتی و قصدش برای مبارزه با فساد  سخن به میان آورد تا برای لحظاتی  امیدوار شویم که قرار نیست دولت فعلی مسیر دولت قبلی را پیگیری کند. با این حال او هم  به یکی از بحرانهای اساسی کشور یعنی سطح پایین دستمزدهای طبقه کارگر و اختلافات  طبقاتی ناشی فزاینده میان این طبقه با طبقات بالادستی متشکل از بیشتر دولتمردان و… اشاره‏ای نکرد تا متوجه باشیم چه احمدی‏نژاد چه روحانی  و یاران اقتصادی آنها  از درکی ساختاری برای حل بحران رو به تزاید فقر طبقه کارگر ایران عاجز بوده و هستند. 

چهارشنبه هفته پیش اما همتای آمریکایی روحانی در سخنرانی سالیانه‏اش در کنگره اظهارتی مفصلی داشت که  بین جریانهای سیاسی ایران  و رسانه‏های وابسته به آنها  تنها تا جایی به آن واکنش نشان داده شد که مربوط به توافق ژنو می‏شد. واکنشهایشان هم که از الگوی ثابتی پیروی می‏کند: ‏بحران‏زی‏های جناح راست تنها بر اینکه او در این سخنرانی از آمادگی کشورش برای به‏کارگیری همه گزینه‏ها و تحریم بیشتر علیه ایران  در ‏صورت دسترسی به توافق دراز مدت هسته ای با ایران سخن گفت تند نوشتند و تاختند و اینها را نشانه بی‏فرجام بودن توافق ژنو دانستند و در طرف ‏دیگر اصلاح‏طلبان صراحت اوباما در اعلام وتو کردن هر نوع لایحه تحریم بیشتر را نشانه قاطعیت وی درباره تداوم روند دیپلماسی با ایران دانستند ‏و دلیل اظهارات تهدید‏آمیزش را اقناع افکار عمومی داخلی اوباما و کنترل جمهوری‏خواهان  عنوان کردند. 

اما ای كاش كسی بود كه به كارگران ایرانی می‏گفت رسانه های ایران به بخش عمده‏ای  از سخنان اوباما كه اتفاقا به حل مشكلات طبقه كارگر آمریكا ‏اختصاص داشت، توجهی نكردند! اكنون می‏پرسید که در میانه کارزار تفسیر صرفا هسته‏ای سخنرانی اوباما در کنگره،آیا می توان غیراز اینکه «اگر اوباما روزی همه تحریمها را بردارد، شرایط اقتصاد ایران به حالت طبیعی برخواهد گشت و وضع معشیتی کارگران ایران  هم بهبود می یابد» چیز دیگری گفت؟ جواب کوتاه به  سوال  این است: كارگران روزگار نبود تحریمها را هم دیده‏اند و آن روزها هم همیشه پشت تورم دویده‏اند و عموما اسیر غول فقر بوده‏اند. ‏
كارگران محروم ایران روزها در تب و تاب این موضوع بوده و هستند كه آیا مشمول سیاستهای تسكینی-‏ اعانه‏ای- دولت جدید خواهند بود یا نه. عده‏‏ای هم كه این کمک‏ها شامل حالشان شده‏است،  باید در صف‏هایی بایستند كه آنها را به سبب فقرشان دست‏نشان می‏كند و در نهایت برنج  بی‏کیفیت غیرایرانی و  گوشت و مرغ منجمد به دستشان داده می‏شود تا باردیگر یادشان بیاید که غذای خوب و با کیفیت  به مقامات رده بالای دولتی و کارفرمایان اختصاص دارد.

این  تب وتاب و  دست‏نشان شدن و یاد‏آوری فقر برای طبقه کارگر ایرانی  البته شاید از توزیع سیب‏‏زمینی رایگان  در روزهای احمدی‏نژاد كمتر آزاردهنده باشد اما  روی‏هم رفته این طبقه عادت كرده است كه در مسیر حل معضلات ‏ساختاریشان از هر دو جریان نخبه‏گرای سیاسی فعلی تنها اقدامات مقطعی تسكینی و نه ساختاری  ببیند. با  دیدن ‏اینكه ساختارهای اقتصادی این کشور عموما  برای حیف و میل بیت‏المال توسط  اتحاد كارفرمایان و جریانهای سیاسی طراحی شده است، ظاهرا برای کارگران چاره‏ای نمانده است جز  نفرین و فحاشی  در مجامع دوستانه و در نهایت در تاکسی و اتوبوس  و در نهایت در بدترین حالت به  اعتصابهای بی سرانجام منجر می شود.

اوباما: گذر ازاعانه دهی به سوی افزایش دستمزدها
اما در آن سوی جهان  محورهای اصلی  سخنان اوباما در حوزه اقتصادی اینها بودند: تا‏کید بر توسعه برنامه‏های بیمه‏ای و بهداشتی، تاكید بر حل بحران دستمزد كارگران از طریق تعیین دستمزد حداقلی كارگران ‏و پیشبرد فرانید تسیهل جذب مهاجران در آمریكا، لزوم توسعه هر چه بیشتر تولید انرژی از منابع پاک و تجدیدد شونده  و در نهایت تاكید بر گسترش آموزش و ایجاد مراكزی برای   پیوند دادن بیشتر دانشگاه و مراكز ‏صنعتی  آن . اوباما در برابر کنگره‏ای سخن می‏گفت که با ‏اکثریت متعلق به جمهوری‏خواهان در ایجاد موانع در راستای پیشبرد برنامه‏های‏ رفاهی وی سنگ تمام گذاشته است و حتی چندی پیش کار بخشهایی از دولت ‏فدرال را به تعطیلی کشاند٬ با این حال اوباما بدون ترس از بهانه‏گیری جمهوریخواهان به شكاف بزرگتر شده طبقاتی اعتراف كرد و رسما ‏طرف طبقه‏ ندار كارگران و كارمندان ایستاد و از زبان آنها سخن گفت تا از خود تصویر رئیس‏جموری قاطع را نشان داده باشد كه اهل عقب‏نشینی ‏در برابر لفاظی‏های رقبا نیست و همچنان طرح های ساختاری و نه تسكینی برای  بهتر شدن معشیت كارگران آمریكایی را در سر می‏پروراند و بخشی از ‏آن را تا كنون عملی كرده است و  به زودی بخش دیگری از آن را عملی خواهد كرد.‏

اعتراف  جسورانه به روند فزاینده شكاف غنی و فقیر  مقدمه‏ای بود برای  اعلام بی‏باكانه این خبر از سوی اوباما  كه  حتی اگر كنگره با وی ‏همراهی نكند،‌ او از ماه آینده از اختیاراتش استفاده خواهد كرد تا حقوق بخش هایی از كاركنان  دولت فدارل را به حداقل دستمزد ساعتی10 دلار ‏و10سنت برساند تا به قول خودش  كسانی  که ظرفهایی سربازان امریكایی را می شورند، در فقر نباشند.‏

تمركز اوباما بر روی فقر طبقه كارگر و اصرار بر حل ساختاری این بحران كه چنگ به چهره سرزمین فرصتهای برابر و رویای امریكایی  میزند، روشن ‏می‏سازد كه برخی از آمارهای نشان دهنده پیشرفت امریكا در مسیر حل بحران  مالی (مثلا دستیابی به كمترین میزان بیكاری در طول پنج سال گذشته ‏یا اینكه  برای اولین بار در طول یك دهه گذشته  رهبران  تجاری سراسر جهانی اعلام كرده اند دیگر چین جایگاه شماره یك سرمایه‏گذاری در جهان ‏را ندارد و این مقام اكنون برای امریكا است) ننتوانسته اوباما و همفكران او در جناح چپ‏گرای دمكراتها را فریب دهد. 

بی‏جهت نیست كه اوباما در ‏ابتدای سخنرانیش به این آمارها اشاره كرد اما  بلافاصله مسیر سخنرانیش را به سوی معضلات طبقه كار‏گر و لزوم حل  بحران دستمزدهای آنان ‏‏ برد. در واقع اوباما  با به رسمیت شناختن این بحران به استقبال حل این مشكلات آن هم به صورتی ساختاری و نه از طرق روش های تسكینی رفته ‏است. بر خلاف گرایشات لیبرتاریانیستی جمهوری‏خواهان كه تعیین حداقل دستمزد برای كارگران را مانع توسعه كسب و‏كار بر حسب روابط بازار ‏آزاد و ار مصادیق دخالت  دولت در اقتصاد می‏دانند، اوباما به خوبی دریافته است كه ادبیات حاكم بر جمهوری خواهان دوای درد حدود 50 میلیون آمریكایی‏ای  نیست كه بر اساس آمار‏ها ‏زیر خط فقر  زندگی می‏كند. درحالی  كه همه این تعداد هم بیكار نیستند. 

اوباما به خوبی می‏داند بحران دستمزد به گسترش فقر و تحدید و تضعیف ‏طبقه متوسط آمریكا خواهد انجامید. طبقه‏ای كه  پویایی آن سرمایه اصلی انسانی آمریكا در مسیر توسعه اقتصادی و همچنین تداوم و حفظ سنت های دمكراتیك ‏آمریكا را فراهم می آورد. در حالی كه جمهوریخواهان مانند همفكران ایرانی در دولت های ایران  تاكید می‏كنند كه  افزایش سطح حداقل دستمزدها ‏اقدامی علیه افزایش تولید است، اوباما و همفكرانش به خوبی همسو با اقتصادانان مستقل می‏دانند كه  تضعیف طبقه متوسط از طریق عدم پرداخت ‏دستمزد مناسب به آنها اولا در همان حوزه اقتصاد بر عواملی چون بهره وری،  گسترش فساد و همچنین كاهش تقاضای داخلی برای خرید و درنتیجه  ‏كاهش  میزان تولید خواهد  گذاشت. 

بماند كه  بحران دستمزدها در گره با سیاستهای تنگ‏نظرانه مهاجرتی جمهوریخواهان می‏تواند زمینه‏ساز ‏جنبش های اعتراضی گسترده شود. اوایل آذر ماه بود كه مردم  شهر نیویورک در اعتراض نسبت به وضعیت حقوق و ‏دستمزد تظاهراتی ‏به راه انداختند  و نارضایتی خود را از اینكه  بدون دریافت کمک های دولت قادر به تامین هزینه‏های زندگی با حقوق و دستمزدهای کنونی نیستند،اعلام کردند.همچنین در اوایل شهریورماه امسال  نیز هزاران کارگر فست فودها در 60 شهر آمریکا دست به اعتصاب سراسری زدند و خواستار افزایش سطح دستمزد به 15 دلار در ‏‏هر ساعت شدند. سطح ‏حداقل دستمزد در ‏آمریکا آخرین بار در 24 جولای 2009 تعیین شده و این رقم هم اکنون 7.25 دلار در هر ساعت است. ‏بر اساس تازه ترین تحقیق انجام شده توسط ‏دانشگاه‏های کالیفرنیا و ایلینویز اکثر کارگران آمریکایی که در فروشگاه‏های زنجیره‏ای و فست فودها ‏کار می کنند در فقر به سر می‏برند و به کمک ‏های مالی دولت نیاز دارند. ‏

به این ترتیب برخلاف بسیاری از جمهوری‏خواهان كه ساده‏انگارانه فكر می‏كنند در فضایی كه كمونیسم بیش از دودهه است فروپاشی كرده بحران ‏دستمزدها قابلیت  تحریك و بسیج كنندگی طبقه كارگر برای شكل‏دهی به جریانات ضد سرمایه‏داری ندارد، اما اوباما دوراندیشانه و جامعه‏شناسانه ‏ماهیت جنبشهایی چون 99 درصدی را دریافته است و به فكر راهكاری ساختاری برای كم كردن از گستره فقراست. 

اگرچه جنبش 99 درصدی ‏اكنون فرو خفته است اما اوباما در سایر نظرسنجی‏هایی كه نشان از كاهش محبوبیت او به 43 درصد را نشان می‏دهد، آگاه است. البته این را هم ‏خوب می‏داند كه كنگره جمهوریخواهان وضعش بدتر از اوست چراكه نظرسنجیها از محبویت 13درصدی به كنگره گزارش می‏دهند. اگر دیدی ‏ساختاری و فراحزبی داشته باشیم متوجه می‏شویم كه كاهش محبوبیت كمترین اثرش باخت در فلان انتخابات است و اثر اصلی آن در واقع بی ‏اعتمادی به نظام سیاسی است. اوباما می‏داند كه اگر با این اختلاف چشمگیر از رقیب پیش است، به جهت اصرار بر حل معضلات ‏اقتصادی مردم عادی از طریق دخالت در بازار آزاد  بوده است تا تا تعداد كمتری در شكاف طبقاتی بغلتند. اوباما به خوبی ‏می‏داند كه  ژست جمهوری‏خواهانه برای تشكیل خیریه‏هایی كه به فقرا غذا می‏دهد، چاره اساسی برای پركردن این شكاف نیست و حتی خیریه‏گرایی ‏می‏تواند توجیه‏گر فقر و افزاینده آن باشد. ‏

جمهوریخواهان ایرانی
در این مقال هدف ارائه تصویری كامل از نظریات  اقتصادی اوباما نیست بلكه توجه رئیس جمهور قوی‏ترین اقتصاد جهان بر روی وضع معشیتی كارگران و ‏تلاش برای حل ساختاری آن  باید برای سرمداران كشور ما قابل توجه باشد. متاسفانه دولت ها در ایران از هر جناح سیاسی كه باشند در حوزه اقتصادی ‏مانند تندروترین جریانات افراطی جمهورخواه در آمریكا همیشه در چالش تعیین دستمزد میان كارگر و كارفرما  طرف كارفرمایان ایستاده‏اند. البته ‏دولت احمدی نژاد در مسیر کاهش نقش کارگران و تحقیر آنها نقشی تاریخی و به یاد ماندنی دارد. ‏

علی اکبرسیارمه از اعضای هیات مدیره کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران ایران با اشاره به افزایش تعدادنمایندگان دولت درشورای تعیین مزد درسال 86، اخیرا(9 بهمن)به ایلنا گفت: ترکیب شورای تعیین مزد ‏دردولت آقای احمدی‌نژاد به قصدافزایش قدرت چانه زنی دولت درمذاکرات مزدی تغییر داده شد که به نابودی اصل سه جانبه‏گرایی وحاکمیت مطلق ‏دولت وکارفرمایان دراین شورا منجرشده است‎.‎
سیارمه در ادامه تصریح کرده است که حتی اگرترکیب شورای عالی کاربه حالت ‏اولیه‌اش بازگردد (۳ نماینده کارگر، ۳ نماینده کارفرماو ۳ نماینده دولت)، دولت وکارفرما درعمل همیشه دارای منافع همسوهستند و بازهم نمایندگان ‏کارگری دست پایین راخواهند داشت.‏

دولت های ایران در مسیر همراهی با طبقه كارفرمایان دست به تضعیف، تحقیر و حتی ارعاب حركات سندیكالیستی كارگران و گاهی دست به ‏توزیع اعانه‏ زده‏اند. گاهی این اعانه‏ها در حد طرح هایی چون سهام عدالت، وامهای زودبازده و حتی مسکن مهر هم گسترش می‏یابد و گاهی در حد ‏سبدی از کالا کوچک می‏شود.

اما هیچ كدام از این مسكن‏ها درمان بنیادینی برای معشیت كارگران ایرانی نیست. چراکه اتحاد جادویی كارفرمایان و دولت ‏همیشه چنان دست به موازنه  تورم و ارزش دستمزدهای كارگران می‏زند كه در نهایت كارفرمایان به میزان نزدكیشان به منابع و مقامات دولتی  ‏بیشتر منتفع شوند و كارگران همچنان در مرز جان به در بردن و استیصال به سر می‏برند. در حالی که اتحاد كارفرمایان و به نام حمایت از تولید به ‏نوعی تورم را  تقدیس می‏كنند و از این طریق خود را فربه‏تر می‏سازند،‌ کارگران ایرانی با دستمزدهای رو به كاهشی که اكنون ماهیانه در حدود 200 ‏دلار است حتی از کارگران برخی کشورهای توسعه نیافته هم عقب‏تر مانده‏اند و نحیف‏تر شده‏اند.

 دوران دولت  قبل البته گذشت اما خدمات متقابل ‏احمدی نژاد و ثروتمندان که نمونه‏های کوچکی از آن با دستگیری بابک زنجانی‏ها و مه‏آفرید خسروی و فرار خاوری‏ها برای مردم ایران آشکار شده ‏است، پژوهش های جدی آکادمیک می طلبد. ترکیبی از طرح‏های پوپولیستی در حوزه اقتصاد می‏تواند در نهایت به کام ثروتمندان  تمام شود و  حجم نقدینگی در ‏گردش کشور را به حدی بالا ببرد که اگر به هر حوزه اقتصاد کشور وارد شود، سبب ایجاد حباب مالی و ترکیدن آن در کوتاه مدت و بیرون زدن ‏بخشی از فساد و تعفن این غول  نقدینگی شود. ‏

اصلا لازم نیست دراین حالت به ضریب‏جینی توجه کنید و بگویید شکاف غنی و فقیر در ایران  افزایش یافته است. به صورت كاملا ‏عینی و بدون محاسبات پیچیده آمارمحور كافی است توجه كنیم كه  حجم نقدینگی بالاتر رفته اما این افزایش هیچ تاثیر در افزایش قدرت خرید طبقه ‏کارگر نداشته بلکه قدرت خرید آنان روز به روز کمتر شده است اما در مقابل حجم واردات کلاهای لوکسی چون خودروهای  بسیار گران قیمت، ‏گوشی های همراهی که  قیمتشان به اندازه پول رهن کارگران اجاره‏نشین افزایش یافته  است. به این ترتیب  هر بی سوادی می تواند بفهمد که کارگران و ‏کارمندان ایرانی و در مجموع  قشر فقیر در این کشور در حد مشتی محتاج اعانه‏بگیر تقلیل یافته‏اند و بی‏اعتبار شده‏اند. این حس بی‏اعتباری که ‏خشم ناشی از آن گاه و بیگاه در شکل اخبار مربوط به اعتصاب و اعتراض کارگران فلان و بهمان کارخانه  رخ‏نمایی می‏کند، زمانی تشدید می‏شود ‏که کارگران به وضوح  مشاهده می‏کنند در حالی که فرزندان و همسرانشان از سوء تغذیه و سوءدرمان رنج می‏کشند، مالیاتشان مرتبط از حقوق  ‏نحفیشان کسر می‏شود، اما در سوی دیگر کارفرمایانشان به انحاء مختلف و به طور خاص به واسطه نزدیکی به منابع دولتی از مالیات می‏گریزند،  کارفرمایان به ‏راحتی وام های بی‏پشتبانه از بانک های می‏گیرند و پس نمی‏دهند اما کارگران اگر بتوانند وام مسکنی بگیرند و از دادن اقساطش بر نیایند، بانک ها در مصادر كردن خانه‏های فقرای درمانده از دادن وام مسکن شك نمی كنند. 

در حالی که ‏خانواده‏های کارگران به جهت فقر هر روز خانه‏های  کوچکتری اجاره می‏کنند، اتحاد مقدس کارفرمایان-بازرایان و مدیران رده بالای دولتی در ‏بهترین مناطق ویلاسازی می‏کنند و در آپارتمانهای رویایی ناشیانه ادای اشراف‏زادگان اروپایی را در می‏آورند. در حالی که  بسیاری از کارگران ‏تحصیل می‏کنند یا دوره‏های فنی  تخصصی می‏گذارند تا مسوولیتهای واگذار شده به آنها را به حرفه‏ای‏ترین شکل ممکن پاسخگو باشند، فرزندان ‏بی‏استعداد و عمدتا فاسد اتحاد مذكور مشاغل رده بالا را فتح می‏کنند و متبخترانه حکم اخراج زیردستان حرفه‏ایشان را می‏دهند. 

كارگران اگر برای ‏دستمزدهایشان اعتصاب كنند، مانند كارگران معدن چادرملو با خطر زندانی شدن و امنیتی شدن پرونده‏هایشان روبرو می‏شوند تا دولت‏ها با هر گرایش ‏و شعاری كه دراین كشور هستند، اثبات كرده باشند كه  در هرصورت تمام قد در كنار  كارفرمایان ایستاده‏اند.‏

برای فهم  بهتر  چگونگی كنسرت هماهنگ دولت و  كارفرمایان سخنان دبیر خانه کارگر تهران  روشن گراست: اسماعیل حق‌پرستی با بیان اینكه ‏تجمیع عقب افتادگی‌های مزد کارگران طی سالیان گذشته به نقطه‌ای رسیده است که ‏اگر امسال دستمزد کارگران ۱۰۰ درصد افزایش یابد، تازه به ‏نقطه برابری با تورم رسیده است‎، می افزاید: اگرچه بخش عمده‌ای از مشکلات اقتصادی کشور مربوط به سوءمدیریت ‏دولتمردان در کنترل قیمت‌ها ‏و مهار تورم بوده است، اما همواره در آستانه تصویب مزد کارگران بر تاثیر افزایش مزد بر ‏تورم تاکید می‌شود.
به گفته حق‏پرستی، تکرار این روند باعث شده است که دستمزد کارگران بر خلاف ماده ۴۱ قانون کار (که بر ‏تناسب دستمزد و تورم تاکید دارد)، هر ‏سال با مقداری فاصله از تورم تصویب شود که با تجمیع این اعداد اکنون به ‏اندازه یک دستمزد کامل از تورم جا مانده است‎.‎

كارگران ایرانی  یا باید  تسلیم برنامه های اعانه ای باشند یا اگر به دنبال دستمزدهاییی در حد استانداردهای یك زندگی  عادی حركات ‏سندیكالیستی  از جمله اعتصاب  سامان دهند،  باید منتظر اتهاماتی از سوی كسانی باشند كه هر روز در روزنامه‏ایشان به  كاپیتالیسم و ‏سرمایه‏سالاری در غرب  ناسزا می‏گویند. این در حالی است كه كاپیتالیسم غربی چند دهه است که باتوسعه  سامانه های رفاهی  و ‏همچنین به رسمیت شناختن  و بازی دادن به واحدهای مردم نهاد نظارتی(عمدتا احزابی با گرایشات سوسیالیستی، سندیكاها و ...)  به تعاملی معنادار و غیر تقابلی با كارگران خود رسیده است.  در غرب امروز احزاب با گرایشات ‏شبه سوسیالیستی  در هماهنگی با سندیكاهای كارگری به دولت ها فشار می‏آروند و آن ها را به  بالا بردن دستمزدها راضی می‏كنند و به دنبال اعانه‏گیری ‏از دولت نیستند. نمونه اخیر این حركت موافقت آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در 30 آبان  با افزایش حداقل سطح دستمزد‏ها بود مركل  با اینكه  ‏حزب او(محافظه کار) برنده انتخابات شده بود اما نتوانسته اكثریت لازم را برای تشكیل دولت ائتلافی  به دست آورد، مجبور با ائتلاف با سوسیال ‏دموکرات و در نتیجه تن دادن شرط آنها برای افزایش دستمزدها شد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین