bato-adv
کد خبر: ۱۷۷۹۳۹

کاش می‌دانست از چه در رنجم!

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۰ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۲
مطالب زیر را آقای محمد فایق مجیدی، کارشناس مسؤول آموزش متوسطه اول استان کردستان برای فرارو ارسال نموده‌اند.


کاش معلم من می‌دانست از چه در رنجم! «به بهانه کار ماندگار معلم مریوانی»

ما به عنوان معلم موظفیم از رنج های شاگردان مان در کلاس درس و محیط های آموزشی بکاهیم تا فرایند یاددهی یادگیری بهتر انجام شود.

در كتاب درس پ‍‍‍ژوهي بهمن حوريزاد نمونه سو ال هاي ارزشيابي حيطه عاطفي آمده است يكي از اين سوال ها اين است كه دراين هفته در كلاس از چه چيزهايي رنج برديد؟

اين سوال را در بين چندين سوال هدفمند ارزيابي از كلاس درس گنجاندم و بچه هاي يكي از مدارس راهنمايي استان اين گونه پاسخ دادند:

1-امتحان علوم تجربي را خراب كردم

2-از دوستم ....متنفرم كه به من حرف هاي زشت و ناپسند زد

3-از دست يكي از دوستام

4- هيچ چيز

5-از تمرين رياضي كه ننوشتم

6-از اين كه عربي را نتوانستم جواب بدهم

7-با همكلاسي ام دعواكردم

8-رفتم پاي تخته يك سوال رياضي را ندانستم

9-از امتحان تكويني رياضي كه خيلي سخت بود و كم گرفتم

10-از ندادن كارنامه و امتحان رياضي سخت بود

11-روزي كه با مادرم دعوا كردم

12-امتحان رياضي

13-از آن روزي كه دوستم دلم را شكوند

14-از اين كه مادربزرگم در اين هفته ديگر به خانه ما نيامد

15-ازين كه حقم را خوردند

16-امتحان علوم كم گرفتم

17- امتحان رياضي

18-امتحان رياضي

19-امتحان رياضي

20-هفته خوبي بود و از هيچ چيز رنج نبردم

21 از درس... چون خانم معلم با من بد رفتاري مي كند پيش دوستانم من ر ا ضايع مي كند خانم...


22- از علوم نمره بدي گرفتم
23- از رياضي

24-از آن روزي كه با دوستم دعوا كردم

25-امتحان رياضي خوب شدم

26-امتحان زبان كم گرفتم

27-امتحان رياضي را خراب كردم

28-از يكي از دوستام دعوا كرديم

29-من با دوستم جنگ كردم

30- از هيچي

به نظر شما پر بسامد ترين رنج بچه ها چه بود؟

آيا نياز نيست مديران مدارس اين سوال را هر هفته از دانش آموزان بپرسند؟

شما اين نوشته ها را چگونه تحليل مي كنيد؟

آيا لازم نيست همه دبيران هر روز يا هر هفته و يا هرماه اين سوال را از دانش آموزان بپرسند؟


اكنون بعداز 23 سال خدمت قلم بر مي دارم و مي نويسم نه براي اين كه بگويم خوب مي نويسم و تو تحسين ام كني؛ بلكه به خاطر اين كه اگر ننويسم كاستي ها و ك‍ژيها و بي اخلاقي هايمان پايان نمي يابد ما معماران اخلاق جامعه ايم اين بار پيامكي بهانه اي مي شود تا فصلي نو راآغاز كنيم.

ظريفي مي گفت: هر گاه كسي در جمعي سخن مي گويد مخاطبش فقط آن جمع كوچك نيستند و اكنون بخاطر قدرت رسانه و وسايل ارتباط جمعي صدا ها در مرزهاي جغرافيايي محدود و محصور نمي مانند. به اين خاطر است كه ما از ادبيات و فرهنگ جهاني بهره مي بريم و آموزش هاي جهاني بر ما تاثير مي گذارد و ما نيز بر فرهنگ و ادبيات جهان اثر گذار هستيم. به قول مولانا باز پهنا می رويم از راه راست / بازگرد اي خواجه راه ما كجاست

و اما آن پيامك اين بود:

"كاش كسي به معلمان مان ياد مي داد اول مهر شغل پدرها را نپرسند، وقتي كه هنوز احترام به همه شغل ها و افتخار به همه پدر ها را به دانش آموزان ياد نداده اند"

اين محتواي پيامكي است كه همكار تيزبين و نكته سنج ام فرزادحسين پناهي كارشناس هماهنگي حوزه معاونت آموزش متوسطه استان كردستان براي ام فرستاد به او گفتم پيامك ات زيبا و قابل تامل است و در وقت مناسب درباره اش يادداشتي كوتاه خواهم نوشت
شب چهاردهم خردادماه 1392 اين فرصت را يافتم كتابي رامي خواندم، در پايان كتاب عنوان كتابي توجه ام را به خود جلب نمود وآن اين بود "درهاروارد چه چيزهايي را ياد نمي دهد"

و من از اين عنوان بهره مي بردم و نوشتم "آنچه در مراكز تربيت معلم ما ياد داده نمي شود"

من دانش آموخته مركز تربيت معلم شهيد مدرس شهرستان سنندج هستم و دو سال يعني در سال 1370 و 71  زير نظر باتجربه ترين معلم ها و اساتيد تحصيل نمودم به ياد ندارم استادي به صورت مستقيم يا غير مستقيم به موضوع فوق اشاره كرده باشد.

اكنون بعد از 23 سال خدمت بايد بگويم ما رسالت داريم به عنوان معماران اخلاق در جامعه قبل از پرسيدن شغل پدر بچه ها در مورد ارزش كار وحرفه وشغل ساعت ها با كودكان سخن بگوييم و ياد آور شويم "الكاسب حبيب الله" را، وبعد از تبيين اين موضوع شغل پدرها را نه در جمع بلكه به صورت خصوصي بپرسيم.

ما معلمان اگر بتوانيم سرفصلي ر ا با عنوان آنچه در مراكز تربيت معلم به ما ياد نداد ه اند باز كنيم و تجارب مفيد و ارزنده خود را بنويسيم و در اختيار معلمان جوان بگذاريم، قطعا به سوي جامعه اي اخلاق مدار و بهتر رهسپارخواهيم شد.

درجامعه يك ميليون نفري معلمان ميليون ها و هزاران نكته ظريف يا تجربه موفق است كه نياز است به رشته تحرير كشيده شود اگر زمينه اي فراهم شود معلمان بي دغدغه معاش تجاربشان ر ا بنويسند با گنجينه اي بي بديل از انديشه ها مواجه خواهيم شد كه مي تواند ما را از طلسم خطا و آزمايش رها سازد.

ديدگاه شما در مورد اين يادداشت كوتاه چيست ؟
شما چند سال درس خوانده ايد و چه تجربه اي از پرسيدن شغل پدر را در مدرسه داريد؟
قلم برداريد وبنويسيد به جاي همه كساني كه اكنون يك عالمه تجربه دارند ولي نمي توانند بنويسند و الهام بخش من باشيد.

اگر معلم من سوگند یاد می کرد «یک یادداشت برای کودکان جهان»
وقتی کودکان به جهان تعلق دارند، من چون بقراط سوگند یاد می‌کنم که...

بقراط علاوه بر این‌که مبانی ‌خرافی را از علم طب زدود و ماندگار‌ترین کارش سوگند‌نامه بقراط است که اکنون به ‌صورت بین‌المللی در همه کشور‌ها پزشکان بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه به آن سوگند یاد می‌کنند و متعهد می‌شوند.

ای کاش ما الگوبرداری می‌کردیم و برای همه‌ی شغل‌ها سوگندنامه‌ای مانند سوگندنامه بقراط داشتیم؛ یعنی علاوه بر پزشکان، مهندسان، معلمان، فیلم‌سازان، کارمندان و کارگران و... سوگند‌نامه داشتند. کاش همه‌ی معلمان بعد از فارغ‌التحصیلی این‌گونه سوگند می‌خوردند:

«هم‌اکنون که حرفه معلمی را برای خود اختیار می‌کنم، با خود عهد می‌بندم که زندگی‌ام را وقف خدمت به شاگردانم و بشریت بکنم. احترام و تشکر‌های قلبی خود را به عنوان دین اخلاقی و معنوی به پیشگاه همه‌ی معلمانم تقدیم می‌دارم. سوگند یاد می‌کنم وظیفه خود را با وجدان و شرافت انجام دهم. اولین وظیفه من توجه به سلامت جسمی و روحی شاگردانم است. دین، ملیت، نژاد، عقاید سیاسی و موقعیت‌ اجتماعی هیچ‌گونه تاثیری در وظایف من نخواهد داشت. من مؤظفم به داد شاگردانم برسم؛ اگر خوابیده‌اند بیدار‌شان کنم، اگر در تاریکی گم شده‌اند راهنما‌یشان باشم، اگر بی‌باورند ایمانشان ببخشم، اگر بی‌اصالت‌اند شرافتشان ببخشم، اگر غمگین‌اند شادمانشان کنم، اگر ناتوانند شعله یاری را بیفروزم، اگر لبریز از نفرت‌اند عشقشان ببخشم. با خود عهد می‌بندم و سوگند یاد می‌کنم که از تربیت خود غافل نباشم و تربیت خود را مقدم بر تربیت شاگردان، کودکان و فرزندانم بدانم و تربیت آن‌ها را به زمان و مکان خاص نکنم. پس از پایان این سوگند‌نامه تا لحظه‌‌ای که جان در بدن دارم معلم بمانم و فقط معلم کتاب نباشم، بلکه معلم شاگرد باشم. وظیفه من این است بدانم و باور داشته باشم که:
- کودک متاع نیست که به والدین متعلق باشند؛ آن‌ها در هر سنی عضوی از جامعه‌اند و آن‌ها به جهان تعلق دارند، پس هیچ‌کس حق ندارد به آن‌ها آسیب جسمی و روحی وارد کند.
- کودک کوچک شده بزرگسال نیست؛ بلکه شخصیتی است منحصر‌ به ‌فرد.
- کودک مالک آینده زمین و آفریننده‌ی خود است.
- کودک در بیان افکار و احساساتش صراحت و صداقت دارد.
من در هر حال به زندگی کودکان کمال احترام را مبذول خواهم داشت و عهد می‌بندم به آن‌چه که گفته‌ام عمل کنم.»

این متن را با الهام از سوگند‌نامه‌ی بین‌المللی بقراط و برای معلمان نوشتم؛ اگر شما معلم هستی، چه متنی را پیشنهاد می‌کنید؟

آیا به نظر شما جای سوگند‌نامه در مشاغل ما خالی نیست؟ آیا بهتر نیست ما الگو‌برداری کنیم؟
bato-adv
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۲۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۸
به نکات خیلی خوبی اشاره کرده بودید .با سوگند نامه برای معلمان کاملا موافقم.نکته دیگری که باید بگویم این است که فرزندان ما در عصر کنونی با تناقضهای زیادی در رفتار معلمان خود در مدرسه و خارج از مدرسه مواجه می شوند که باعث حیرانی آنها می شود.جای اخلاق در بین خیلی از مشاغل روز به روز کمرنگ تر می شود.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۵۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۸
زنده باد ، درود بر تو ، بعد از چند سال اين زيباترين متني بود كه خوندم ..... هزاران درود بر تو معلم با شرافت ايراني .... كاش انسانهايي مانند تو در اين سرزمين بي شمار بودند
سینا
Canada
۲۰:۵۱ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
بسیار زیبا بود. خوشحالم به خاطر وجود همچنین معلمانی در سرزمینم.
مريم عزيزي
Iran (Islamic Republic of)
۲۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
از نظر من معلمي شريفترين و انساني ترين شغل دنياست.من انسانيت و اخلاق را از معلم كلاس سوم دبستانم خانم كبري سالمي يادگرفتم زمان جنگ وقتي كه آژير قرمز اعلام حمله هوايي را ميداد خانم معلمم با آنكه ماه هاي آخر بارداريش را ميگذراند به دليل معلوليت من از ناحيه پا ،مرا بغل ميكرد و بي توجه به بارداريش ؛به طرف پناهگاه ميبرد تا در ازدحام زير دست و پا نمانم.الان كه خودم يك فرزند به دنيا آوردم و ميدانم زن باردار نبايد هيچ وسيله سنگيني را بلند كند،چون هم براي خودش خطر دارد و هم جنينش،تازه فداكاري برايم معنا پيدا ميكند .آن روزها وسايل ارتباط جمعي مانند امروز نبود تا ايثارش رسانه اي و منتشر شود ،اما من دست معلمم را هرجا كه هست ميبوسم.بعد از آن سال ديگر از ايشان بيخبرم،اگر زنده هستند از خدا برايشان سلامتي و عمر با عزت ميخواهم و اگر خداي ناكرده در قيد حيات نيستند برايشان طلب مغفرت ميكنم.
Mohsen
Pakistan
۲۰:۰۸ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
بسيار جالب و بجا و متأسفانه جاي اينگونه مباحث أساسي به علت ده ها دليل خالي ست
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۹
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
وقتی نمی دانم و نمی توانم انجام ندهم تا نگویند نمی دانست و نمی توانست محرومیت زدایی کند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۲۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
احسنت و آفرین
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۸
جناب آقای محمد فایق مجیدی
خداوند شما رو حفظ فرماید برای این سرزمین
بسیار به خودم می بالم که در سرزمینم انسانهای بزرگواری چون شما هستند
بنظر من سرمایه اصلی هر کشوری،انسانهای وارسته آنند نه صنعت و ورزش و توپ و تانک و ....
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۷
ای کاش های زیادی روی ذهن ودلمان مانده ای معلم عزیز ای کاش........
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv