فرارو- قاسم توکلی؛
مهمترین هدف سیاست تحقق خیر عموم مردم است، و کنش فضیلت مندانه در این
عرصه قطعاً تابعی از تحقق این خیر خواهد بود. از این روست که اندیشیدن به
مسائل سیاسی از فراز علایق جناحی و گروهی، و خود را نماینده واقعی تمام ملت
دانستن، مهمترین و نخستین وظیفه یک نماینده مجلس است.
و «شجاعت»در
این عرصه همانا مقدم دانستن «اعتقاد درباره آنچه درست است»بر منافع فردی و
جناحی است.آنکه در هنگامه خطر و بحران به چیزی جز بدر بردن جان و مال خویش
از مهلکه می اندیشد سیاستمداری راستین است. از همین روست که «عدالت» بدون
شجاعت ممکن نیست، و چون شجاعت را«حد میانه تهور و ترس»دانسته اند پس نسبتی
ویژه هم با مفهوم «اعتدال» دارد.
علی مطهری ویژگیهای اخلاقی و
شخصیتی خاصی دارد که وی را از بقیه نمایندگان مجلس متمایز می سازد. شیوه
کنش علی مطهری چه در زمان دولت «عدالت محور» و چه در زمان دولت «اعتدال
گرا» شایسته توجه ویژه بوده و هست. به این معنا که مهمترین ویژگی وی شجاعتش
در بیان حقیقت است، حال فرقی نمی کند این حقیقت عشق ناکام دوران جوانی اش
باشد یا مسئله حصر میرحسین موسوی و کروبی. مطهری آنگاه که بسیاری مبتلا به
سکوت یا خودسانسوری هستند بدون هیچ واهمه ای نظر خود را، همانگونه که در
قانون اساسی اشاره شده، درباره «تمام مسائل داخلی و خارجی کشور» بیان می
کند.
شهامت او از آن رو قابل ستایش است که به چیزی فراتر از منافع
شخصی خود می اندیشد. چرا که به عنوان یک نماینده می داند نه خشنودی اصحاب
قدرت که اعتماد مردم پشتوانه و اتکای یک مرد سیاسی است. او کلیشه های رایج
درباره اصلاح طلبی و اصولگرایی را شکسته است. آنجا که اصولگرایان سکوت می
کنند او اعتراض می کند و آنجا که «بی مورد» اعتراض می کنند او سکوت می کند.
او منتقدی بی باک است که بدون هیچ تعارفی (در نطق پیش از دستور
خود) زبان به انتقاد از رئیس قوه قضائیه میگشاید: «بهتر است رئیس محترم
قوه قضائیه به جای شعار دادن در باره فتنه، به حل آن بپردازد و حل آن
مستلزم وجود یک قوه قضائیه مستقل است نه قوه ای که از این نهاد و آن دفتر و
از دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی تاثیر بپذیرد... قوه قضائیه مستقل قوه ای
است که بتواند همه مقامات کشور را بدون استثنا در موارد لازم به دادگاه
بکشاند و حکم عادلانه صادر کند. این در حالی است که قوه قضائیه ما پس از
گذشت بیش از چهار سال هنوز نتوانسته است تکلیف معاون اول رئیس جمهور سابق
را در پرونده بیمه ایران مشخص کند.» و اینگونه، در جایی که بسیاری از
قانونگذاران خود را نماینده یک طیف یا جریان خاص می دانند، مطهری در قامت
«نماینده تمام ملت» ظاهر و اصل 84 قانون اساسی را به رخ نمایندگان می کشد
که «هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و
خارجی کشور اظهار نظر کند.»
در زمانی که نمایندگان مجلس به دنبال
ساختن یک قدیس از احمدی نژاد بودند و در مجلس برای سرکشیدن ته مانده آب
لیوان او دعوا بود علی مطهری (به همراه احمد توکلی) از بانیان استیضاح وزیر
وقت کشور (مرحوم کردان) شد و آنجا که مجلس در برابر تخلفات محرز احمدی
نژاد کاملا منفعل شده بود او یک تنه طرح سئوال از رئیس جمهور را پیگیری کرد
تا سرانجام موفق شد با جمع آوری حدنصاب امضاء طرح را به صحن مجلس برده و
احمدی نژاد را برای پاسخ گویی به بهارستان بکشاند.
وقتی اصولگرایان
به دلیل آنچه «مواضع عجیب و غریب درباره سران فتنه» خواندند مطهری را در
جریان رقابتهای انتخاباتی مجلس نهم به «جبهه متحد اصولگرایان» راه ندادند، و
در شرایطی که در بدو امر شورای نگهبان رد صلاحیتش کرده بود، او از پا
ننشست و همراه با علی عباسپور وحمیدرضا کاتوزیان ائتلاف «صدای ملت» را
تشکیل و موفق شد با اعتمادی که، به واسطه شجاعتش در مجلس هشتم، در میان
مردم کسب کرده بود وارد مجلس نهم شود.
و آن زمان که وارد مجلس نهم
شد هم دست از اعتراض و انتقاد برنداشت. وی از معدود نمایندگانی بود که در
آستانه روز دانشجو به میان دانشجویان رفت و صراحتاً نظر خود را نسبت به
شرایط فعلی کشور مطرح کرد:«حق اعتراض در یک کشور نقطه قوت است و این موضوع
باید بررسی شود که چرا حق اعتراض در کشور وجود ندارد و هر حرکتی در خیابان
ها با دستگیری همراه می شود.» (سخنرانی مطهری در دانشگاه تبریز. آذرماه
1392)
وقتی وارد مجلس نهم شد مثل خیلی از نماینده ها درباره آنچه در
فرایند انتخابات دیده بود سکوت نکرد و صراحتاً از دخالت نظامیان در فرایند
انتخابات انتقاد و آن را «آفتی برای انقلاب و کشور» خواند و تازه آنگاه
بود که بدنبال مطهری برخی مدعیان اصلاح طلبی نیزنسبت به این رویه لب به
اعتراض گشودند.
وقتی در سال 91 نمایندگانی چون حداد عادل به بهانه
شرایط اضطراری کشور ایستادگی در برابر قانون شکنی های فرقه انحرافی و احمدی
نژاد را مخالف ولایتمداری نمایندگان اصولگرا تلقی کرده و خواهان سکوت
بودند مطهری به میدان آمد و خطاب به حداد عادل نامه سرگشاده نوشت که «من از
جناب آقای حداد خواهش میکنم که تلاش نکنند روحیه مسالمتجو و ملاحظهکار
خودشان را به نام ولایتمداری بر مجلس تحمیل کنند. از ایشان سوال میکنم،
فرضا قبول کردیم که چند ماه گذشته و آینده در شرایط ویژه بوده و خواهیم
بود، شما قبل از آن، یعنی در بیش از ۱۲ سال دوره نمایندگیتان چند اقدام
نظارتی انجام دادهاید؟ پس این روش حضرتعالی از روحیه شما ناشی میشود و
ربطی به ولایتمداری ندارد.»
اکنون که دولت احمدی نژاد بر سر کار
نیست و فسادهای میلیارد دلاری نزدیکان دولت یکی یکی از پرده برون می افتد،
همگان می فهمند که نظارت و فشار بر دولت دهم برای پاسخ گویی (که مطهری در
این زمینه جد و جهد بسیار کرد) تا چه میزان می توانست از حجم این فساد و
آسیبها کم کند و تا چه حد رویکرد انفعالی برخی از نمایندگان باعث تشدید
آلودگی اقتصادی و سیاسی در کشور شد.
مطهری تنها کلیشه های اصولگرایی
را نشکسته، بلکه در خیلی از امور حتی اصلاح طلبان را نیز خجالت زده خود
کرده است. در جایی که اصلاح طلبانی چون محمدرضا خاتمی رسما اعلام کردند از
«طلب سال 88 گذشتیم» او از لزوم محاکمه علنی احمدی نژاد به دلیل نقشش در
حوادث پس از آن انتخابات سخن می گوید و حصر بدون محاکمه نامزدهای معترض را
«غیر قانونی و غیر شرعی» می خواند و علناً رسانه ملی را به تشدید بحران در
سالهای 88 و 89 متهم می کند و بر نقش منفی ضرغامی در این زمینه انگشت می
گذارد.
در جایی که اصلاح طلبان نسبت به نظارت دستگاههای اطلاعاتی بر
خصوصی ترین زوایای زندگی شان سکوت کرده بودند مطهری کارگذاری دستگاه شنود
توسط برخی عناصر را علنی نمود و آن را«افتضاح» خواند و اینچنین وزارت
اطلاعات را خطاب قرار داد: «وزارتی که ریگی را در آسمان گرفت افراد
شنودگذار در دفتر مرا دستگیر کند.»
او تنها کسی بود که به صورت
مکتوب نسبت به رد صلاحیت هاشمی در اردیبهشت 1392 اعتراض کرد و در نامه ای
به رهبر معظم انقلاب خواستار صدور حکم حکومتی برای تایید صلاحیت ایشان شد و
به رویه شورای نگهبان در این زمینه اعتراض کرد:«به عرض می رساند این رد
صلاحیت که با دو دلیل ناموجه ناتوانی جسمی و نقش داشتن در فتنه سال ۸۸
انجام شده است آسیب جدی به انتخابات آینده وارد خواهد کرد و حماسه سیاسی
مورد نظر جناب عالی را محقق نخواهد ساخت.حدس قوی دارم که اگر امام خمینی
هم، به فرض حیات، با نام مستعار در انتخابات شرکت می کردند صلاحیت شان رد
می شد چون ایشان هم گاهی انتقاداتی داشتند.»
در فضایی که برخی
«اعتدال» را مترادف مماشات و سکوت و یا حداکثر ایجاد تلفیقی پر تناقض از
گفتمانهای اصولگرایی و اصلاح طلبی تعریف کرده اند، ترجمان این واژه برای
علی مطهری شجاعت در بیان واقعیت است. او به خوبی می داند آنچه اکنون
نیازمند آنیم گشودن فضای نقد است، در فضایی که بسیاری از همقطارانش به توهم
توطئه گرفتارند او برخلاف جریان آب شنا می کند و خواهان کنار زدن نگاه
امنیتی نسبت به رسانه هاست و از اعاده حق شهروندان برای اعتراض، طبق اصل 27
قانون اساسی، دفاع می کند. او می داند بخشهای بیمار نظام و جامعه نیاز به
عمل جراحی دارند، نه اینکه با تلفیق بخشهای بیمار و سالم به تعادلی میان
این دو برسیم و نام آن را میانه روی و اعتدال بگذاریم.
او با وجود
شجاعت و صراحت در آزادی بیان اما همزمان ابایی از آشکار نمودن عقاید سنت
گرایانه خود در زمینه های فرهنگی و سیاست خارجی ندارد: «ما حرف های زیادی
با دنیا داریم درباره نظام خانوادگی، نظام جزایی، حقوق بشر، سبک زندگی و
غیره، ابلاغ این پیام ها نیازمند ارتباط با دنیا و شرکت فعالتر در مجامع
جهانی است.» مطهری بارها از تریبون مجلس به وزرای کشور احمدی نژاد و روحانی
درباره مسئله حجاب و عفاف هشدار داده است. او سفر اخیر هیئت پارلمانی
اروپا و دیدارشان با نسرین ستوده و جعفر پناهی را «نوعی تحقیر ملت ایران» و
به قول لاریجانی «دزدانه» می خواند. مطهری همچنین طی نامه ای در سال 1390
از سخنان «روشنفکرانه» احمدی نژاد و مشایی در خصوص نوروز انتقاد و دولت دهم
را متهم به اتخاذ رویکرد فرهنگی«لیبرالی» می کند.
و اما واپسین و
مهمترین پرسش آن است که پدیده ای به نام علی مطهری ما را به کجا خواهد برد؟
آیا او یک تنه می تواند به رخسار رنگ پریده قوه مقننه جانی دوباره بخشد؟
آیا شجاعت او می تواند چیزی از صفرهای بیشمار ارقام اختلاسها کم کند؟ آیا
او رویکرد امنیتی نسبت به رسانه و فرهنگ را خواهد زدود؟
هر چند
رهاورد شجاعت و حقیقت گویی (و البته بزرگترین سرمایه یک سیاستمدار) جلب
اعتماد افکار عمومی است اما بعید است در شرایط پیچیده فعلی یک فرد بدون
اتکا به یک سازمان یا حزب و یا حتی رسانه قدرتمند بتواند کار خاصی از پیش
ببرد. نباید فراموش کرد که کنش سیاسی بدون کار تشکیلاتی و سازمانی نه نتیجه
بخش است و نه می تواند تداوم یابد.
متاسفانه علیرغم تغییر دولت و
در شرایطی که بیش از دویست حزب در وزارت کشور ثبت و دارای پروانه فعالیت می
باشند، عملا هیچ نشانی از فعالیت این تشکلها در سطح جامعه مشاهده نمی شود.
حداکثر چیزی که از این خیل سیاهی لشکر قابل مشاهده است ائتلاف ها و
اتحادهای موقتی و زودگذر در روزهای منتهی به انتخابات است و سپس این احزاب
تا رقابتهای آتی به خواب زمستانی می روند. از همین روست که مشارکت سیاسی
جامعه هنوز توده ای است و ارتباط ارگانیک و هم بسته ای میان انتخاب شوندگان
و انتخاب کنندگان، بویژه پس از پیروزی در انتخابات، وجود ندارد.
حتی
مطهری هم در این زمینه بسیار ضعیف عمل کرده و نخواسته برخلاف جریان غالب
شنا کند. او مایل نیست راه جدیدی را که در میان اصولگرایان گشوده از طریق
سازماندهی حزبی تثبیت و نهادمند کند و بیشتر ترجیح می دهد در همان زمین
بازی اصولگرایان سنتی، منتها با رویکردی انتقادی تر، بازی کند. او بیشتر
مایل است همان پیراهن شماره 11 را بر تن داشته باشد تا اینکه خودش تیم جدید
و تازه نفسی تشکیل دهد.
مطهری حتی در مورد تشکیل فراکسیون «صدای
ملت» هم در مجلس مردد است (به دلیل آنچه امکان تداخل و آسیب به فراکسیون
رهروان ولایت خوانده است) و هنوز تصمیمی برای تشکیل حزب ندارد. در این
شرایط احتمالاً دادستانی پای او را به دادگاه خواهد کشاند تا امیدها نسبت
به تایید صلاحیت وی در دور بعدی انتخابات مجلس کم تر و کمتر شود.
با این شرایط، بعید است شجاعت مطهری چیزی را عوض کند اما این شجاعت دست کم نشان می دهد که روح او هنوز زنده است.