فرارو- نظام بین الملل مدرن که کشورها در بستر آن به جوهره روابط بیرونی هویت میبخشند، جهت گیریهای سیاست خارجی را تعیین میکنند و معادلات بین بازیگری را نظم میدهند کاملا "وزن محور"است.
در چارچوب منطق حاکم بر این نظام، که بدنبال جنگهای سی ساله مشروعیت عملیاتی یافت، کشورهایی که توانمندیهای فزونتری، بالاخص در قلمروهای نظامی و اقتصادی را بهرهمند هستند و نقش آفرینی های چند بُعدی فرامنطقهای و فرا قارهای را دارا میباشند، ارکان سیستم محسوب می گردند.
بازیگرانی که با توجه به ظرفیتها و توانمندیها قادر و مایل به نمایش قدرت در اقصی نقاط گیتی و خواهان تاثیرگذاری در قوام دادن به ماهیت نظم بینالمللی هستند، کشورهای بزرگ و به عبارت نزدیکتر به واقعیات حاکم بر گستره جهان، کشورهای برتر نظام بینالملل محسوب میگردند.
برای اینکه به عنوان کشور برتر مطرح گشت، نه تنها بازیگر باید خود را در این قواره بیابد بلکه می بایستی کشورهای دیگر جدا از جایگاه آنان، بدون توجه به میزان دشمنی و بدون در نظر گرفتن شدت وحدت وابستگی متقابل به طور تلویحی و یا صریح، آن را تصدیق و تایید نمایند.
در طول چهارصدسال گذشته این بازیگران برتر بودهاند که آرایش صحنه جهانی را طراحی نموده اند. کشورهای بزرگ در این مسیر و در راه متناسب ساختن مناسبات بین الملل، معادلات امنیتی، روندهای جهانی، تعریف همسوی مردم و حاکمان کشورهای دیگر از پدیده ها و واقعیات با هویت، منافع و ارزشهای خود با شکست های بزرگ و کوچکی نیز در رویارویی با بازیگران حاشیهای نظام بین الملل روبرو شده اند.
سنگین ترین شکست دوران استعماری انگلستان به عنوان مطرح ترین بازیگر جهانی در قرن نوزدهم، در جنگ اوّل این کشور با افغانستان شکل گرفت. تحقیرآمیزترین شکست نظامی اتحاد جماهیر شوروی، مرکز ثقل جهان کمونیستی، نه در برابر قدرت نظامی یک کشور قدرتمند وابسته به جبهه سرمایه داری بلکه در برابر یک گروه غیردولتی در جنوب مرزهای میراث خوار امپراطوری تزاری رخ داد. عکسهای فرار آمریکائیان وحشت زده از روی بام سفارت آمریکا در سایگون بوسیله هلیکوپترهای نظامی پس از به جا گذاشتن پنجاه هزار کشته و اولین شکست نظامی در تاریخ کشور در فرای مرزهای قاره آمریکا، به وضوح آسیب پذیری بازیگران برتر نظام بین الملل را محرز میسازد.
از زمان انعقاد قرارداد 1648 تاکنون، کشورهای برتر نظام بینالملل، با توجه به در نظرگرفتن یک مجموعه متنوع از مولفه ها، شیوه های متفاوتی را برای تامین نیازها و حفظ جایگاه بکارگرفته اند. درقرن نوزدهم بازیگران برتر سیستم یعنی انگلستان، روسیه، پروس، اطریش و فرانسه که بعدا به این مجموعه ملحق شد، بکارگیری شیوه کنسرت را منطقیترین، کارآمدترین، کم هزینه ترین و شدنی ترین چارچوب برای مدیریت جهان و در بطن آن تامین نیازهای خود یافتند.
اصل نظم دهنده کنسرت این است که کشورهای بزرگ از این "حق" برخوردار هستند و این "مسئولیت" را دارا می باشند که "میل جمعی"را از طریق مذاکره یا بکارگیری زور در مورد کشورهایی که با عملکرد و یا به واسطهی ارزشهای خود نظم حاکم جهانی و ترتیبات مستقر را مواجه با خطر می سازند به صحنه آورند.
سیستم کنسرت، که بسیاری آن را به دلیل نقش کلیدی مترنیخ وزیر خارجه اطریش در طراحی آن، به نام سیستم مترنیخی میشناسند، مبتنی بر برگزاری کنفرانسهای بین المللی و پیگیری مذاکرات در سطح بین المللی برای حفظ نظم جهانی و تامین نیازهای کشورهای بزرگ بود.
فزونترین بهره و کثیرترین منفعت را از تداوم و عملکرد نظم، همیشه کشورهای بزرگ و بازیگران برتر نظام بین الملل میبرند که در قرن نوزدهم پنج کشور ذکرشده بودند.
امروزه کشورهای برتر نظام بینالملل که کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل همگی در زمره آنها هستند، نظم حاکم جهانی را که ماهیت آن مبتنی بر جهانشمول و مشروعیت ارزش های سرمایه داری و از سویی دیگر قبول آمریکا به عنوان مسئول اصلی دفاع از اصول و رویههایی که نظم جهانی برآن استوار است را پذیرفته اند.
کشورهای برتر نظام بین الملل، با توجه به حجم توانمندیهای آمریکا و میل و اراده این کشور برای پیشتازی که جایگاه متمایزی را برای او در معادلات قدرت جهانی فراهم آورده است، در بیشر مواقع تفسیر و درک برترین بازیگر صحنه بین المللی یعنی آمریکا را از شیوه های تداوم نظم پذیرا می شوند.
از نظر آمریکائیان، خاورمیانه نقش تعیین کننده در تداوم نظم بین الملل و در استحکام اعتبار ارزش های حیات بخش آن دارد. آمریکائیان احتمال گسترش سلاحهای هسته ای در این منطقه را عامل "بی ثباتی سخت" و مخرب برای نظم آمریکایی حاکم در گستره گیتی میدانند.
در کنار این نگاه، نخبه گان سیاسی آمریکا دولت یهود و عربستان را متحدین استراتژیک در خاورمیانه محسوب می سازند. معادلات داخلی جامعه آمریکا به گونهای قواره یافته است که هر نوع تهدیدی که متوجه دولت یهود گردد عامل تخریب کننده نظم جهانی تفسیر و تعریف می گردد.
جایگاه عربستان به عنوان کشور کلیدی در تعیین قیمت و میزان عرضه انرژی که حرکت موتور سرمایه داری اتکای حیاتی به آن دارد منجر به این گشته است که هر نوع تهدیدی حتی بالقوه برعلیه پادشاهی آل سعود، برای آمریکا همتراز با فروپاشی نظم جهانی تفسیر و قلمداد گردد.
آمریکائیان برای متبلور ساختن اهداف خود در منطقه خاورمیانه و تضعیف کشورهای خصم، معقول ترین شیوه را همانا شکل دادن به کنسرتی از کشورهای برتر سیستم بین الملل یافته اند.
کنسرت به رهبری آمریکا (نقشی که اطریش به رهبری مترنیخ در قرن نوزدهم برعهده داشت) تحقق اهداف مورد توافق کشورهای برتر را، در چارچوب کنفرانس های بین المللی و به عبارت دیگر نشستن پای میز مذاکره دنبال می کند.
حیات یافتن کنسرت، برای کشورهای خصم آمریکا باید محرز سازد که کشورهای برتر نظام بین الملل، همراهی با آمریکا برای مذاکره با بازیگر دارای تعارض بنیادی با منافع آمریکا را کم هزینه ترین و پربارترین شیوه برای محدود ساختن اعضای کلوپ اتمی و ازسوی دیگر پذیرش برهان آمریکا درخصوص اهمیت کلیدی امنیت عربستان سعودی ودولت یهود برای پویایی سیستم اقتصاد سرمایه داری بین المللی و تداوم نظم منطقه و جهان یافته اند.