علی اکبر جوانفکر ازجمله مردان دولت احمدینژاد است که راه پرفراز و نشیبی را در این سالها طی کرده است. از مدیرعاملی خبرگزاری ایرنا، مدیریت موسسه مطبوعاتی ایران و مشاور مطبوعاتی و رسانهای محمود احمدینژاد در دوران تصدی شهرداری تهران و ریاست جمهوری تا زندان اوین اما اکنون فارغ از تمام این بحثها، روزگار متفاوتی را میگذراند. از ویژگیهای بارز او وفاداریاش به آرمانهایی است که در دولت احمدینژاد مطرح و پیگیری میشد و هنوز وقتی از برنامههای دولت متبوعش میگوید لبخندی بر چهرهاش نقش میبندد. در آستانه ارائه برنامه 100 روزه دولت روحانی در گفتوگویی با علیاکبر جوانفکر به بررسی ویژگیهای دو دولت احمدینژاد و روحانی و برنامه 100 روزه نخست فعالیت آنها پرداختیم البته جوانفکر بارها تاکید کرد مقایسه دو دولت در این مقطع صحیح نیست باید به دولت یازدهم فرصت بیشتری داد و سپس به بازخوانی کارنامه آن پرداخت. متن گفت وگوی علی اکبر جوانفکر با آرمان در ادامه میآید:
100 روز از دولت دکتر روحانی گذشت و قرار است گزارشی از این روزها منتشر شود. به نظر شما چه تفاوتی میان 100 روز نخست دولت یازدهم با 100 روز نخست دولت آقای احمدینژاد وجود دارد؟
البته من در موضع مقایسه نیستم و فکر میکنم رسانهها و مردم باید این مقایسه را انجام دهند. ما میتوانیم در موضع تبیین وضعیتهایی باشیم که هست و قبلا بوده است. آقای احمدینژاد به صورت مستقل از جریانهای سیاسی و با برنامه مطالعه شده و مهندسی شدهای در انتخابات سال 84 شرکت کرد و در یک رقابت سنگین و فشرده که در آن آقای هاشمی رفسنجانی و نمایندگان جریانهای اصلاح طلب و اصولگرا حضور داشتند، پیروز شد. آقای احمدینژاد با رویکردها و ایدههایی که داشت، سعی کرد تا افرادی را برای دولتش انتخاب کند که با آن جهت گیریها و رویکردهای اعلام شده، همخوانی و هماهنگی داشته باشند.
در این انتخاب موفق بودند؟
آقای احمدینژاد با یک مشکل جدی در انتخاب همکاران مواجه بود و آن هم وضعیت موجود در کشور است که البته اکنون هم این وضعیت وجود دارد. یعنی افرادی که قابلیت و ظرفیت پذیرش مسئولیت در ردههای بالا را دارند، غالبا در طیفهای سیاسی تعریف میشوند اما آقای احمدینژاد در نظر داشت فراتر از طیفهای سیاسی، نیروها و همکارانش را انتخاب کند و تمایل نداشت فردی به دولت بیاید که وامدار جریان سیاسی خاصی باشد، بنابراین برای انتخاب همکارانش در دولت با یک مشکل جدی مواجه بود و روی هر فردی متمرکز میشد، مستقیما یا با واسطه به جریانهای سیاسی وصل بود. در دولت نهم مشاهده کردید که به رغم همه تلاشهای به عمل آمده برای انتخاب افراد مستقل، برای اطمینان بیشتر از اینکه این افراد بتوانند با سیاستهای دولت همراهی داشته باشند، رئیس جمهور با آنها میثاق نامه امضا کرد و از آنها پیمان گرفت که در مسیر اهداف تعیینشده، تمامی اهتمام خود را معطوف به خدمت به کشور کنند و به ارزشها و مبانی مطرح شده و در راس آنها عدالت، وفادار بمانند؛ با این حال مشاهده کردید که در پایان دولت نهم افرادی بودند که به میثاق خود با رئیس جمهور پشت پا زدند و موجد مسائلی شدند که به دولت آسیب زد. آنچه شرح دادم، یکی از مشکلاتی بود که دولت آقای احمدینژاد با آن مواجه بود.
به هر حال در آن زمان، مجلس و دولت همسو و اصولگرا بودند اما چرا در این بخش هم مشکلاتی در ابتدای کار دولت مشاهده شد؟
در آن زمان مجلس هفتم بر سر کار بود که متاسفانه آنها همکاری لازم را نکردند. شاید بتوان گفت که آقای احمدینژاد و آقای روحانی وضعیت مشابهی را در گرفتن تایید کابینه خود از مجلس تجربه کردند و برای برخی از وزارتخانهها چندین نفر به مجلس معرفی شدند. بنابراین میشود نتیجه گرفت که مجلس اصولگرای هفتم در ابتدای دولت آقای احمدینژاد رفتار مشابهی نظیر رفتار مجلس اصولگرای نهم در ابتدای دولت روحانی داشته است. اگر اسم آن رفتار مجلس هفتم را حمایت از دولت آقای احمدینژاد قلمداد کنیم امروز هم باید همان تعریف را در قبال رفتار مجلس نهم نسبت به دولت آقای روحانی داشته باشیم.
آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود موضوعاتی را مطرح کردند که مردم منتظر تحقق آنها هستند. آقای احمدینژاد چطور؟
آقای احمدینژاد در تبلیغات انتخاباتی خود هیچگاه وعده نداد و فقط ضرورتها را مطرح کرد و گفت که هر کس در راس قوه مجریه قرار گیرد برای پیشرفت کشور باید چه راهکارهایی را در پیش بگیرد. البته ایشان بعدا همه این ضرورتها را در سیاستها و تصمیمات دولت خود عملی کرد و سفرهای استانی هم یکی از مهمترین رویکردهای دولت وی بود زیرا از این طریق تلاش کرد تا تصمیمات و اقدامات دولتش را با خواستهها و نیازهای مردم هماهنگ و همسو کند، چیزی که به نظر میرسد در دولت آقای روحانی به نحو دیگری تعریف شده است. در واقع آقای احمدینژاد و اعضای دولت وی با حضور در استانها و سفر به شهرهای مختلف کشور با مردم ارتباط نزدیک برقرار میکردند و حرفها و نظرات آنها شنیده میشد و نخبگان و صاحبنظران در هر استان نیز جلسات ویژهای با رئیس جمهور داشتند و به نظر من آقای احمدینژاد و همکاران وی در دولت سختیهای ناشی از سفرهای استانی را به جان خریدند تا تصمیمات دولت متناسب با نیازها و خواستههای مردم از یکسو و استعدادها و ظرفیتهای مادی و انسانی هر منطقه از سوی دیگر باشد.
یعنی سفرهای استانی را جزئی از کارنامه 100روزه دولت آقای احمدینژاد معرفی میکنید؟
اینطور نیست. چارچوب سفرهای استانی آقای احمدینژاد در همین صد روز اول تعیین و برنامه ریزی آن صورت گرفت. البته شما معیار صد روزه را به این دلیل در نظر گرفتهاید که آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود وعده حل مشکلات اقتصاد کشور در صد روز اول دولت خود را داده بود و اکنون میخواهید فعالیت دو دولت را در صد روز نخست مقایسه کنید در حالی که آقای احمدینژاد این معیار زمانی را برای دولت خود در نظر نداشت و به نظر من مقایسهها از این جهت و همچنین متفاوت بودن شرایط کشور در دو مقطع زمانی نمیتواند از اعتبار لازم برخوردار باشد.
نگفتند 100 روزه مشکلات را بر طرف میکنند.
آنچه در زمان تبلیغات انتخاباتی عنوان کردند، همین موضوع بود که گفتند برای حل مشکلات اقتصادی کشور در صد روز اول برنامه دارند.البته بعدا که به کرسی قدرت رسیدند، تغییراتی در آن صورت گرفت! ریشه دوره 100 روزه به آنجا باز میگردد که گفتند در این مدت مشکلات را حل میکنند.
فارغ از کارنامه 100 روزه، تفاوت سیاستهای دولت آقای روحانی با دولت آقای احمدینژاد را در چه میبینید؟
میتوان دو نگاه کاملا متفاوت را در دو دولت رصد کرد.نگاه آقای احمدینژاد برای حل مشکلات کشور، نگاه به درون بود اما آقای روحانی برای حل مشکلات کشور نگاه به بیرون دارد. من نگاه مطلق به این دو عرصه ندارم و معتقدم که بین این دو نگاه یک نقطه تعادلی وجود دارد یعنی نه نگاه صرف به بیرون مشکلات کشور را حل میکند و نه نگاه صرف به داخل. من میخواهم تاکید کنم که حتی اگر نگاهمان برای حل مشکلات اقتصادی کشور به بیرون از مرزها باشد، ابتدا باید به ساماندهی وضعیت درونی کشور بپردازیم و پایههای اقتدار دولت مستحکم شود و منشاء کارهای موثر و سازنده در کشور باشد تا برپایه آن بتواند از موضع مقتدرانه به بیرون نگاه کند و از این رهگذر نیز به حل مشکلات بپردازد. این نکته را هم مورد تاکید قرار میدهم که آقای احمدینژاد نه فقط در نگاهش به درون، اهتمام ویژهای را مصروف پیشرفت همه جانبه و حل مشکلات کشور کرد بلکه در نگاه به بیرون نیز توانست اثرگذاری کم نظیری داشته باشد تا آنجا که او توانست به دلهای مردم در گوشه و کنار جهان بویژه در دنیای اسلام راه پیدا کند و همین امر به سهم خود، قدرت چانه زنی ایران در مسائل منطقهای و جهانی را افزایش داد.
اکنون این نگاه چگونه است؟
اکنون چنین به نظر میرسد که نگاه آقای روحانی بیش از همه به بیرون است. این موضوعی است که خودشان اعلام کردند و گفتند که میخواهند در سیاست خارجی تحولی ایجاد کنند. البته قابل انکار نیست که عملکرد دولت آقای روحانی با نگاه به بیرون این دولت نیز همخوانی ندارد زیرا بر خلاف واقع، اعلام میکنند که خزانه خالی است و دولت توانایی پرداخت یارانه به مردم را ندارد. بحثهای نادرستی از این دست که آقای روحانی و افراد مختلف در دولت وی به طور مکرر مطرح کرده اند، با نگاه به بیرون همخوانی ندارد. بالاخره اگر میخواهند مذاکره کنند باید نشان دهند که کشور موقعیت بسیار خوبی دارد، ذخایر ارزی و داشته هایمان خوب است و تحریمهای ناجوانمردانه غرب نمیتواند در اراده ملت ایران خللی وارد کند. از این موضع است که میتوانند با طرفهای غربی به مذاکره بپردازند و الا وقتی از موضع ضعف و ناتوانی به سمت مذاکره میروند نتیجهاش این میشود که آقای اوباما اعلام میکند ایران بر اثر مشکلات ناشی از تحریمها به سمت مذاکره روی آورده است. تاکید بر موضع ضعف و ناتوانی، این ظن را ایجاد میکند که ممکن است بخواهند ملت ایران را به سمت وادادگی و پذیرش یک شرایط تحمیلی سوق دهند و از این جهت هم نگرانی وجود دارد.
طی 8 سال دوره آقای احمدینژاد مذاکرات زیادی را با غرب داشتیم. در آن زمان ...
بله مذاکره با 1+5 همواره وجود داشته است و دبیر شورای عالی امنیت ملی هم مسئول انجام این مذاکرات بود. رویکرد دولت آقای احمدینژاد استفاده از حقوق هستهای ملت ایران بود و به همین دلیل شاهد فعالیت غنی سازی اورانیوم تا سطح 20 درصد بودیم البته ایران مایل بود که این نیاز خود را از خارج تامین کند اما غربیها حاضر به همکاری نشدند و ایران به ناچار با افزایش تعداد سانتریفیوژها، به غربیها نشان داد که توانایی تولید اورانیوم غنی شده تا سطح 20 درصد را دارد. به هر حال امروز ما در یک موقعیت مناسب با طرفهای غربی مذاکره میکنیم. یعنی ایران توانمندیهای خود را در استفاده از حقوق هستهایاش به رخ غربیها کشیده است و دولت آقای روحانی از یک نقطه بسیار مناسب که دولت آقای احمدینژاد موجد آن بود، به مذاکره با غرب میپردازد. من اینجا میخواهم به ابراز یک نگرانی بپردازم. آقای آمانو بین مذاکرات فعلی و قبلی به ایران آمد و توافقی را با آقای صالحی امضا کرد. معنی آن این است که دولت آقای روحانی از ابتدا با تغییر رویکرد سعی دارد اعتمادسازی کند .
به عنوان یک دولتمرد دهم چه توصیهای در صدمین روز فعالیت دولت یازدهم به پاستورنشینان فعلی دارید؟
این نکته مهم را مورد تاکید قرار میدهم که برای قضاوت در باره دولت جدید نباید عجله کرد و لازم است به دولت فرصت داده شود تا برنامههای خود را عملی کند. امیدوارم بهانه جوییها و تصویر پردازیهای خلاف واقع آقای روحانی و دولت وی از کارکرد دولت آقای احمدینژاد خاتمه پیدا کند زیرا استمرار این روند، دولت جدید را با چالشهای زیادی در آینده نزدیک مواجه خواهد کرد. دولت آقای احمدینژاد 32 ماه به مردم یارانه پرداخت کرد و آن را حق طبیعی مردم میدانست اما در این چند ماه دولت آنها دائما با منت گذاری به اعاده این حق طبیعی مردم پرداخته است. یارانهها در واقع پولی است که دولت از طریق افزایش قیمتها بویژه در بخش انرژی از مردم گرفته و آن را در یک چرخه عادلانه به جیب مردم بازمی گرداند و دلیلی ندارد که دولت بخواهد این مبلغ ناچیز را دائما به روی مردم بیاورد. پرداخت یارانه در واقع کمک به جامعه برای مواجه شدن با فشارهای ناشی از اجرای قانون هدفمند کردن یارانههاست. به هر حال آقای احمدینژاد مردم را مالک اصلی کشور و صاحب اختیار تمامی امور میدانست و معتقد بود که ثروت کشور متعلق به مردم است و مردم باید به شکل مناسبی از آن متنعم شوند اما دولت جدید نشان داده است که میخواهد مشکل اقتصاد را بر اساس سیاستهای خود حل کند.