bato-adv
کد خبر: ۱۶۷۹۷۴

طلافروشی چه قدر سرمایه می‌خواهد؟

بازاریان قدیمی وقتی در فامیل جوانی را که سرمایه اندکی داشت یا می‌خواست برای کارآموزی وارد بازار شود، علاوه بر نصیحت‌های رایج دو توصیه ویژه هم برای آنها داشتند«اگر دنبال پول می‌گردی دوتا کار تو بازار سریع بلندت می‌کنه؛ آهن و طلا»

تاریخ انتشار: ۰۷:۴۳ - ۱۴ آبان ۱۳۹۲
بازاریان قدیمی وقتی در فامیل جوانی را که سرمایه اندکی داشت یا می‌خواست برای کارآموزی وارد بازار شود، علاوه بر نصیحت‌های رایج دو توصیه ویژه هم برای آنها داشتند«اگر دنبال پول می‌گردی دوتا کار تو بازار سریع بلندت می‌کنه؛ آهن و طلا» اکنون هم اگر جمعیت کثیر جوان بیکار در جامعه را کنار بگذاریم عده‌ای هم هستند که یا پولی از پدر گرفته‌اند یا از 20سالگی برای کارفرمایی کار کرده‌اند و حالا می‌خواهند کار و کاسبی خود را راه بیندازند. طلافروشی هم به‌حتم یکی از کارهایی است که شاید گوشه‌ذهن هر جوانی را مانند آهن‌ربا به خود جذب کند.

 رامین 44سال دارد و در یکی از طلافروشی‌های معتبر کریمخان - از بورس‌های طلافروشی - کار می‌کند البته مغازه و طلاها متعلق به فرد دیگری است. به او توضیح می‌دهم که می‌خواهم وارد این کار شوم و از او راهنمایی می‌خواهم. هنوز کلامم تمام نشده، بلافاصله می‌پرسد: «چقدر سرمایه ‌داری؟» با اعتمادبه‌نفس رقم «صدمیلیون‌تومان» را بر زبان می‌آورم. لبخندی می‌زند و می‌گوید: «صدمیلیون‌تومان برای شروع کار در بازار طلا یعنی با هزارتومان بخوای سوپرمارکت بزنی.» او در مورد سرمایه اولیه این کار، می‌گوید: «تو این حرفه میگن باید حداقل با هزار شمش 20گرمی وارد کار بشی» قیمت شمش 20گرمی را به‌روز می‌پرسم، حدود دومیلیون‌و500هزارتومان محاسبه می‌کند. یعنی برای شروع کار با هزینه اجاره مغازه و هزار شمش، سه‌میلیارد‌تومان سرمایه لازم است.

«با سرمایه کمتر نمی‌شود؟» این را من می‌گویم و پاسخ می‌شنوم: «معمولا کسانی که سرمایه کمتری دارند یا سرپا کار می‌کنند یا مثل من سرمایه‌شان را در یک مغازه می‌گذارند و سودش را دریافت می‌کنند. در حقیقت مقداری از سهام آن مغازه را شریک می‌شوند بدون اینکه سندی داشته باشند؛ بیشتر پای اعتماد در میان است.» از او راجع به افرادی که سرپا کار می‌کنند می‌پرسم، مکثی می‌کند و می‌گوید: «آنها معمولا با کارگاه‌های طلا‌سازی کار می‌کنند و طلاهای ساخته‌شده را برای فروش به شهرستان‌ها می‌برند. حداقل باید صدمیلیون‌تومانی داشته باشند یا بازهم برای یک طلافروش کار کنند و فقط پورسانت بگیرند.»

طبیعتا بحث میزان درآمد آنان را مطرح می‌کنم و پاسخ می‌شنوم که «اگر زرنگ باشی و بتونی ماهی حداقل200میلیون‌تومان در شهرستان بفروشی، بین سه تا پنج‌میلیون‌تومان گیرت میاد. البته بعضی‌ها با چک می‌فروشند که اگر پنج‌درصد سود ماهانه مدت‌دار را هم حساب کنی پنج‌میلیون هم آن می‌شود که مجموعا 10میلیونی برمی‌گردد، اگر تهران هم با همین سرمایه شریک شوید می‌توانید میانگین هفت‌میلیون‌تومان درآمد داشته باشید.» البته رامین هم که غرق در بحث ‌شده مثل یک مشاور دلسوز تاکید می‌کند که «بستگی به پاخور مغازه و مشتری هم دارد.» همزمان یکی از مغازه‌های آن‌ور خیابان را نشان می‌دهد و می‌گوید: «آنجا شاید ماهی یک‌میلیون‌تومان هم سودخالص صاحب مغازه و دو شریکش نشود.»

سخنان رییس اتحادیه طلا درباره فعالیت مافیاگونه عده‌ای در بازار طلا را برای او نقل می‌کنم، رامین پا را فراتر از او می‌گذارد و مدعی می‌شود که «اصلا بدون اجازه مافیا نمی‌توانی وارد این حرفه بشوی و حتما باید یک معرف داشته باشی.» از او مستندات می‌خواهم، راحت می‌گوید: «نمی‌دانم.» اما پس از چند لحظه سکوت، در حالی که دوروبر را نگاهی می‌اندازد، آدرس یکی از دوستانش را در بازار تهران می‌دهد و برای اطمینان من با لحن محکمی می‌گوید: «اطلاعاتش کامله.»

برای عوض‌کردن فضا از میانگین اجاره بهای طلافروش‌های اصلی راسته کریم‌خان می‌پرسم و می‌گوید: «ماهی، صدتا500میلیون بسته به فروش و میزان خرید از شهرستان‌ها دارد.» او می‌گوید: «این مغازه‌های میلیاردی در حقیقت ویترین این طلافروشان است و بیشتر درآمد آنها از تولید طلا در کارگاه‌های طلاسازی و توزیع آن، بین مغازه‌های تهران و شهرستان‌هاست.» پس از تشکر از رامین، روانه بازار زرگرها در بازار تهران می‌شوم؛ قلب تپنده طلای کشور.

سعید یکی از مغازه‌داران کوچک است که روبه‌روی سبزه‌میدان 10سالی می‌شود مشغول طلافروشی است. از او راجع به مافیای طلا و نحوه تعیین قیمت طلا می‌پرسم، مدعی می‌شود: «سه‌نفر در تهران هستند که مدت‌هاست بازار طلای کشور در دست آنهاست. به‌غیر از اینها من فرد کله‌گنده دیگری را در بازار طلا نمی‌شناسم.» او درباره نحوه قیمت‌گذاری طلا توسط این مافیا می‌گوید: «بعضی از این افراد از زمان قاجار در این شغل هستند و الان نوادگان آنها هم نبض بازار را در اختیار دارند و مانند خانواده‌های مافیایی سیسیل اجازه ورود فرد غریبه را به درون نمی‌دهند.» سعید هم تمایلی به ادامه بحث ندارد و ناگهان، خود را مشغول کار نشان می‌دهد؛ یعنی دیگر باید بروم. اما پس از صحبت‌های متفرقه‌ای، باز رشته کلام را به بازار طلا می‌کشانم. یخش، آرام‌آرام باز می‌شود.

او درباره نحوه توزیع طلا و قیمت‌گذاری آن در بازار می‌گوید: «این سه‌نفر حدود 50نفر واسطه دارند که هر صبح طلای مورد نیاز کارگاه‌های تولیدی را بین آنها توزیع می‌کنند و قیمت طلا هم توسط آنها تعیین می‌شود.» از او می‌پرسم که رییس اتحادیه طلافروشان چندی پیش گفته بود که قیمت طلا بر اساس قیمت اونس جهانی و نوسانات دلار تعیین می‌شود؛ لبخندی می‌زند: «مافیا اصلا اتحادیه را قبول ندارد و کار خود را می‌کند و در ضمن یکی از اعضای همین اتحادیه چند وقت پیش وجود مافیا را در بازار طلا تایید کرد.» بعد با هیجان ادامه می‌دهد که «به احتمال زیاد این افراد به‌دلیل سابقه زیاد در بازار جهانی شناخته می‌شوند و به همین دلیل طلا را از طریق قاچاق وارد می‌کنند و از ذخایر بانک‌مرکزی استفاده نمی‌کنند و به‌همین‌دلیل انحصار بازار در اختیار آنهاست.»

لحن کلامش تغییر می‌کند، گویی راوی داستانی جذاب است: «آنطور که شنیده‌ام به‌دلیل گردش روزانه میلیاردتومانی! و میزان بالای طلای موجود در انبارها و کارگاه ایشان به‌صورت مخفیانه زندگی می‌کنند و کمتر کسی این افراد را در بازار دیده و بیشتر پسر و برادرزاده یکی از این افراد بعضی از اوقات در بازار ظاهر می‌شود. یکی از اشخاص نزدیک به این فرد می‌گفت این مافیا نزدیک به سه‌هزارمیلیارد‌تومان طلا وارد ایران می‌کنند.» یاد آمار دولت گذشته درباره واردات 90درصدی طلا از طریق قاچاق می‌افتم.

«برای ورود به بازار طلا باید با این مافیا کار کرد؟»، سخنان رامین را در قالب این سوال مطرح می‌کنم تا عیار واقعیت آن را با روایت سعید بسنجم؛ می‌گوید: «تا دوسال پیش اگر با این مافیا کار نمی‌کردید، نمی‌توانستید طلا برای تولید در کارگاه تامین کنید چون آنها شما را در لیست سیاه قرار می‌دادند و به دلیل اینکه در بازار طلا همه با هم در ارتباط هستند اگر کسی با شما کار نکند یا شمش برای ذوب و تولید در اختیارتان قرار ندهد در عمل نمی‌توانید کار کنید ولی از دوسال گذشته، بعضی دولتی‌ها هم وارد بازار شدند که آنها هم شمش در اختیار تولیدکنندگان می‌گذاشتند. آنها تا حدودی انحصار را شکستند ولی بازهم این سه‌نفر گردانندگان اصلی بازار هستند.»

لبخندی می‌زند که تمام چهره‌اش را می‌پوشاند، آنچه در ذهنش مرور کرده را بر زبان می‌آورد: «دولت گذشته به‌دلیل اجرای طرح مالیات بر ارزش افزوده به بازاریان دستور داد تا کرکره مغازه‌هایشان را پایین بکشند و بازار طلا در عمل یک هفته تعطیل بود و در نهایت دولت عقب‌نشینی کرد.» از او در مورد درآمد طلافروشان بازار زرگرها می‌پرسم: «اگر در بازار یا اطراف سبزه‌میدان باشی و کارگاه داشته باشی ماهی بین 50 تا صدمیلیون درآمد داری ولی اگر فقط فروشنده باشی ماهی حداقل پنج‌میلیون‌تومان سود داری.»

 او در مورد کارگاه‌های تولید طلا هم توضیح جالبی می‌دهد: «بیشتر کارگاه‌ها در چهارراه سیروس و خیابان مولوی هستند ولی به‌دلیل ایمنی همه با تابلوی شغل دیگری کار می‌کنند؛ به‌عنوان مثال کارگاهی که من شریک هستم دو دستگاه تولید لباس زیر در ورودی گذاشته‌ایم و یک در از پشت دارد که کارگاه تولید طلا در آنجاست.» در حقیقت بسیاری از این کارگاه‌های زیرزمینی هستند سپس ارقامی درباره قیمت مغازه‌های طلافروشی سبزه‌میدان و مقابل بازار می‌گوید که چشمانم را گرد می‌کند: «متری بین 140میلیون تا 400میلیون‌تومان و اجاره‌اش حداقل ماهی 40میلیون‌تومان است.»

یکی دیگر از مراکز فروش طلا طبقه زیرزمین پاساژ قائم در تجریش و پاساژ میلاد نور در شهرک غرب است که به گفته سعید اکثرا فروشنده هستند و از کارگاه‌های بازار، طلای ساخته‌شده می‌خرند. به سایت اینترنتی یکی از افرادی که سعید از آنها به‌عنوان مافیا نام می‌برد سری می‌زنم. درآمدهای میلیاردی و میلیونی همراه با سروکار داشتن با دارایی‌هایی از جنس طلا بسیار وسوسه‌برانگیز است. هرچند سرمایه لازم برای راه‌اندازی این کسب‌وکار سر به فلک می‌زند و آنگونه که می‌گویند باید از هفت‌خوان مافیا هم گذشت؛ اما هنوز رویای طلایی شدن از جمله رویاهایی است که در ذهن بسیاری از جوانان ایرانی‌پرورده می‌شود و دل و هوش آنان را می‌رباید. کاش مسوولان سامانی به این بازار بدهند تا تحقق آرزوی ورود به بازار طلا اینقدر پرهزینه و آلوده به مافیابازی نباشد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv