یادداشت زیر را آقای محمد مهدی تفرج برای فرارو ارسال کردهاند
استانهای شمالی ایران همواره جزء جذابترین و پرمسافرترین مناطق ایران در روزهای مختلف سال بودهاند. جذابیتی که بخش زیادی از آن مرهون سرسبزی و طبیعت زیبا و البته وجود مردمانی خونگرم و مهماننواز بوده است. مردمی که مثل سایر مردم کشورمان حق دارند نگران بیکاری و آیندهی جوانانشان باشند.
این استانها همواره پتانسیلهای بسیاری برای درآمدزایی از طرق مختلف داشتهاند که متاسفانه در بسیاری از موارد مغفول ماندهاند. از پتانسیلهای بیشمار گردشگری که بگذریم، این استانها این امکان را دارند که صنایع مختلف غذایی، کشاورزی و دامپروری، صنایع تبدیلی و صنایع داروهای گیاهی در آنها رشد داده شده و به پیشرفت روزافزون مردم آن دیار کمک قابل توجهی گردد. صنایعی که با طبیعت زیبا و خدادادی این منطق در تضاد و تعارض نیستند.
متاسفانه در سالهای اخیر واردات بیرویه محصولات کشاورزی و باغبانی که بعضا کیفیتهای بسیار نازلتری نسبت به محصولات این خطه دارند، سیاستهای غلط ساخت و ساز، انتظار ایجاد صنایع نامربوطی چون پتروشیمی در کنار عوامل بیشمار پیدا و پنهان دیگر باعث شده است که لطمات جبرانناپذیری به منابع طبیعی کمنظیر این استانها وارد شود.
طنز تلخ ماجرا اینجاست که اهالی این مناطق هم به عنوان مثال کشت برنج خوش عطر و طعم محلی را وانهادهاند و از نمونههای بسیار بیکیفیت خارجی که چه بسا برای سلامتی مردم عزیز مضر نیز باشند، جهت فروش و حتی طبخ استفاده مینمایند.
نمونهی دیگری از این بیتوجهیها مربوط به صنعت تولید خاویار ایران است که در صورت توجه و برنامهریزی درست میتوانست بدون نیاز به اسمهای پرطمطراقی چون صنعت نفت، پتروشیمی و غیره منبع درآمد بسیاری از مردم این مناطق باشد اما افسوس و صد افسوس که شاید تا چند سال آینده از خاویار ایران تنها در کتابها یاد شود و این محصول پرارزش نیز همچون بسیاری دیگر به خاطرهها بپیوندد!
میتوان گفت حتی اکنون که صنایع سازگار با طبیعت در مناطق شمالی چندان پانگرفته و حمایت نمیشوند، در صورتی که جوانان این خطه برای اشتغال ناچار به مهاجرت به سایر مناطق کشور باشند، مضرات آن بسیار کمتر از نابودی طبیعتی است که در صورت صدمه دیدن آن اثرات زیانبارش میتواند بسیار فاجعهآمیز باشد (متاسفانه یک نمونهی بسیار روشن از این دست فجایع و اثرات زیانبار آن را امروزه در مورد دریاچهی ارومیه میبینیم و صد افسوس که پند نمیگیریم).
در این باره البته همه مقصریم. از مسئولینی گرفته که با دادن وعدههای پرطمطراق (که حتی در صورت برآوردهسازی آنها معلوم نیست در درازمدت چه سرنوشتی در انتظار منابع طبیعی منطقه و بالطبع ساکنان آن خطه است) مردم را چند صباحی خوشبین میسازند تا مردم عزیزی که البته شاید از فرط درماندگی از بیکاری و یا ناآگاهی از عاقبت این پروژهها در بلندمدت به این وعدهها دل میبندند.
انتظار میرود در دولت یازدهم به این مسائل ریشهای اهمیتی دوچندان داده شود. با فرهنگسازی و اجرای برنامههای حمایتی از کشاورزان، باغداران و دامداران این مناطق امکان رقابت با محصولات خارجی را در تمام مراحل تولید فراهم سازند و همچنین برای مناطقی که توانایی جذب گردشگر داخلی و خارجی را دارند نیز سیاستهای حمایتی ویژهای پیاده شود.
در دانشگاههای این مناطق به رشتههای مرتبط با طبیعت، کشاورزی، دامپروری، صنایع تبدیلی و غذایی، گردشگری و امثال آنها به نسبت سایر رشتهها بهای بیشتری داده شود، بهترین اساتید این رشتههای تحصیلی جذب دانشگاههای این خطه شوند و در مقابل با اجرای سیاستهای اشتغالزای مرتبط با این پتانسیلها به جوانان اطمینان داده شود که در صورت تحصیل در این زمینهها آیندهای روشن هم برای خودشان و هم برای آیندگان رقم خواهند زد.
آنگاه خواهیم دید که برای درآمدزایی در این استانها، هم میتوان به راحتی از صنایع مخرب محیط زیست چشم پوشید و هم از طبیعت چشمنواز این مناطق حفاظت کرده و این امانت را به دستان آیندگان بسپاریم.
در مقابل به نظر میآید همزمان مسئولان و ساکنان خونگرم و دوستداشتنی این خطه نیز باید فرزندان خود را تشویق کنند که به جای تحصیل بیرویه و خارج از حد نیاز در رشتههایی مانند مهندسی مکانیک، برق، پتروشیمی، پزشکی و غیره (تاکید اینجانب بر رشتههایی مانند پزشکی بر مواردی است که واقعا از حد نیاز یک منطقه فراتر رود) اندکی هم زراعت و باغبانی، دامپروری، صنایع غذایی بخوانند و بدانند. البته علایق هر شخص در تحصیل باید حرف اول و آخر را بزند اما باور کنیم و بپذیریم که مثلا هر مهندس مکانیکی که زادهی این خطه باشد میتواند با اندکی ازخودگذشتگی برای کشور و نسلهای بعد (از جمله فرزندان خود) در مناطق دیگری از کشور مشغول به کار شود.
ایران عزیز کشوری است با پتانسیلهای بسیار. طبیعت بسیار زیبای شمال کشور و سایر نقاط ایران امانتی است در دست ما. امانتی که هم میتوان از آن بهرههای مادی فراوانی برد و هم آن را برای آیندگان سالم نگه داشت. به امید آنکه همگی با تمام وجود این مشکلات را حس کرده و در رفع آنها بکوشیم.